جنبش «خودبنیاد» کارگری ایران – قسمت هفتم
در شرایط امروز جامعه بزرگ ایران با کدامین مکانیزم در عرصه «خودسازماندهی» حرکت میکند؟
پر واضح است که در مدل سازماندهی سوسیالیستی غیر از مکانیزم سازماندهی شورائی بقیه مکانیزمها از جمله مکانیزم سندیکائی و اتحادیهای نمیتوانند مورد تائید واقع شوند، چراکه در مکانیزم سندیکائی مستقل کارگری و مکانیزم اتحادیهای آنچه اهمیت دارد «جوهر مطالباتی صنفی کارگران است» بر خلاف مکانیزم سازماندهی شورائی که هر چند توسط این مکانیزم میتوان فعالیت صنفی مستقل هم انجام داد، ولی فراموش نباید کرد که وجه غالب در سازماندهی شورائی فعالیت سیاسی است تا فعالیت صنفی.
برای فهم این داوری ما در اینجا کافی است که موضوع سازماندهی در ترازوی جنبش کارگری کارگران نیشکر هفت تپه در سال 97 قرار دهیم، چراکه در جریان مبارزه جنبش کارگران نیشکر هفت تپه در سال 97 یک پارادوکس وجود داشت به این ترتیب که در این جنبش نیروهای کارگر بالای جنبش که جنبش را مدیریت میکردند در چارچوب مدل سوسیالیستی سازماندهی حرکت میکردند در صورتی که بدنه و پائینی این جنبش در کادر مدل دموکراتیک سازماندهی عمل میکردند. در نتیجه همین امر باعث گردید تا شعار میدانی نیرویهای بالا این جنبش با شعار بدنه و پائینیها جنبش متفاوت باشد. به این ترتیب که شعار نیروهای بالائی در کادر مدل سوسیالیستی «نان، کار، آزادی - اداره شورائی» بود و در چارچوب این شعار بود که نیروهای بالائی این جنبش شعار «خلع ید از خصولتیهای مالک نیشکر هفت تپه تحت رهبری امید اسد بیگی میدادند و رسماً اعلام میکردند که اگر تا فردا به خواستههای آنها ترتیب اثر داد نشود حتی دفاتر امید اسدبیگی و پرسنل مربوط به او را مصادره مینمایند» و این درست در شرایطی بود که شعار بدنه و قاعده آن جنبش کسب مطالبات معوقه سه ماهه حقوق آنها بود که البته گذشت زمان نشان داد که شعار مدل سازماندهی شورائی که در چارچوب شعار «نان، کار، آزادی - اداره شورائی» مادیت پیدا کرده بود، به علت نارس بود «نان» شعار و مدل نسبت به شرایط مشخص جنبش کارگری نیشکر هفت تپه باعث گردید تا مغلوب شعار بدنه و قاعده آن جنبش بشوند که در چارچوب مدل دموکراتیک سازماندهی حرکت میکردند چنانکه در این رابطه دیدیم که شعار نهائی میدانی جنبش کارگران نیشکر هفت تپه همان دریافت حقوق معوقه و دولتی کردن مجتمع نیشکر هفت تپه و خلع ید از امید اسدبیگی بود.
فراموش نکنیم که این دولتی کردن مجتمع نیشکر هفت تپه در شعار کارگران نیشکر هفت تپه در سال 97 به معنای حاکمیت دولت سرمایهداری بر این مجتمع میباشد. هر چند که پس از 9 ماه که از آن جنبش کارگری نیشکر هفت تپه میگذارد نه تنها رژیم مطلقه فقاهتی حاضر نشد تا اقدام به خلع ید از امید اسدبیگی مدیر عامل خصولتی مجتمع نیشکر هفت تپه بکند و به این خواسته حداقلی جنبش کارگران نیشکر هفت تپه پاسخ بدهد بلکه بالعکس در همین زمان با بازگشت امید اسدبیگی (که قوه قضائیه اعلام کرده فراری میباشد) استانداری استان خوزستان و فرمانداری شوش با او در حال مذاکره میباشند تا به نمایندگی از دولت بتوانند شرایط برای بر طرف کردن مشکلات اداری و مالی او توسط بانکها فراهم کنند.
البته دستگاههای چند لایهای سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم هم در همین شرایط جهت سرکوب جنبش کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه هم از این شکاف بین شعار بالائیها و قاعده جنبش کارگری نیشکر هفت تپه استفاده کردهاند و با پرداخت حقوق معوقه آنها جنبش فوق را از موضع تهاجمی ماههای شهریور تا آذر 97 به موضع تدافعی بکشانند و با به تدافعی کشاندن آن جنبش و پایان یافتن اعتصابات و بازگشت به کار کارگران شرایط برای سرکوب بالائیهای این جنبش فراهم کنند که آن هم توسط دستگیری و شکنجه و اعترافگیری و اخراج از کارگاه صورت گرفته است.
البته این در شرایطی است که حتی تا این زمان جریانهای سیاسی چپ مارکسیستی خارج از کشور به جای آسیبشناسی این جنبش تلاش میکنند تا با حمایت بوقهای تبلیغاتی خود از رهبری این جنبش بر طبل همان مدل سوسیالیستی و شعار اداره شورائی خود بکوبند تا شاید مانند جنبشهای گذشته بتوانند از جنبش کارگری نیشکر هفت تپه یارگیری برای جریان خود بکنند؛ و اگر هم بتوانند با جدا کردن نیروهای بالائی این جنبش مانند گذشته آنها را به خارج کشور ببرند و مانند گذشته این نیروهای اکتیو سازمانده کارگری را در خارج از کشور پاسیف سازند.
باری در مدل دموکراتیک سازماندهی جنبش کارگری شرایط برعکس مدل سوسیالیستی سازماندهی کارگری میباشد چرا که در مدل دموکراتیک:
اولاً مبارزه طبقاتی همه مبارزه تشکیل نمیدهد بلکه تنها بخشی از مبارزه کارگران و گروههای اجتماعی مبارزه طبقاتی میباشد لذا همین امر باعث میگردد تا در سازماندهی بر پایه مدل دموکراتیک جنبشهای مطالباتی بتوانند در سه مؤلفه اقتصادی و سیاسی و اجتماعی همزمان فعالیت بکنند و در همین رابطه شرایط برای پیوند افقی و عمودی جنبشهای مطالباتی در دو جبهه بزرگ آزادیخواهانه طبقه متوسط شهری و برابریطلبانه طبقه زحمتکشان شهر و روستا فراهم میشود.
ثانیاً در عرصه مدل دموکراتیک سازماندهی، مکانیزم سازماندهی مانند مدل سوسیالیسم سازماندهی فقط محدود به مکانیزم شورائی نمیشود بلکه برعکس سازماندهی میتواند در چارچوب تحلیل مشخص از شرایط مشخص آن جنبشها در اشکال مختلف شورائی و غیر شورائی از سندیکالبسم تا اتحادیهای و تا انجمن صنفی و تا مجمع عمومی و غیره صورت بگیرند.
ثالثاً در عرصه مدل دموکراتیک «سازماندهی جنبشها» دیگر مکانیزم سازماندهی مانند مدل سوسیالیستی به صورت انتزاعی و مجرد خارج از تحلیل مشخص از شرایط مشخص میدانی تعریف نمیشوند تا به صورت مکانیکی بر جنبشها تزریق بشوند بلکه برعکس در مدل دموکراتیک سازماندهی جنبشها برای تعریف و تعیین مکانیزم سازماندهی جنبشها به صورت انضمامی و میدانی در چارچوب تحلیل مشخص از شرایط مشخص به تعیین مکانیزم سازماندهی برای جنبشها پرداخته میشوند. البته در این رابطه هرگز تاکید بر شکل خاصی از مکانیزم سازماندهی نمیشود بلکه برعکس ممکن است مثلاً جنبش کارگران نیشکر هفت تپه به لحاظ مکانیزم سازماندهی مکانیزمی انتخاب کنند که آن مکانیزم در سازماندهی کارگران هپکو و آذرآب و یا کارگران شرکت نفت و خودروسازی بیاثر باشند.
ماحصل آنچه که تا اینجا گفته شد:
1 - جنبش کارگری ایران در طول 150 سال حر کت تحولخواهانه مردم ایران تنها در دو مقطع توانسته است به صورت طبقهای ظاهر بشوند. یکی در دهه 20 در جریان ملی کردن صنعت نفت دکتر محمد مصدق و دیگری در فرایند پسا 17 شهریور سال 57. البته در مقاطع دیگر زمانی جنبش کارگران ایران پیوسته فعال بوده است اما ظهور جنبش کارگران ایران در غیر از آن دو مقطع صورت طبقهای نداشته است بلکه به صورت کارگاهی داشتهاند. علت اینکه در آن دو مقطع جنبش کارگران ایران توانسته است به صورت فراگیر و سراسری ظاهر بشوند حضور هژمونی جنبش کارگران صنعت نفت ایران بوده است که به علت حساسیت صنایع نفت ایران در عرصه بودجه و اقتصاد نفتی ایران و به علت سابقه صنایع نفت و مهارت و آموزش و تحصیلات و پراتیک اقتصادی کارگران صنعت ایران باعث شده است تا کارگران صنعت نفت ایران از پتانسیل بالاتری نسبت به دیگر کارگران صنعتی ایران برخوردار باشند و در چارچوب همین پتانسیل است که حضور کارگران صنعت نفت ایران در جنبش کارگری ایران علاوه بر اینکه باعث میگردد تا جنبش کارگران ایران سیاسی بشوند و علاوه بر اینکه باعث میگردد تا جنبش کارگران ایران وارد فرایند اعتصابی بشوند و علاوه بر اینکه باعث میگردد تا توازن قوا در عرصه میدانی به سود کارگران تغییر کند و علاوه بر اینکه باعث میگردد تا با عقبنشینی رژیمهای سیاسی در برابر خواستههای طبقه کارگر ایران جنبشهای کارگران ایران به مطالبات خود دست پیدا کنند، مهمتر از همه اینکه با ورود جنبش کارگری صنعت نفت ایران و پیوند با جنبش کارگران ایران شرایط برای سراسری شدن و طبقهای شدن جنبش کارگری ایران فراهم میگردد.
بدین خاطر در این رابطه است که میتوان به این جمعبندی رسید که تا زمانیکه جنبش کارگران صنعت نفت ایران با جنبش کارگران ایران پیوند پیدا نکنند نه تنها جنبش کارگری ایران طبقهای و اعتصابی و فراگیر و سیاسی نمیشوند بلکه مهمتر از همه اینکه جنبش کارگری ایران نمیتوانند توازن قوای میدانی با دستگاههای سرکوبگر چند لایهای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را به سود جنبش کارگری ایران تغییر بدهند.
پر واضح است که تا زمانیکه جنبش کارگری ایران نتواند توازن قوا در عرصه میدانی به سود خود تغییر بدهند هرگز و هرگز نمیتوانند نه به خواستههای حداقلی خود دست پیدا کنند و نه در راستای خواستههای حداکثری خود گام بردارند. نکتهای که در این رابطه باید به آن عنایت بیشتری داشته باشیم اینکه از آنجائیکه 200 هزار کارگر صنعت نفت ایران در مقایسه با کارگران دیگر صنعتی و غیر صنعتی به علت مهارت و تحصیلات و جایگاه کارگاهی خود از درآمد بسیار بیشتری در چارچوب طرح طبقهبندی مشاغل موضوع ماده 49 و 50 قانون کار و تسهیلات حاشیهای برخوردار میباشند، همین امر باعث گردیده است تا کارگران صنعت نفت در این شرایط نسبت به جنبش مطالباتی دیگر کارگران ایران (که دارای خواستههای حداقلی مثل پرداخت حقوق معوقه و یا افزایش حداقل حقوق و یا تغییر قرارداد کار مشخص و یا لغو قراردادهای سفید امضا و غیره میباشند) بیتفاوت باشند. غیبت جنبش کارگران صنعت نفت در جنبش سبز سال 88 علت اصلی شکست آن جنبش شد.
2 - هر چند احزاب سیاسی از بالا به صورت عمودی باید سازماندهی بشوند اما جنبشهای خودبنیاد و خودسازمانده تکوین یافته از پائین برعکس احزاب سیاسی نمیتوانند از بالا به صورت عمودی سازماندهی بشوند، بنابراین این جنبشهای خودبنیاد تنها از پائین و به صورت افقی میتوانند سازماندهی بشوند و لذا در این رابطه است که از آنجائیکه جنبش کارگری از پیشکسوتان جنبشهای خودبنیاد و خودسازمانده اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران میباشند به همین دلیل سازماندهی مستقل جنبشهای کارگری منهای اینکه باید به صورت افقی صورت بگیرند نه به صورت عمودی و منهای اینکه مکانیزم سازماندهی آنها صورت دینامیک دارد و منهای اینکه سازماندهی جنبشهای کارگری در کادر افقی باید در بستر پراتیک مطالباتی و افشاگرایانه آنها صورت بگیرد و منهای اینکه سازماندهی جنبشهای کارگاهی کارگران باید به صورت مشخص و در چارچوب تحلیل مشخص از شرایط مشخص صورت بگیرد از همه مهمتر اینکه سازماندهی جنبش کارگران باید در چارچوب گفتمان مسلط کارگری صورت بگیرد که البته در این رابطه منهای گفتمانهای سرمایهداری ما تنها با دو گفتمان محوری در جامعه ایران روبرو هستیم.
یکی گفتمان سوسیالیسم مارکسیستی و دیگر گفتمان دموکراتیکای که در چارچوب دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه ای شریعتی قابل تعریف میباشد. لذا بر پایه این دو نوع گفتمان است که ما در این نوشتار به دو نوع مدل جهت سازماندهی طبقه کارگر ایران به آن اشاره کردیم.
در مدل سوسیالیستی به مکانیزم شورائی به عنوان مکانیزم محوری مدل سوسیالیستی اشاره کردیم و در مدل دموکراتیک به انواع مکانیزمهای مشخص مستقل و انتخابی کارگران جهت سازماندهی خود به صورت دینامیکی. از مکانیزم سندیکائی و اتحادیهای تا مکانیزم شورائی و غیره اشاره کردیم. نکتهای که در این رابطه در این نوشتار بیش از هر چیز بر آن تکیه و تاکید داشتیم این بود که بر خلاف 78 سال گذشته یعنی از بعد از شهریور 20 الی الان ما جهت سازماندهی جنبش خودبنیاد و از جمله جنبش کارگری نباید توسط احزاب سیاسی از بالا به سازماندهی جنبشهای خودبنیاد بپردازیم، انجام اینگونه سازماندهی حزب – جنبشی آنچنانکه در 78 سال گذشته شاهد بودیم به معنای نابودی جنبشهای خودبنیاد میباشد چرا که حداکثر سنتز و محصول اینگونه سازماندهی بدل کردن جنبشهای خودبنیاد به دنباله و سمپات جریانهای سیاسی داخل و خارج از کشور میباشد.
لذا برای سازماندهی جنبش کارگری ایران باید به جای پروسه حزب – جنبش از پروسه جنبش – حزب استفاده کنیم که البته دستاورد مهم این پروسه باعث میگردد تا علاوه بر اینکه احزاب از دل جنبشهای خودبنیاد بیرون بیایند (نه اینکه جنبشها از دل احزاب بیرون بیایند) از آنجائیکه خود این احزاب بیرون آمده از دل جنبشها سنتز همین جنبشهای خودبنیاد میباشند. در نتیجه این امر باعث میگردد تا این احزاب بتوانند نمایندگی سیاسی این جنبشهای خودبنیاد را در دست بگیرند.
پایان