«جنبش نافرمانی مدنی» در ظرف «جامعه مدنی، جنبشی خودبنیاد تکوین یافته از پائین ایران» - قسمت هفتم
باری، فراموش نکنیم که تمام پروسس 6 ماهه تکوین جنبش حقطلبانه عاشورا توسط امام حسین (از لحظهای که در رجب سال 60 هجری در مسجد النبی در کنار عبدالله بن زبیر خبر مرگ معاویه را شنید و از بیعت با یزید سر باز زد و اقدام به هجرت از مدینه به مکه کرد و وارد شهر امن یعنی مکه شد و اقامت 5 ماهه او در شهر مکه جهت اتخاذ استراتژی مبارزه با یزید و رها کردن مکه در اوج مراسم یعنی قبل از عید قربان و فرستادن نماینده خود مسلم به کوفه و عدم قبول پیشنهاد عمر بن سعد و شمر ذی الجوشن) تنها و تنها در «چارچوب جنبش نافرمانی مدنی قابل تفسیر میباشد». چرا که:
اولاً امام حسین پروسس جنبش حقطلبانه خودش با «عدم بیعت با یزید» آغاز کرد که خود «عدم بیعت با یزید در دیسکورس مسلمانان در آن زمان نمایش نافرمانی مدنی بود». (باز هم یادآوری میکنیم و تکرار میکنیم و از این تکرار خسته نمیشویم که که «واژه مدنی» در «اصطلاح نافرمانی مدنی» فقط و فقط «به معنای غیر قهرآمیز و غیر نظامی و غیر آنتاگونیست است نه چیز دیگر».) عنایت داشته باشیم که آنچنانکه فوقا هم مطرح کردیم، «اصطلاح نافرمانی مدنی» به معنای «نقض آگاهانه و عامدانه و مسالمتآمیز قوانین و مقررات و فرامین حکومتی توسط مردم میباشد» که امام حسین در پروسس تکوین عاشورا با «نفی قبول بیعت با یزید در مدینه» سه شرط اصطلاح نافرمانی مدنی را به انجام رسانید؛ یعنی امام حسین با رد بیعت با یزید:
1 - «فرمان» حکومت از بالا توسط یزید به والی مدینه بود را نقض کرد.
2 - امام حسین بیعت با یزید را به صورت «آگاهانه» رد کرد.
3 - امام حسین بیعت با یزید را به صورت «عامدانه» رد کرد.
4 - امام حسین با هجرت از مدینه به مکه پس از «رد بیعت با یزید» نشان داد که مبارزه خود را میخواهد با صورت «مسالمتآمیز» به انجام برساند نه با شکل «قهرآمیز.»
لذا امام حسین در مدینه از ماه رجب سال 60 «مبارزه حقطلبانه خودش را در چارچوب جنبش نافرمانی مدنی آغاز کرد»، به عبارت دیگر امام حسین «جنبش حقطلبانه» خودش را آنچنانکه در چارچوب «نافرمانی مدنی» آغاز کرد، در بستر «جنبش نافرمانی مدنی هم به پیش برد» و تا عصر عاشورا که شمر بن ذی الجوشن فرمان عبیدالله زیاد در خصوص سرکوب قهرآمیز جنبش حقطلبانه امام حسین برای عمر بن سعد آورد، امام حسین همچنان بر جنبش حقطلبانه خودش در چارچوب همان جنبش نافرمانی مدنی دنبال میکرد؛ و شاید بهتر باشد که اینچنین مطرح کنیم که «برخورد قهرآمیز در روز عاشورا از طرف حکومت بنی امیه بر امام حسین تحمیل شد» و امام حسین در روز عاشورا تنها به صورت «دفاعی وارد برخورد قهرآمیز با حاکمیت شد، نه به صورت تهاجمی.»
ثانیاً آنچنانکه در زمان هجرت از مدینه به مکه در نامهاش به برادرش محمد حنفیه نوشت، جوهر جنبش حقطلبانه خودش را اینچنین تشریح کرد:
«وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی ص أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَی عَنِ الْمُنْکرِ - حرکت من فقط به منظور اصلاح در امت جدم پیغمبر است و این اصلاح بر مبنای امر به معرف و نهی از منکر انجام میدهم» (مقتل خوارزمی - ج 1 - ص 188).
پر واضح است که در این تبیین امام حسین از جوهر جنبش حقطلبانه خودش، نه تنها بر کسب قدرت سیاسی تکیه نمیکند، بلکه برعکس تنها بر اصلاح جامعه مسلمین در چارچوب امر به معروف و نهی از منکر تکیه دارد.
ثالثاً آنچنانکه در تاریخ طبری - ج 4 - ص 323 آمده است: «امام حسین روز عاشورا قبل از شروع جنگ در حالی که سوار بر شتر بود، یک خطبه پر هیجان و مفصل خواند و در این سخنرانی بسیار بلیغ و پر معنی یکی از جملههایی که فرمود این بود که: ای مردم اگر من را نمیخواهید پس آزادم بگذارید تا به جائی از زمین بروم که امنیت داشته باشم.» پر واضح است که آنچنانکه طبری در تاریخ خود میگوید، «امام حسین حتی در روز عاشورا بر طبل غیر قهرآمیز بودن جنبش حقطلبانه خود میکوبید و از مبارزه قهرآمیز و آنتاگونیستی پرهیز میکرد». باز خود این امر دلالت بر همان «جوهر غیر قهرآمیز بودن جنبش نافرمانی مدنی میکند.»
رابعاً طبق گفته طبری در جلد 4 - ص 254 و ارشاد مفید - ص 181 و کامل ابن اثیر - جلد 4 - ص 17: «امام حسین در ماه رجب سال 60 پس از رد بیعت با یزید هنگام خروج شبانه از مدینه به طرف مکه، آیه 21 سوره قصص تلاوت کرد «فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا یتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» که در این آیه قرآن میفرماید که موسی مخفیانه با ترس از مصر خارج شد و از خداوند طلب نجات کرد» که باز خود این نشان میدهد که جنبش حقطلبانه امام حسین حتی در هجرتش از مدینه به مکه صورت نافرمانی مدنی داشته است. چراکه امام حسین با نقص فرامین و مقررات حکومت پس از رد بیعت با یزید به صورت غیر قانونی از مدینه شبانه خارج شد.
باری بدین ترتیب است که میتوانیم جنبش حقطلبانه امام حسین در سال 60 -61 هجری به عنوان یک «مدل از جنبش نافرمانی مدنی تبیین و تعریف نمائیم». چراکه منهای اینکه امام حسین به عنوان معمار و استراتژ و فرمانده عاشورا در «تمامی مراحل پروسس عاشورا به صورت آگاهانه و عامدانه مقررات و فرامین معین حکومتی بنی امیه و یزید را نقض میکرد» و منهای اینکه امام حسین در پروسس جنبش حقطلبانه خود، «از انجام برخورد قهرآمیز و نظامی و آنتاگونیستی خودداری میکرد» و منهای اینکه در طول پروسس شش ماهه حرکت خود از مدینه تا مکه و از مکه تا کربلا تلاش میکرد تا «جوهر مبارزه نافرمانی مدنی خودش را جنبش حقطلبانه بر علیه حکومت بنی امیه و یزید تعریف میکرد» از همه مهمتر اینکه امام حسن در طول پنج ماهی که در مکه بود، تمام تلاشش بر این امر قرار داشت تا با «حرکت آگاهیبخش ترویجی و تبلیغی و تهییجی خود، شرایط برای ظهور گسترده مردم در عرصه جنبش حقطلبانه و جنبش نافرمانی مدنی خود فراهم نماید.»
ل – در فرایند پسا عاشورا (از آنجائیکه قبل از آن هم امام علی و هم امام حسین با «فتوای اسلام فقاهتی کشته شده بودند») برخلاف انتظار بنی امیه که تلاش میکردند تا توسط تبیین جنایت عاشورا در چارچوب اسلام فقاهتی و اعلام خروج امام حسین بر خلیفه وقت، آنچنانکه شریح قاضی در فتوای خود بر علیه امام حسین اعلام کرد و «کشتن حسین توسط عمله و اکراه یزید و بنی امیه (در چارچوب اسلام فقاهتی حاکم) امری مشروع دانست» و این رویکرد «فقاهتی» در «مشروع دانستن قتل حسین و جنایت عاشورا» آنچنان در جامعه و تاریخ «فرهنگسازی مذهبی و نهادینه سیاسی کرده بودند» که حتی تا پنج قرن بعد از عاشورا افرادی مثل امام محمد غزالی و هشت قرن بعد از عاشورا، ابن خلدون توان محکوم کردن و ملعون دانستن یزید و بنی امیه را نداشتند. بدین جهت در این رابطه بود که در فرایند پسا عاشورای حسین، «فونکسیون عاشورا بر علیه بنی امیه» به دو صورت مادیت پیدا کرد.
شکل اول واکنش توابین بود که در راستای «انتقامجوئی و کسب قدرت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در چارچوب تضادهای قومی و قبیلهای» میخواستند «انتقام عاشورا را از بنی امیه بگیرند» که البته در این امر مختار ثقفی (ابو اسحق بن ابی عبیده ه بن مسعود) که سر فرماندهی توابین در دست داشت، موفق گردید و او در چارچوب تضادهای قومی و قبیلهای کینهتوزانه توانست از قاتلین عاشورا انتقامی سخت و بیرحمانه بگیرد؛ که البته از آنجائیکه رویکرد مختار ثقفی و یارانش بر پایه منحرف کردن فلسفه عاشورا و محدود کردن واقعه عاشورا به جنایت عمله و اکراه بنی امیه بود، اصلاً و ابداً از طرف «وارثان حقیقی عاشورا» (که در رأس آنها امام سجاد و زینب کبری قرار داشتند) حتی مورد حمایت لفظی امام سجاد و زینب کبری هم قرار نگرفت.
شکل دوم که سر فر مانده آن امام سجاد یا امام زین العابدین فرزند امام حسین و حواریون او میباشند، آنچه برای ما مسلم است، اینکه انهابا عدم حمایت از قیام توابین و انتقام جوئی شخصی و قومی و قبیلهای آنها تلاش کردند تا در ادامه «جنبش حقطلبانه امام حسین» در فرایند پسا عاشورای حسین، شکل «نافرمانی مدنی مبارزه امام حسین» را به شکل «مبارزه مقاومت منفی تغییر» بدهند و از آنجا بود که بین «شکل مبارزه امام حسین» با بنی امیه (که همان «شکل نافرمانی مدنی» بود) با «شکل مبارزه امام سجاد» (که همان «شکل مقاومت منفی» بود) در چارچوب «گفتمان واحد توحیدی» و «جنبش واحد حقطلبانه» تفاوت ایجاد شد. هر چند که بین شکل «مبارزه نافرمانی مدنی امام حسین» با شکل «مقاومت منفی امام سجاد» تشابهاتی هم وجود داشت. عنایت داشته باشیم که هم «نافرمانی مدنی» وهم «مقاومت منفی» دو شیوه مبارزه میباشند؛ و همچنین باید توجه داشته باشیم که «نافرمانی مدنی» و «مقاومت منفی» ممکن است به لحاظ «سیاسی» در شرایطی با هم سازگار و همگام باشند و باهم عمل نمایند. هر چند که لازم است که به این نکته توجه ویژه بشود که انتخاب هر دو شیوه مبارزه «نافرمانی مدنی» و «مقاومت منفی» باید «بر مبانی تحلیل مشخص از شرایط مشخص اجتماعی و سیاسی و پتانسیل نیروهای مقاومت انجام بگیرد.»
لذا به همین دلیل «نافرمانی مدنی» و «مقاومت منفی» بر مبانی نظری متفاوتی استوار میباشند؛ به عبارت دیگر، از نظر تحلیل سیاسی و اجتماعی و «شرایط توازن قوا» در عرصه میدانی در رویکرد طرفداران شیوه مبارزه مقاومت منفی هر نوع اقدام عملی و علنی و کنشگری سیاسی بیثمر و یا حتی خطرناک میباشد، بنابراین طرفدران «شیوه مقاومت منفی» میکوشند تا از طریق «غیر مستقیم عملی» یعنی به صورت اخلاقی و وجدانی (مثلاً در شکل دعا آنچنانکه در کتاب صحیفه سجادیه امام سجاد بر آن تکیه میکند) و یا با تحمل ناملایمات و شکنجهها و صبر و مقاومت (آنچنانکه در 13 سال فرایند مکی بعثت پیامبر اسلام، حواریون پیامبر اسلام در برابر شکنجههای استخوانسوز صاحبان قدرت زر و زور و تزویر مکه توسط شیوه «مبارزه مقاومت منفی» مقاومت کردند و در طول این 13 سال طبق گواه تاریخ «حواریون پیامبر اسلام در دفاع از خود حتی یک سیلی هم بر شکنجهگران صاحب قدرت حاکم در مکه نزدند») «مواضع دشمنی خود را با دشمن قدرتمند حاکم حفظ نمایند» به عبارت دیگر در شیوه «مبارزه مقاومت منفی» مبنای نظری نظریهپردازان آن بر این امر قرار دارد که «مقاومت فعال و علنی و جمعی در مقابل زورمندان دارای عکسالعمل نابود کننده برای جبهه مقاومت میباشد و باعث میگردد که دادخواهی ستمدیده را به ورطه زورگوییهای مصیبت بارتری بکشاند». یا به بیان دیگر «ستمدیده را به ورطه مصیبت بارتر از آنچه که هست بکشاند.»
باری، بدین ترتیب است که میتوان داوری کرد که وجه تشابه «مبارزه نافرمانی مدنی امام حسین» با «مبارزه مقاومت منفی امام سجاد» در این میباشد که هر دو جنبش «نافرمانی مدنی امام حسین» و «مقاومت منفی امام سجاد» در مبارزه با بنی امیه بر پایه «عدم خشونت و مخالف شیوه آنتاگونیستی بودند» و در همین رابطه بود که «امام سجاد حاضر به حمایت از شیوه آنتاگونیستی و قهرآمیز کینهتوزانه توابین و مختار ثقفی نشد» و اما در خصوص تفاوت «شکل مبارزه» امام حسین در پروسس شش ماهه عاشورای او (از رجب سال 60 تا دهم محرم سال 61) که در چارچوب جنبش حقطلبانه و گفتمان واحد توحیدی و به صورت نافرمانی مدنی بود، با شکل «مبارزه مقاومت منفی» امام سجاد باید بگوئیم که:
1 - در «شکل مبارزه مقاومت منفی» امام سجاد مکانیزم مبارزه مقاومت منفی از طریق «امتناع از اقدام مستقیم عمل سیاسی – اجتماعی – میدانی میباشد» به بیان دیگر در «مبارزه مقاومت منفی تکیه بر اقدام غیر مستقیم عنصر کنشگر میباشد». در این رابطه باید عنایت داشته باشیم که امام سجاد حتی نماز جمعه و خطبه نماز جمعه و نماز جماعت خود را در منزل خودش و در کنار یاران محدود نزدیکش میخوانده است (حتی از خواندن نماز جمعه و جماعت در خارج از خانه هم امتناع میکرده است) هر چند صبر و مقاومت حواریون پیامبر اسلام در سالهای آغازین بعثت پیامبر اسلام (از بلال تا یاسر و سمیه و تا ابوذر و غیره) در برابر شکنجه استخوانسوز اصحاب قدرت زر و زور و تزویر حاکم بر مکه بدون حداقل واکنش سیاسی و فیزیکی و اجتماعی نمودار دیگری از مبارزه مقاومت منفی مسلمانان در برابر قدرتهای سه مؤلفهای زر و زور و تزویر بوده است.
2 - آنچنانکه در دعاهای صحیفه سجادیه به خصوص «دعای بیستم مکارم اخلاق» «فِی مَکارِمِ الْأَخْلَاقِ وَ مَرْضِی الْأَفْعَالِ» امام سجاد تلاش میکند تا مبارزه مقاومت منفی خود را در برابر بنی امیه و اصحاب قدرت زر و زور و تزویر حاکم به صورت «یک مبارزه اخلاقی و وجدانی مطرح نماید» برعکس امام سجاد، امام حسین در «شعارهای پروسس شش ماهه عاشورای خود» تمام تلاشش بر این امر قرار دارد تا «شیوه مبارزه نافرمانی مدنی خودش را به صورت یک شیوه مبارزه آزادیخواهانه و حقطلبانه و ظلمستیزانه درآورد.»
«ألاَ تَرَونَ أنَّ الحَقَّ لا یعمَلُ بهِ و أنَّ الباطِلَ لا یتَناهی عَنهُ لِیرغَبِ المُؤمنُ فی لِقاءِ اللّه مُحِقّا - مردم نمیبینید که به حق عمل نمیشود و کسی از باطل رویگردان نیست؟ در چنین شرایطی باید لقاء پروردگارش (مرگ) را بر چنین زندگی ترجیح بدهد» (تحف العقول – ص 176).
«فَإِنِّی لا أَرَی الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَیاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً - من مرگ را جز خوشبختی نمیبینیم و من زندگی با ستمکاران را جز ملامت و خستگی نمیبینم» (بحارالانوار - ج 44 - ص 381).
ادامه دارد