مبانی تئوریک و معرفتی استراتژی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران – قسمت سی و دو

تحول، اصلاح و انقلاب

 

باری نکته‌ای که طرح آن در اینجا ضرورت دارد اینکه چه در رویکرد محمد اقبال و چه در رویکرد شریعتی (برعکس حرکت‌های اصلاح‌طلبانه که نخبه‌محور هستند) جامعه‌محور می‌باشند و همین رویکرد جامعه‌محورانه آن‌ها بسترساز استراتژی آنها در عرصه کنش‌گری جامعه (به جای کنشگری منحصر طبقه و کنش‌گری نخبگان) می‌باشد لذا در رابطه با استحاله کنش‌گری طبقه و نخبگان به کنش‌گری جامعه است که هم اقبال و هم شریعتی و هم جنبش پیشگامان مستضعفین ایران معتقد به «تقدم تحول فرهنگی بر تحول‌های اجتماعی و سیاسی در جامعه ایران می‌باشند» چرا که در رویکرد آنها در جامعه امروز ایران «تحول سیاسی در گرو تحول اجتماعی می‌باشد و تحول اجتماعی در گرو تحول فرهنگی است» و «قطعاً بدون تحول فرهنگی امکان تحول اجتماعی و تحول سیاسی در جامعه ایران وجود ندارد»؛ و در راستای تحول فرهنگی در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران است که از آنجائیکه هم اقبال و هم شریعتی و هم جنبش پیشگامان مستضعفین ایران معتقد به دینی بودن جامعه ایران هستند.

در این رابطه برای دستیابی به تحول فرهنگی در جامعه ایران معتقد به «اصلاح دینی یا بازسازی تطبیقی اسلام می‌باشند» و لذا بدون پروژه اصلاح دینی یا بازسازی تطبیقی اسلام تاریخی هم اقبال و هم شریعتی هر گونه حرکت جهت تحول فرهنگی در جامعه دینی ایران حرکتی سترون و عقیم می‌دانند؛ بنابراین بدین ترتیب است که هم اقبال و هم شریعتی و هم جنبش پیشگامان مستضعفین ایران معتقدند که:

اولاً تحول اجتماعی دینامیک در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران در گرو ظهور و تکوین «انسان اجتماعی» است و تا زمانیکه «انسان اجتماعی» در جامعه بزرگ ایران به صورت فراگیر متولد نشوند امکان «استحاله جامعه سنتی ایران به جامعه مدنی وجود ندارد» و در خصوص «دستیابی به انسان اجتماعی به عنوان سرپل استحاله جامعه سنتی ایران به جامعه مدنی است که هم اقبال و هم شریعتی و هم جنبش پیشگامان مستضعفین ایران بر این باورند که این امر تنها در گرو تحول فرهنگی می‌باشد و بدون تحول فرهنگی امکان ظهور انسان اجتماعی و تحول جامعه ایران از فرایند سنتی به جامعه مدنی وجود ندارد.»

ثانیاً هم اقبال و هم شریعتی و هم جنبش پیشگامان مستضعفین ایران بر این باورند که «شوریدن بر علیه استبداد و استثمار و استحمار در جامعه بزرگ امروز ایران در گرو شوریدن بر علیه تئوری استثمار و استبداد و استحمار به صورت سلبی و ایجابی می‌باشد»، به عبارت دیگر «شوریدن بر علیه تئوری استبداد و استثمار و استحمار در جامعه امروز ایران در رویکرد اینها باید صورت دو مرحله‌ای داشته باشد یعنی هم شوریدن سلبی باشد وهم شوریدن ایجابی»؛ و از آنجائیکه در رویکرد اینها در آرایش سه مؤلفه استبداد و استثمار و استحمار مؤلفه استحمار جنبه بنیادین و زیربنائی دارد، لذا بدین ترتیب است که در رویکرد اینها شوریدن ایجابی و سلبی در عرصه تئوری در مبارزه ضد استحماری (دو مؤلفه‌ای نو و کهنه) در جامعه امروز ایران رمز موفقیت در شوریدن سلبی و ایجابی تئوریک بر استبداد و استثمار می‌باشد؛ و قطعاً تا زمانیکه نتوانیم د ر جامعه امروز ایران اقدام به شوریدن بر علیه تئوری استحمار نو و کهنه به صورت دو مؤلفه‌ای سلبی و ایجابی بکنیم نخواهیم توانست بر شوریدن بر علیه تئوری استبداد و استثمار به صورت دو مؤلفه‌ای در جامعه بزرگ امروز ایران دست پیدا کنیم.

بنابراین در راستای شوریدن تئوریک به صورت دو مؤلفه‌ای بر علیه تئوری استحمار نو و کهنه در جامعه ایران است که تحول فرهنگی در ادامه پروژ ه بازسازی تطبیقی اسلام تاریخی باید در دستور کار امروز جنبش پیشگامان مستضعفین ایران قرار گیرد و البته بدون تحول فرهنگی و بازسازی تطبیقی اسلام تاریخی در جامعه بزرگ امروز ایران امکان شوریدن بر علیه تئوری استحمار نو و کهنه به صورت سلبی و ایجابی وجود ندارد.

ثالثاً هم اقبال و هم شریعتی و هم جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «از مسیر رهائی انسان بوده که به نفی استضعاف به صورت یک مقوله تاریخی در تاریخ انسان رسیده‌اند» و در رابطه با نفی استضعاف به عنوان یک مقوله تاریخی در جوامع بشری در مسیر رهائی بشر بوده است که اینها به نفی استثمار و استبداد و استحمار (نه به صورت مجرد و نه به صورت انتزاعی بلکه برعکس) به صورت مشخص و انضمامی اعتقاد پیدا کرده‌اند؛ و البته از آنجائیکه این‌ها برعکس کارل مارکس که رهائی بشر را تنها به دست طبقه کارگر منحصر می‌کرد اینها رهائی بشر را به دست جامعه و یا اردوگاه بزرگ مستضعفین در دو جبهه آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه تعریف می‌کنند؛ و در راستای دستیابی به رهائی بشر توسط جامعه یا توسط اردوگاه بزرگ مستضعفین در دو جبهه آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه است که اینها معتقد به اولویت تحول فرهنگی بر تحول اجتماعی و تحول سیاسی می‌باشند و بر این باورند که بدون تحول فرهنگی امکان تحول اجتماعی و تحول سیاسی و در ادامه آن امکان بسیج اجتماعی جهت انجام تحول سیاسی و تحول اقتصادی و اجتماعی کردن قدرت سه مؤلفه‌ای سیاسی و اقتصادی و معرفتی و امکان تحقق مدل دموکراسی سه مؤلفه‌ای وجود ندارد.

رابعاً هم اقبال و هم شریعتی و هم جنبش پیشگامان مستضعفین ایران از آنجائیکه (برعکس رویکرد کارل مارکس و مانیفست کمونیستی او که تاریخ جهان را منحصر به جنگ‌های طبقاتی می‌کند و غیر از جنگ‌های طبقاتی هیچ مبارزه و جنگ دیگری در تاریخ به رسمیت نمی‌شناسد و تمامی تحلیل‌های سیاسی کارل مارکس و مارکسیست‌ها کلاسیک و حزبی و دولتی در طول 170 سال گذشته فقط و فقط در چارچوب همین تحلیل‌های صرف و تک مؤلفه‌ای و یکجانبه طبقاتی بوده است) جنگ‌های طبقاتی تنها یک بخش از جنگ‌های تاریخ می‌دانند نه همه جنگ‌های تاریخ و در کنار جنگ‌های طبقاتی به جنگ‌های اجتماعی و جنگ‌های مذهبی و جنگ‌های سیاسی و حتی جنگ‌های جغرافیائی هم اعتقاد دارند.

لذا همین رویکرد پلورالیستیک این‌ها به جنگ‌های تاریخ باعث گردیده است که اینها مبارزه انبیاء ابراهیمی را از نوع مبارزه روشنگری جهت اعتلای جنبش‌های رهائی‌بخش انسانی در عرصه نظری و عملی با دو مؤلفه سلبی و ایجابی تعریف کنند؛ و در چارچوب همین تبیین مبارزه روشنگری انبیاء ابراهیمی است که اینها معتقدند که جهت تحقق جنبش‌های روشنگری باید بر اولویت تحول فرهنگی در راستای تحول اجتماعی و سیاسی اعتقاد داشت؛ و لذا به این دلیل است که اینها معتقدند که بزرگترین کشف انبیاء ابراهیمی در تاریخ بشری «کشف مستضعفین به عنوان اصلی‌ترین نیروی عظیم جوامع بشری از آغاز و برای همیشه می‌باشد» و باز در این رابطه است که در رویکرد این‌ها «بزرگ‌ترین رسالت جنبش پیشگامان مستضعفین ایران استحاله نیروی عظیم مستضعفین از نیروی اجتماعی به نیروی سیاسی است» یعنی «تا زمانیکه مستضعفین نتوانند توسط جنبش روشنگری جنبش پیشگامان مستضعفین ایران از نیروی اجتماعی بدل به نیروی سیاسی بشوند هرگز مستضعفین نخواهند توانست به مقام وراثت و امامت بر زمین دست پیدا کنند» به عبارت دیگر در رویکرد اینها «وراثت و امامت مستضعفین بر تاریخ و زمین در گرو استحاله آنها از نیروی اجتماعی به نیروی سیاسی می‌باشد که البته این مهم باید توسط جنبش روشنگری و تحول فرهنگی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران به انجام برسد.»

خامسا چه در رویکرد محمد اقبال و چه در رویکرد شریعتی و چه در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «پیشگام نه چند قدم بیشتر باید از مردم فاصله بگیرند و نه پشت سر مردم راه بروند» (همان ترجمه روایت «کونوا مع الناس لا تکونوا مع الناس – با مردم باشید اما با مردم نشوید») لذا در این رابطه است که این‌ها بر این باورند که «پیشگام غیر از پیشاهنگ و غیر از پیشرو است» چراکه آنچنانکه فوقا مطرح کردیم، پیشاهنک در سه مؤلفه مختلف تحزب‌گرایانه لنینیستی و چریک‌گرای رژی دبره‌ای و ارتش خلقی مائوئیستی به هر حال از آنجائیکه دولت‌محور هستند و به کسب قدرت سیاسی می‌اندیشند و در عرصه استراتژی حرکت خودشان را به عنوان موتور کوچک یا لکوموتیوی مطرح می‌کنند که رسالت به حرکت درآوردن موتور بزرگ را بر دوش دارند و خود را بازیگر صحنه تغییر افقی اجتماعی و سیاسی می‌دانند و با انتقال قدرت سیاسی و یا متلاشی کردن ماشین دولت سابق جهت جایگزین کردن تشکیلات خود وظیفه اجتماعی و سیاسی خود را تعریف می‌کنند، در نتیجه این همه باعث می‌گردد که پیشاهنگ در سه شکل آن راهی جز جایگزین کردن خود به جای مردم و تماشاگر کردن توده‌ها راهی و مسیری دیگر نداشته باشند؛ و همه این‌ها باعث می‌گردد تا پیشاهنگ با فاصله زیادی از توده‌ها حرکت کنند؛ و حرکت خودشان را رعد در آسمان بی‌ابر و خود را ستارگان آسمان توده‌ها تعریف کنند.

البته پیشرو غیر از پیشاهنگ می‌باشند چراکه پیشرو مشمول جنبش‌های خودبنیاد و خودسازمان‌گر تکوین یافته از پائین اردوگاه بزرگ مستضعفین در دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه می‌شوند که قبل از اینکه جنگل به حرکت درآید این جنبش‌های خودبنیاد و خودسازمان‌گر به صورت لکوموتیو گروه‌های مختلف اجتماعی جنگل بزرگ به حرکت در می‌آیند و به عنوان پرچم و پیشقراول گروه‌های مختلف اجتماعی جامعه بزرگ ایران می‌باشند.

در خصوص پیشگام اوضاع فرق می‌کند چراکه پیشگام نه پیشاهنگ سه مؤلفه‌ای حزبی و چریکی و ارتش خلقی دولت‌محور است تا برای کسب قدرت حرکت کند و نه پیشرو است که بتواند جنبش‌های خودبنیاد و خودسازمان‌گر را رهبری نماید، بنابراین «پیشگام فقط پیشگام است» تا توسط جنبش روشنگری خود بتواند با انتقال آگاهی‌های طبقاتی و آگاهی‌های سیاسی و آگاهی‌های اجتماعی به وجدان جامعه، زمینه را برای تحول فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی تکوین یافته از پائین فراهم نمایند؛ بنابراین در این رابطه است که می‌توان داوری که پیشگام:

الف - به «تحول» می‌اندیشد نه به «انقلاب» و نه به «اصلاحات از بالا.»

ب - پیشگام «جنبش‌محور» و «جنبش‌گراست» نه دولت‌محور پیشاهنگی و نه صندوق‌محور اصلاح‌طلبی.

ج - پیشگام معتقد به حرکت از پائین است نه حرکت از بالا.

د - پیشگام در حرکت پیشگامی خود برنامه‌محور می‌باشند نه ایدئولوژی‌محور چراکه ایدئولوژی‌محوری حرکت پیشگام باعث می‌گردد تا جنبش پیشگامان مستضعفین ایران نیازمند به ایدئولوگ و لیدر و پیشوا بشوند و همین رویکرد ایدئولوگ‌گرائی و لیدرگرائی و یا پیشواسازی است که باعث می‌گردد تا قدرت‌طلبی و هویت‌طلبی و انشعاب‌گرائی در حرکت جنبش پیشگامان مستضعفین ایران به صورت نُرم درآید؛ و تازه پس از مرگ ایدئولوگ و رهبر و پیشوا انشعاب پشت سر انشعاب در جنبش پیشگامان مستضعفین ایران صورت بگیرد. مضافاً اینکه با نیاز به ایدئولوگ و لیدر و پیشوا دیگر امکان رهبری جمعی نه در عرصه عمودی و نه در عرصه افقی برای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران وجود ندارد؛ بنابراین ایدئولوژی‌سازی از اندیشه و نظریات اقبال و شریعتی توسط جنبش پیشگامان مستضعفین ایران یک سم قاتل برای این حرکت می‌باشد.

یادمان باشد که ایدئولوژی کردن اندیشه‌های اقبال و شریعتی باعث آکادمیک کردن اندیشه‌های آنها می‌شود و همین آکادمیک شدن اندیشه‌های اقبال و شریعتی باعث می‌گردد تا اندیشه آنها با دوری از عرصه میدانی و پراتیک اجتماعی و پراکسیس نظری و عملی بدل به نشخوار ذهنی و انتزاعی و مجرد اصحاب ذهن و فکر بشود و دیگر اندیشه اینها نتواند در جامعه زندگی کند.

فراموش نکنیم که «گمشده پیشگام تئوری است نه ایدئولوژی» و لذا به همین دلیل جنبش پیشگامان مستضعفین ایران برای اینکه نطریه‌های اقبال و شریعتی بتوانند به صورت تئوری مادیت پیدا کنند بر این باورند که باید این نظریه‌ها در عرصه پراکسیس بتوانند بدل به تئوری بشوند. بر این مطلب بیافزائیم که بدل شدن نظریات و اندیشه‌های اقبال و شریعتی به ایدئولوژی مانع از گفتمان شدن آنها در عرصه میدانی و در جامع امروز ایران می‌شود.

پر پیداست که تا زمانی که نظریات نتوانند به صورت گفتمان درآیند نمی‌توانند از خودویژگی بسیج‌گرائی برخوردار بشوند بنابراین داوری نهائی ما این است که «دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای اجتماعی کردن قدرت سیاسی و قدرت اجتماعی و قدرت معرفتی برای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران ایدئولوژی نیست، بلکه مبارزه برای رهائی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران از استثمار و استبداد و استحمار در عرصه ایجابی و سلبی می‌باشد.»

پایان