122 - شریعتی در آینه اقبال49

 

لذا در این رابطه می‌باشد که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 40 سال گذشته حرکت خود در دو فرایند آرمان مستضعفین و نشر مستضعفین پیوسته در راستای برخورد اصلاح‌گرایانه تطبیقی با اندیشه‌های شریعتی معتقد بوده است و معتقد نیز هست که هر گونه برخورد اصلاح‌گرایانه نظری و عملی با اندیشه‌های شریعتی باید فقط و فقط و فقط در عرصه پراتیک نظری و عملی بازسازی اجتماعی – سیاسی محمد اقبال صورت بگیرد.

همچنین در این رابطه است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 40 سال گذشته در دو فرایند آرمان مستضعفین و نشر مستضعفین با هر گونه اصلاح نظری و عملی شریعتی خارج از پراتیک مشخص اجتماعی جامعه ایران و پراتیک نظری و عملی بازسازی سیاسی – اجتماعی محمد اقبال مخالف بوده است. پر پیداست که این مخالفت جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در دو فرایند آرمان مستضعفین و نشر مستضعفین در 40 سال گذشته حیات سیاسی – اجتماعی خود به معنای این نیست که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران اندیشه‌های شریعتی را غیر قابل نقد بداند و با رویکرد ارتدوکسی و دگماتیستی به آن نگاه کند، بلکه برعکس جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 40 سال گذشته چه در فرایند آرمان مستضعفین و چه در فرایند نشر مستضعفین حتی بر «ابر روایت‌های تئوریک شریعتی، مثل شهادت و انتظار مکتب اعتراض و امت و امامت و غیره نقد جدی داشته است و تمامی اینگونه ابر روایت‌های شریعتی انطباقی و خارج از چارچوب پراتیک نظری و عملی بازسازی سیاسی – اجتماعی و تاریخی محمد اقبال می دانیم»، ولی با همه این مورد، پیوسته بر این باور بوده‌ایم و هستیم که تنها باید شریعتی را در عرصه پراتیک اجتماعی امروز جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران و پراتیک نظری و عملی بازسازی سیاسی و اجتماعی و تاریخی محمد اقبال آسیب‌شناسی و اندیشه‌های او مورد چکش‌کاری و نقد و اصلاح و بازسازی و واسازی و به‌سازی قرار گیرد.

بزرگ‌ترین اشتباه نظریه‌پردازان سمپوزیوم «نو – شریعتی» در دانشگاه اصفهان این بوده است که آنها می‌خواستند با جدا کردن شریعتی از پراتیک اجتماعی جامعه ایران در دهه 40 و 50 و جدا کردن اندیشه‌های شریعتی از چارچوب گفتمان مسلط این اندیشه‌ها در دهه 40 و 50 و خارج از پراتیک نظری و عملی بازسازی سیاسی اجتماعی تاریخی محمد اقبال به صورت مکانیکی اندیشه شریعتی را مورد بازسازی قرار دهند و همین رویکرد مکانیکی آنها با شریعتی باعث گردیده است که این نظریه‌پردازان در نشست سمپوزیوم «نو – شریعتی» دانشگاه اصفهان (در ایام 16 آذر یا روز دانشجوی سال 97):

اولاً مبارزه نظری و عملی شریعتی را تنها در چارچوب صرف کارزار «سنت و مدرنیته» تحلیل نمایند.

ثانیاً به علت مطلق کردن کارزار «سنت و مدرنیته» شریعتی، دو کارزار عمده «دموکراسی و اقتدارگرائی» و «کار و سرمایه» شریعتی را به حاشیه یا فراموشی بسپارند.

ثالثاً توسط مطلق کردن کارزار «سنت و مدرنیته» شریعتی و نادیده گرفتن کارزار «دموکراسی و اقتدارگرائی» و «کار – سرمایه» او حرکت شریعتی را در چارچوب شعار فردی «عرفان - آزادی – برابری» خلاصه نمایند و توسط مطلق کردن شعار فردی و دفاعی «عرفان – آزادی – برابری» او (که یک شعار دفاعی و موضعی شریعتی در برابر کودتای نظری و عملی درون سازمان مجاهدین خلق توسط باند تقی شهرام - بهرام آرام بوده است)، «شریعتی جامعه‌ساز را بدل به یک شریعتی اتو کشیده نظری – ذهنی عارف و صوفی فردساز بکنند.»

رابعاً توسط مطلق کردن و محدود و محصور کردن حرکت شریعتی در چارچوب مبارزه سه مؤلفه‌ای ضد استحماری با اسلام تقلیدی سنتی و اسلام نهادی روحانیت و اسلام دولتی صفویه، مبارزه ضد استثماری سلبی و ایجابی سه مؤلفه‌ای شریعتی (نفی استثمار ملت از ملت و نفی استثمار طبقه از طبقه و نفی استثمار فرد از فرد) توسط پروژه ایجابی دموکراسی‌خواهانه سه مؤلفه‌ای (دموکراسی سیاسی یا اجتماعی کردن قدرت سیاسی و دموکراسی اقتصادی یا اجتماعی قدرت اقتصادی و دموکراسی معرفتی یا اجتماعی کردن معرفت و آگاهی) و مبارزه ضد استبدادی دو مؤلفه‌ای شریعتی (ضد استبداد سیاسی و ضد استبداد مذهبی) را به محاق و حاشیه بکشانند.

یادمان باشد که شریعتی در راستای مبارزه سه مؤلفه‌ای ضد استثماری و مبارزه دو مؤلفه‌ای ضد استبدادی خود بوده است که به مبارزه دو مؤلفه‌ای با استحمار نو و کهنه روی آورده است نه برعکس.

یادمان باشد که شریعتی چه در «درس‌های تاریخ ادیان» و چه در درس‌های «اسلام‌شناسی ارشاد» و چه در کنفرانس «حسین وارث آدم» و چه در کنفرانس‌های «میعاد با ابراهیم» ظهور و تکوین تاریخی استحمار در حیات بشر مولود و سنتز ظهور استثمار و استبداد در تاریخ بشر می‌داند نه برعکس. آنچنانکه به ضرس قاطع می‌توانیم داوری کنیم که شریعتی در هیچ جای از اقیانوس اندیشه‌های خودش حتی برای یکبار هم به صورت مستقل از (استثمار و استثمارگران و استبداد و استبدادگران) برای استحمار و استحمارگران در شکل نو و کهنه آن اصالت تاریخی قائل نشده است؛ و لذا هر جا که شریعتی استحمار در شکل نو و کهنه آن به چالش تاریخی و اجتماعی و سیاسی و مذهبی و فرهنگی کشیده است، پدیده استحمار نو و کهنه برای شریعتی یک طفیلی جهت توجیه مذهبی فرهنگی جایگاه استثمارگران و استبدادگران بوده است و این حقیقتی که نظریه‌پردازان نشست سمپوزیوم «نو – شریعتی» دانشگاه اصفهان در ایام 16 آذر 97 به آن عنایت نداشته‌اند.

خامسا نظریه‌پردازان نشست سمپوزیوم «نو – شریعتی» دانشگاه اصفهان در ایام 16 آذر 97 متاسفانه به این امر واقف نبوده‌اند که رمز موفقیت شریعتی در عرصه مسلط کردن گفتمان خودش در دهه 40 و 50 بر جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران، «قلم و بیان شریعتی بوده است» و بدون تردید اگر شریعتی از این دو موهبت بزرگ برخوردار نمی‌بود هرگز و هرگز شریعتی نمی‌توانست گفتمان اسلام ضد استثماری و ضد استبدادی و ضد استحماری و دموکراسی‌خواهانه سه مؤلفه‌ای سلبی و ایجابی (مبارزه با زر و زور و تزویر و یا اجتماعی کردن قدرت سیاسی و اجتماعی کردن قدرت اقتصادی و اجتماعی کردن قدرت معرفتی) خودش را برای دو دهه 40 و 50 به عنوان گفتمان مسلط بر جامعه ایران درآورد.

یادمان باشد که شریعتی از آغاز تا انتها یک فرد بود.

یادمان باشد که تمامی جنبش روشنگری ارشاد شریعتی از یک فرد شروع می‌شود و به یک فرد هم تمام می‌شود و آن غیر از خود شریعتی کسی نبود و البته این موضوع اگرچه کلید رمز شکست حرکت جنبش روشنگری شریعتی (از بعد از خاموش کردن چراغ‌های حسینیه ارشاد توسط ساواک رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی) بوده است، ولی از یکطرف می‌تواند برای امروز ما حامل پیام مثبتی نیز باشد و آن اینکه بیان و قلم شریعتی بزرگترین اهرم قدرت موفقیت او در مسلط کردن گفتمان ضد استثماری و ضد استبدادی و ضد استحماری خودش بود ه است. آن هم در عصری که گفتمان چریک‌گرائی مدرن توانسته بود حاکمیت نظری و عملی خودش بر فرهنگ و ادبیات سیاسی و اجتماعی جامعه ایران تحمیل نماید. آن هم در عصری که اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام ولایتی حوزه‌های فقاهتی شیعه از بعد از قیام 15 خرداد 42 توانسته بود به عنوان یک گفتمان آلترناتیو در جامعه ایران قد علم کند، همان گفتمان آلترناتیو ارتجاعی اسلام دگماتیست فقاهتی یا اسلام دگماتیست روایتی یا اسلام دگماتیست ولایتی که بالاخره و بالاخره و بالاخره در خلاء گفتمان‌های دموکراتیک در سال 57 توانست توسط موج‌سواری بر کشتی جنبش ضد استبدادی گروه‌های مختلفی اجتماعی جامعه ایران سوار بشود و با غصب انقلاب شکوهمند ضد استبدادی سال 57 مردم ایران، آن گفتمان ارتجاعی اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام ولایتی خودشان را به صورت نظام سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی بر مردم نگون‌بخت ایران تحمیل کنند. همان فاجعه‌ای که 40 سال است که مردم نگون‌بخت ایران در حال پرداخت هزینه استخوان‌سوز آن می‌باشند.

باری در این رابطه آنچه از قلم و بیان نظریه‌پردازان سمپوزیوم «نو – شریعتی» دانشگاه اصفهان در ایام 16 آذر 97 مشهود است اینکه، متاسفانه این نظریه‌پردازان از دو موهبت «قلم و بیان» شریعتی محروم می‌باشند، چراکه کلام و قلم نظریه‌پردازان سمپوزیوم «نو – شریعتی» آنچنان غیر سلیس و خام و ناپخته می‌باشد که اصلاً و ابداً بوی ادبیات شریعتی از گل‌های آنها به مشام ما نمی‌رسد.

سادساً نکته مهمی که در رویکرد نظریه‌پردازان سمپوزیوم «نو – شریعتی» (دانشگاه اصفهان در ایام روز دانشجوی سال 97) خلاء آن به شدت مشهود می‌باشد اینکه، چنین به نظر می‌رسد که این نظریه‌پردازان نمی‌دانند که بزرگترین کشف تاریخی و مکتبی شریعتی «کشف مستضعفین به عنوان نیروی محرک تاریخ و جامعه بشر در هر عصر و دورانی می‌باشد» و بدون تردید این ابر کشف بزرگ شریعتی بود که باعث گردید تا رویکرد و گفتمان شریعتی برای همیشه و آینده به صورت یک جنبش بالنده درآید، چراکه آنچنانکه خود او در بحث پرسش و پاسخ کنفرانس‌های «انسان و اسلام» دانشکده نفت آبادان می‌گوید، وظیفه اصلی روشنفکران در هر عصری و هر نسلی و دورانی «کشف مصداق مستضعفین به عنوان نیروی بالنده و جامعه‌ساز و تاریخ‌ساز در جامعه مشخص خود می‌باشد.»

یقیناً توسط این رویکرد بود که علاوه بر اینکه شریعتی توانست ترم مستضعفین قرآن را (از صورت فقرا و بیچارگان خارج از چرخه تاریخ و اجتماعی) به عنوان نیروی بالنده همیشه تاریخ مطرح کند و توسط نیروی عامل مستضعفین در هر زمانی و در هر عصر و نسلی اسلام تغییرساز اجتماعی جایگزین اسلام قدرت‌طلب فقاهتی و روایتی و ولایتی حوزه‌های فقاهتی بکند، از همه مهمتر اینکه شریعتی با کشف مستضعفین به عنوان نیروی عامل تاریخ و جوامع بشر برای همیشه توانست «دیالکتیک تغییر تاریخ و جامعه بشر را امری همیشگی و جاودانه بکند.»

همین جوهری که نظریه‌پردازان سمپوزیوم «نو – شریعتی» دانشگاه اصفهان در سال 97 به آن عنایت نداشتند که «پایه دینامیسم اندیشه‌های شریعتی، مستضعفین به عنوان نیروی بالنده و عامل تغییرساز جامعه و تاریخ می‌باشند» لذا به همین دلیل جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 40 سال گذشته در دو فرایند آرمان مستضعفین و نشر مستضعفین پیوسته در چارچوب نظریه‌های شریعتی بر این باور بوده‌ایم که هر گونه استمرار اجتماعی و تاریخی حرکت شریعتی تنها در چارچوب حضور دیالکتیکی این اندیشه‌ها در جنبش‌های جامعه‌سازانه و تاریخ‌سازانه مستضعفین به صورت مشخص می‌باشد.

بنابراین طرح موضوعاتی مثل اینکه «تفاوت شرایط امروز جامعه ایران با زمان شریعتی»، «تغییر عصر امپریالیسم» یا «تغییر روش انقلابی به روش پارلمانتاریستی» یا «تغییر سوژه انقلابی به سوژه مدنی» یا «تغییر تضادهای تراکمی به تضادهای تقاطعی» و غیره که توسط نظریه‌پردازان سمپوزیوم «نو – شریعتی» دانشگاه اصفهان در سال 97 مطرح شده است، تنها فونکسیونی که می‌تواند در حرکت امروز شریعتی در جامعه ایران بیافریند «لیبرالیزه کردن رویکرد دموکراتیک سه مؤلفه‌ای شریعتی می‌باشد»، همان مسیر انحرافی و فرصت‌طلبانه‌ای که دفتر پژوهش‌های فرهنگی دکتر علی شریعتی در دهه 70 دنبال می‌کردند و البته شکست خوردند.

دعوت ما در این رابطه از نظریه‌پردازان سمپوزیوم «نو – شریعتی» «فاصله گرفتن از لیبرالیزه کردن اندیشه‌های شریعتی و روی‌آوردن به رویکرد جنبشی خودجوش و خودسازمانده و خودمدیریتی و خودرهبری دینامیک تکوین یافته از پائین اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در عرصه مبارزه افقی آزادی‌خواهانه و عمودی برابری‌طلبانه می‌باشد

پایان