سنگ‌هائی از فلاخن: سلسله بحث‌های تئوریک در باب آزادی و دموکراسی – قسمت هشتاد و شش

بازتعریف «گفتمان دموکراسی» در بستر کدامین از دو قرائت متفاوت و متضاد دموکراسی؟

«قرائت لیبرالیستی از دموکراسی؟» یا «قرائت سوسیالیستی از دموکراسی؟»

 

12 - پیوند بین دموکراسی با قرائت لیبرالیستی با مناسبات سرمایه‌داری، از آنجا که از نظر شریعتی عامل تمامی فجایع مناسبات سرمایه‌داری می‌باشد، زیرا این لیبرالیسم اقتصادی و لیبرالیسم سیاسی است که شرایط برای نهادینه شدن مناسباتی سرمایه‌داری در جامعه فراهم می‌نماید، همان مناسبات سرمایه‌داری که پایه‌اش بر تولید بیشتر و کسب ارزش اضافی بیشتر می‌باشد. اضافه کنیم که خود سرمایه‌داران هم در مناسبات سرمایه‌داری مجبور به رقابت و حفظ و نگهبانی از مالکیت خصوصی در خدمت خودشان توسط لیبرالیسم اقتصادی و لیبرالیسم سیاسی می‌باشند، بنابراین، آن‌ها برای بالا بردن تولید و کسب ارزش اضافی بیشتر نسبت به رقبای دیگر خود پیوسته به دنبال تولید ارزان‌تر و نیروی کار ارزان‌تر و مواد اولیه ارزان‌تر می‌باشند. به بیان دیگر منطق سرمایه‌داری و سرمایه این است که آنچنانکه شریعتی می‌گوید «همه نیازهای انسانی را تابع سود و رشد سرمایه خود سازد، یعنی فعالیت هدفمند سرمایه تنها برای ثروتمند شدن بیشتر خود است». طبیعی است که در این رابطه سرمایه می‌کوشد طول و شدت کار روزانه را افزایش بدهد و مزدهای واقعی کارگران را کاهش بدهد و بارآوری را نسبت به مزدهای واقعی کارگران هم افزایش بدهد.

بی‌شک سرمایه‌داری فقط مادامی می‌تواند موفق به انجام این کار بشود که بتواند کارگران را از یکدیگر جدا و مجزا بکند و از رهگذر افزایش درجه جدایی میان کارگران، شکل‌دهی و ائتلاف میان آنها علیه خود دشوار سازد و بدون تردید این مهم توسط قدرت و قانون و طبقه حاکم و هیئت حاکم و دو نوع مدل هابزی و جان لاکی در چارچوب نظام لیبرالیستی در شاخه‌های مختلف آن از لیبرالیسم سیاسی تا لیبرالیسم اخلاقی و لیبرالیسم اقتصادی می‌توانند به انجام برسند. از اینجا است که می‌توانیم داوری کنیم که «در دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای شریعتی، مبارزه برای جایگزینی مالکیت اجتماعی بر وسایل تولید به جای مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و یا مبارزه با استبداد سیاسی سرمایه‌داری، تنها با تصمیم‌گیری‌های دموکراتیک و تمرکز بر ضرورت شکوفایی آزادانه همگانی علیه استثمار و استبداد و استحمار و استعباد و استعمار و استضعاف توسط مستضعفین به انجام می‌رسد.»

13 – محورهای حقوق فردی در چارچوب دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای شریعتی عبارتند از:

الف – هر کس برای شکوفایی تمامی توانائی‌های بالقوه‌اش از حقی برابر برخوردار است.

ب – هر کس حق دارد بتواند توانائی‌ها و توانمندی‌های کاملش را از رهگذر دموکراسی مشارکتی یا دموکراسی مستقیم جنبشی تکوین یافته از پائین مادیت ببخشد.

ج – هر کس از حق زندگی در جامعه‌ای برخوردار است که در آن انسان‌ها می‌توانند پرورش پیدا کنند، به بیان دیگر در دموکراسی جامع یا دموکراسی سه مؤلفه‌ای شریعتی «همه افراد از حق مساوی جهت شکوفائی تمام عیار توانمندی‌شان برخوردار می‌باشند»؛ یعنی در چنین «جامعه‌ای شکوفایی توانمندی‌های انسانی هر فرد نمی‌تواند بر پایه محدودیت شکوفائی دیگران بنا بشود». فراموش نکنیم که شریعتی «توسط دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای به عنوان بدیل سرمایه‌داری، به دنبال نظام ارگانیکی است که از نظر او دستیابی به این نظام ارگانیک تنها توسط شکوفائی جامعه و انسان با شعار «آگاهی و آزادی و برابری» (آنچنانکه او در کنفرانس‌های «قاسطین، مارقین و ناکثین» در واپسین روزهای آخر فعالیت‌اش در حسینیه ارشاد قبل از بستن حسینیه ارشاد توسط ساواک رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی مطرح کرده است) امکان‌پذیر می‌باشد، نه توسط شکوفائی طبقه حاکم در چارچوب مناسبات سرمایه‌داری». از اینجا است که باید بگوئیم «هدف اساسی دموکراسی سوسیالیستی شریعتی پدید آوردن شرایطی در جامعه است که همه شهروندان جامعه به صورت علی السویه بتوانند ظرفیت‌های‌شان را شکوفا بکنند» به عبارت دیگر، «هدف شریعتی از دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای مشارکت جامعه در شکل دادن و به انجام رساندن مدیریت امور عمومی، سیاسی و اقتصادی و اجتماعی توسط شوراهای جامعه مدنی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته و مستقل از پائین و مداخله دادن مردم و جامعه به منظور تضمین شکوفائی تمام عیار ظرفیت‌های آنها هم به صورت فردی و هم به صورت جمعی می‌باشد.»

البته همین «تاکید شریعتی بر جامعه دموکراتیک مشارکتی و مبتنی بر نقش‌آفرینی همه شهروندان، خود نمایش رویکرد دموکراتیک او به سوسیالیسم می‌باشد» یعنی در دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای شریعتی تاکید بر خودمدیریتی و مدیریت اشتراکی و تعاونی توسط جنبش‌ها یا شوراهای خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین و نیز تاکید بر مشارکت فعالانه و مشترک همه افراد جامعه شده است. البته این همه از آنجا بر می‌خیزد که در رویکرد شریعتی «همه انسان‌ها واجد حق شکوفائی آزادانه شخصیت خود هستند و تمرکز بر شکوفائی ظرفیت خلاقانه آنها در جامعه دموکراتیک خود دلالت از مضمون جایگاه انسان در منظومه معرفتی شریعتی دارد». علی ایحال در همین رابطه است که «شریعتی معتقد است که انسان فقط از رهگذر پراتیک واقعی و تغییر دادن اوضاع و احوال و به خصوص تغییر دادن جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند، می‌تواند تغییر بکند». مفهوم پراتیکی که شریعتی در جزوه «خودسازی» بر آن تکیه می‌کند، همان «مفهوم تطبیقی تغییر اوضاع و احوال و تغییر فعالیت انسان با تغییر خود است». از نظر شریعتی «تنها پراتیک واقعی یا پراتیک تطبیقی است که می‌تواند اوضاع و احوال انسان‌ها را دگرگون می‌کند و توانمندی‌هاشان را گسترش بدهد و آنها را شایسته خلق جهان و جامعه نو بکند.»

14 – مقدمات نظری و تئوریکی که باعث گردید تا شریعتی طرحی نو در عرصه دموکراسی و سوسیالیسم دراندازد عبارت بودند از اینکه:

الف – شریعتی بر این باور بود که اگر قرار است به فقر اکثریت جامعه بزرگ ایران پایان بدهیم، می‌بایست از سرمایه‌داری فراتر برویم چراکه از نظر او کمترین عملکرد مناسبات سرمایه‌داری در جامعه دو قطبی کردن جامعه و ایجاد شکاف طبقاتی و فقر روزافزون برای اکثریت عظیم جامعه بزرگ ایران می‌باشد.

ب – شریعتی در عرصه مبارزه با مناسبات سرمایه‌داری حاکم به صورت آلترناتیو هرگز معتقد به رویکرد حزب – دولت، مارکسیسم – لنینیستی نبود و رویکرد مارکسیسم دولتی را نه تنها سوسیالیسم نمی‌دانست، بلکه برعکس بر این باور بود که شکلی جدید از سرمایه‌داری دولتی می‌باشد که هرگز نمی‌تواند به صورت آلترناتیو مناسبات سرمایه‌دارای در خدمت جامعه جهت رهائی از مناسبات سرمایه‌داری باشد.

ج – شریعتی بر این باور بود که برای ایجاد آلترناتیو سوسیالیستی در برابر مناسبات سرمایه‌داری می‌بایست به سوسیالیسم انسانی دست پیدا کنیم. البته «سوسیالیسم انسانی مورد ادعای شریعتی سوسیالیسمی است که به جای سوسیالیسم طبقه‌محور (آنچنانکه کارل مارکس می‌گفت) و سوسیالیسم حزب‌محور (آنچنانکه لنین مطرح می‌کرد) جامعه‌محور می‌باشد». لذا در همین رابطه بود که شریعتی «از سوسیالیسم انسانی بود که به دموکراسی با قرائت سوسیالیستی رسید» چرا که در رویکرد او تنها «در بستر دموکراسی سه مؤلفه‌ای است که انسان بما هو انسان می‌تواند مادیت پیدا کند»؛ و تنها در چارچوب دموکراسی سه مؤلفه‌ای است که «انسان مقدم بر ماشین و دولت و جبر تاریخ می‌شود» بنابراین در همین رابطه است که می‌توانیم داوری کنیم که «مهم‌ترین مشخصه سوسیالیسم شریعتی این است که این سوسیالیسم یک سوسیالیسم انسانی می‌باشد»؛ زیرا شریعتی به این باور رسیده بود که در نیمه دوم قرن بیستم پس از شکست مارکسیسم در اشکال مختلف آن «باید سوسیالیسم را از نو ابداع بکنیم»؛ و مع الوصف، در همین رابطه بود که او اعلام کرد که «ابداع جدید سوسیالیسم تنها در عرصه دموکراسی سه مؤلفه‌ای ممکن می‌باشد». همچنین در این رابطه بود که شریعتی معتقد بود که «دیگر سوسیالیسم جدید نباید مانند گذشته از نوع سوسیالیسم طبقه‌ای و سوسیالیسم حزب – دولت لنینیستی باشد.»

15 - مفهوم دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای شریعتی با تمرکز بر دموکراسی به مثابه یک نظام ارگانیکی مثلثی عبارتند از:

الف – اجتماعی کردن قدرت سیاسی.

ب - اجتماعی کردن قدرت اقتصادی.

ج – اجتماعی کردن قدرت معرفت، می‌باشد.

ادامه دارد