سلسله درس‌هائی از قرآن – سوره شوری – قسمت هشت

«سوره شوری» تبیین مبانی «عدالت‌محور» و «شوری‌محور» اسلام قرآنی، در بستر جنبش رهائی‌بخش پیامبر اسلام بر پایه «وحی نبوی»

«وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَینَکمُ»، «وَ أَمْرُهُمْ شُوریٰ بَینَهُمْ»

 

الف - کلمه «وحی» در قرآن به طوری که راغب گفته است به معنای «اشاره سریع است که همواره از جنس کلام و از باب رمزگوئی و یا به صورت صوت و مجرد از ترکیب و یا به اشاره و امثال آن صورت می‌گیرد» (مفردات راغب ماده وحی) و از موارد استعمال‌اش به دست می‌آید که از باب «القای معنا به نحو پوشیده از اغیار است.»

ب – «الهام» به معنای «القای معنا در فهم حیوان و انسان از طریق غریزه (در رویکرد قرآن از وحی) می‌باشد» یا آنچنانکه اقبال لاهوری می‌گوید: «وحی به عنوان امر راهبر همه وجود در بستر تکامل و شدن درونی وجود می‌باشد» آنچنانکه قرآن می‌گوید:

«...وَأَوْحَی فِی کلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا... - و وحی کرد بر همه هستی امر آنها را» (سوره فصلت – آیه 12). در قرآن «به صورت امر هدایت کننده در غرائز حیوانات هم است.»

«وَأَوْحَی رَبُّک إِلَی النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا یعْرِشُونَ... - و وحی نمود پروردگار تو به سوی زنبور عسل که برگیر از کوه‌ها خانه‌هائی و از درخت و از آنچه برافرازند» (سوره نحل – آیه 69) لذا در این رابطه است که مولوی در مثنوی می‌گوید:

چونکه اوحی الرب الی النحل آمده است / خانه وحیش پر از حلوا شده است

او به نور وحی حق عزوجل / کرد عالم را پر از شمع و عسل

این که کرمناست بالا می‌رود / وحیش از زنبور کی کمتر بود

نی تو اعطیناک کوثر خوانده‌ای / پس چرا خشکی و تشنه مانده‌ای

یا مگر فرعونی و کوثر چو نیل / بر تو خون گشته است و ناخوش ای علیل

توبه کن بیزار شو از هر عدو / کو ندارد آب کوثر را گلو

هر که را دیدی زکوثر سرخ رو / او محمد خوست با او گیر خو

هر که را دیدی زکوثر خشک لب / دشمن‌اش می‌دار همچون مرگ و تب

زآنکه او بوجهل شد یا بولهب / دور شو زو تا نیفتی در کرب

ج - در دیسکورس قرآن ورود معنا بر جان مؤمن در عرصه تجربه درونی و پراکسیس باطنی با عنوان وحی مطرح می‌شود «وَأَوْحَینَا إِلَی أُمِّ مُوسَی... - و وحی کردیم به مادر موسی» (سوره قصص – آیه 7) و باز در همین رابطه است که مولوی در دفتر چهارم مثنوی در خصوص منزلت عرفانی ابوالحسن خرقانی می‌گوید:

از پس آن سال‌ها آمد پدید / بوالحسن بعد از وفات بایزید

جمله خوهای او زامساک و جود / آنچنان آمد که آن شه گفته بود

لوح محفوظ است او را پیشوا / از چه محفوظست محفوظ از خطا

نی نجومست و نه رملست و نه خواب / وحی حق والله اعلم بالصواب

از پی روپوش عامه در بیان / وحی دل گویند آن را صوفیان

وحی دل گیرش که منظرگاه اوست / چون خطا باشد چو دل آگاه اوست

مومنا ینظر به نور الله شدی / از خطا و سهو ایمن آمدی

مثنوی – دفتر چهارم – ص 714 – ابیات 1865 تا 1871

د - در رویکرد قرآن «ورود معنا از طریق وسوسه نفسانی آن هم در شکل منفی آن تحت عنوان وحی مطرح می‌شود» «...وَإِنَّ الشَّیاطِینَ لَیوحُونَ إِلَی أَوْلِیائِهِمْ... - (ای پیامبر) آگاه باش که شیطان‌ها به دوستان خود وحی می‌کنند» (سوره انعام – آیه 121).

ه - «وحی نبوی در قرآن قسمی جدای از همه این‌ها می‌باشد (آنچنانکه در همین سوره شوری یا شورا بر آن تکیه شده است) دلالت بر تکلم با انبیاء و رسل می‌کند.» «وَمَا کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یکلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیا... - و نمی‌باشد مربشری را اینکه تکلم کند با او خداوند مگر با وحی» (سوره شوری - آیه 51) آنچه در این آیه از سوره شوری قرآن به ما می‌آموزد اینکه «وحی نبوی تنها دلالت بر آن کلام خداوند می‌کند که برای طرف مخاطبش (پیغمبر) بالذات متعین است و محال است (برعکس آنچه که سلمان رشدی در کتاب آیات شیاطین خود به غلط می‌گوید) که یک پیامبر وحی را به چیز دیگری شبیه کند» چراکه آنچنانکه در آیه 51 سوره شوری (شورا) قرآن با صراحت مطرح می‌کند که «وحی نبوی آن قسم از تکلم بین خداوند و پیامبر است که هیچگونه حجابی بین آنها وجود ندارد تا وسوسه شیاطین بتوانند در آنها دخالت داشته باشد.» «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِک مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِی إِلَّا إِذَا تَمَنَّی أَلْقَی الشَّیطَانُ فِی أُمْنِیتِهِ فَینْسَخُ اللَّهُ مَا یلْقِی الشَّیطَانُ ثُمَّ یحْکمُ اللَّهُ آیاتِهِ... - (ای پیامبر اسلام) قبل از تو هیچ رسول و نبی نفرستادیم مگر آنکه هر وقت او قرائت می‌کرد شیطان در قرائت وی دسیسه می‌کرد در نتیجه در آن زمان خداوند آنچه که شیطان القا کرده بود نسخ نموده آنگاه آیات خود را تحکیم می‌بخشید» بنابراین «از نگاه قرآن دست‌اندازی نفسانی و شیاطین در عرصه وحی نبوی و در نفوس انبیاء الهی امری محال می‌باشد» (سوره حج – آیه 52).

و - قرآن همچنین «در تبیین انواع وحی معانی و مفاهیمی را که به دل‌ها القا می‌شود وحی نامیده است» لذا به همین دلیل است «قرآن حتی آنچه بر انسان‌ها وسوسه می‌شود (اعم از کلام و قول و امر و وسوسه) وحی خوانده است.»

«...وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیبَتِّکنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ...» (سوره نساء - آیه 119) در این آیه قرآن وسوسه‌های شیاطین در دل همه انسان‌ها که جز وحی می‌باشد با عنوان امر مطرح کرده است.

«کمَثَلِ الشَّیطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اکفُرْ...» (سوره حشر – آیه 16) و باز در این آیه قرآن وسوسه‌های شیاطین در دل همه انسان‌ها که جزء وحی می‌باشد با عنوان قول مطرح می‌کند.

«الَّذِی یوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ» (سوره ناس – آیه 5) و باز در این آیه قرآن وسوسه شیاطین در همه انسان‌ها که جزء وحی است با عنوان وسوسه مطرح می‌کند.

همچنین در آیه: «...یوحِی بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ...» (سوره انعام – آیه 112) قرآن در این آیه وسوسه شیاطین در همه انسان‌ها تحت عنوان وحی مطرح می‌نماید.

و باز در آیه: «الشَّیطَانُ یعِدُکمُ الْفَقْرَ وَیأْمُرُکمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ یعِدُکمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» (سوره بقره – آیه 268) در این آیه قرآن وسوسه‌ها در همه انسان‌ها تحت عنوان وعده شیاطین مطرح می‌نماید.

ز - در آیات 192 تا 196 سوره شعراء قرآن در وصف وحی نبوی می‌گوید:

«وَإِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ - نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ - عَلَی قَلْبِک لِتَکونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ - بِلِسَانٍ عَرَبِی مُبِینٍ - وَإِنَّهُ لَفِی زُبُرِ الْأَوَّلِینَ - (ای پیامبر اسلام) این قرآن کتابی است که از ناحیه پروردگار هستی ناز ل شده است - و آن را روح الامین نازل کرده است - بر قلب تو تا از بیم دهندگان باشی – آن هم به زبان عربی واضح - و در کتاب‌های گذشتگان نیز هست» (سوره شعراء – آیات 192 تا 196).

ادامه دارد