سلسله درسهائی از قرآن – سوره شوری – قسمت شش
«سوره شوری» تبیین مبانی «عدالتمحور» و «شوریمحور» اسلام قرآنی، در بستر جنبش رهائیبخش پیامبر اسلام بر پایه «وحی نبوی»
«وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَینَکمُ»، «وَ أَمْرُهُمْ شُوریٰ بَینَهُمْ»
و لذا در همین رابطه است که قرآن در خصوص پیامبر اسلام به مردم میگوید:
«لَقَدْ جَاءَکمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکمْ... - رسولی شما را آمده است که سختیهای شما بر او گران است و برای نجات شما حرص میورزد» (سوره توبه – آیه 128) و باز در جای دیگر در همین رابطه قرآن خطاب به پیامبر اسلام میگوید:
«فَلَعَلَّک بَاخِعٌ نَفْسَک عَلَی آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا - گویا اگر اینها به سخن خدا ایمان نیاورند تو میخواهی خود را از رنج و تأسف هلاک سازی» (سوره کهف – آیه 6).
8 - بیشک آنچنانکه از عبارات فوق واضح است اینکه «اقبال به دنبال دستیابی به ابرتئوری به عنوان راهنمای عمل امروز جوامع مسلمان در مبارزه عظیم رهائیبخش خود است» او جهت دستیابی به این ابرتئوری «اسلام بازسازی شده تطبیقی در این عصر را تنها ابرتئوری میداند که میتواند عامل بسترساز تکوین شرایط ذهنی در جوامع مسلمان در راستای انحطاطزدائی عظیم فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و تمدنی بشود.»
محمد اقبال برای بازسازی تطبیقی اسلام انحطاطزده (فلسفی، فقاهتی، کلامی و صوفیانه) تاریخی تنها مسیر تکیه بر اسلام قرآنی و تصفیه اسلام انحطاطزده فلسفی یونانیزده ارسطوئی، افلاطونی، فقاهتی، کلامی و صوفیانه میداند و در راستای بازسازی اسلام انحطاط تاریخی است که محمد اقبال در کتاب گرانسنگ بازسازی فکر دینی در اسلام خود (که مانیفست منظومه اندیشههای او میباشد) ابتدا در چهار فصل آغازین این کتاب (تجربه دینی، محکهای فلسفی در تجربه دینی، تصور خدا و معنی نیایش، من بشری –آزادی و جاودانی) به بازسازی کلامی اسلام انحطاطزده تاریخی امروز مسلمان توسط بازسازی خداشناسی و بازسازی در شناخت معاد و شناخت نیایش و عبادات میپردازد.
در فصل پنجم این کتاب (فصل روح فرهنگ و تمدن اسلامی) جهت بازسازی اسلام به عنوان یک ایدئولوژی به بازشناسی تطبیقی پدیده وحی و نبوت پیامبر اسلام میپردازد و از طریق بازشناسی پدیده وحی به عنوان آبشخور قرآن در چارچوب همان ابرتئوری است که او همراه با تفسیری روحانی از جهان و تبیین آزادی روحانی فرد (توسط نفی واسطههای بین خدا و مردم) و دستیابی به اسلام منهای روحانیت یا همان اسلام منهای فقه و فقاهت (آنچنانکه معلم کبیرمان شریعتی هم با شعار: «آنچنانکه مصدق شعار اقتصاد منهای نفت اعلام میکرد من شعار اسلام منهای روحانیت مطرح میکنم») به دنبال اصول اساسی و دارای تأثیر جهانی است که از نظر او این اصول اساسی است که میتواند تکامل اجتماعی بشری را بر مبنای تبیین روحانی از جهان تکوین پیدا کند.
البته این مهم از نظر اقبال چیزی نیست «جز همان اسلام بازسازی شده تطبیقی یا اسلام به عنوان ایدئولوژی میباشد» که اقبال در فصل پنجم کتاب بازسازی فکر دینی در اسلام خود (روح فرهنگ و تمدن اسلامی) دستیابی به این مهم تنها از طریق بازشناسی پدیده وحی تعریف میکند و بر این باور است که «بدون بازشناسی پدیده وحی نبوی نه تنها نمیتوانیم به تبیین روحانی از جهان دست پیدا کنیم و نه تنها نمیتوانیم به آزادی روحانی فرد و حذف رابطه بین خدا و مردم دست پیدا کنیم و نه تنها نمیتوانیم به فهم تطبیقی قرآن (نه فهم انطباقی قرآن و نه فهم دگماتیستی قرآن در چارچوب رویکرد روایتی، فقاهتی، ولایتی، فلسفی یونانیزده ارسطوئی و افلاطونی و رویکرد دگماتیست صوفیانه دنیاگریز، جامعهستیز، فردگرا و اختیارستیز) دست پیدا کنیم بلکه مهمتر از همه اینها اینکه (به نظر محمد اقبال) بدون بازشناسی تطبیقی وحی نبوی هرگز و هرگز نخواهیم توانست به بازسازی تطبیقی اسلام (جهت دستیابی به اسلام به عنوان ایدئولوژی که همان ابرتئوری مورد اعتقاد اقبال میباشد و میتواند به عنوان شرایط ذهنی در جوامع مسلمانان به صورت موتور حرکت این جوامع درآید) دست پیدا کنیم.»
در همین رابطه است که محمد اقبال در عبارات فوق «جهد بلیغ جهت بازشناسی تطبیقی وحی نبوی میکند و آن را کلیدواژه فهم تطبیقی قرآن و بازسازی تطبیقی اسلام انحطاطزده تاریخی میداند» و شاید در این رابطه باشد که بتوانیم داوری کنیم که «بدون فهم فصل پنجم کتاب بازسازی فکر دینی (فصل روح فرهنگ و تمدن اسلامی) هرگز و هرگز نه تنها نخواهیم توانست به کلیدواژه فهم کتاب گرانسنگ بازسازی فکر دینی اقبال دست پیدا کنیم و نه تنها نخواهیم توانست به بازسازی تطبیقی کلامی انحطاط زده مسلمانان دست پیدا کنیم و نه تنها نخواهیم توانست به بازسازی تطبیقی فلسفی یونانیزده دگماتیست افلاطونی و ارسطوئی دست پیدا کنیم از همه مهمتر اینکه نخواهیم توانست حتی دینامیسم اسلام به عنوان یک ایدئولوژی که اقبال در فصل پنجم کتاب بازسازی فکر دینی در اسلام (اصل حرکت در ساختمان اسلام) تحت عنوان اصل اجتهاد یا به عبارت بهتر موضوع "اجتهاد در اصول و فروع" مطرح مینماید فهم نمائیم.»
علی ایحال در همین رابطه است که باید بگوئیم «یکی از موضوعهای محوری که قرآن در سوره شوری (شورا) بر آن تکیه میکند موضوع تبیین پدیده وحی نبوی میباشد»: «کذَلِک یوحِی إِلَیک وَإِلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِک اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ» (سوره شوری – آیه 3).
«وَکذَلِک أَوْحَینَا إِلَیک قُرْآنًا عَرَبِیا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَی وَمَنْ حولها وَتُنْذِرَ یوْمَ الْجَمْعِ لَا رَیبَ فِیهِ فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَفَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ» (سوره شوری – آیه 7).
«شَرَعَ لَکمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَینَا إِلَیک وَمَا وَصَّینَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کبُرَ عَلَی الْمُشْرِکینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیهِ اللَّهُ یجْتَبِی إِلَیهِ مَنْ یشَاءُ وَیهْدِی إِلَیهِ مَنْ ینِیبُ» (سوره شوری – آیه 13).
«فَلِذَلِک فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَینَکمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّکمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکمْ أَعْمَالُکمْ لَا حُجَّةَ بَینَنَا وَبَینَکمُ اللَّهُ یجْمَعُ بَینَنَا وَإِلَیهِ الْمَصِیرُ» (سوره شوری – آیه 15).
«اللَّهُ الَّذِی أَنْزَلَ الْکتَابَ بِالْحَقِّ وَالْمِیزَانَ وَمَا یدْرِیک لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِیبٌ» (سوره شوری – آیه 17).
«أَمْ یقُولُونَ افْتَرَی عَلَی اللَّهِ کذِبًا فَإِنْ یشَإِ اللَّهُ یخْتِمْ عَلَی قَلْبِک وَیمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَیحِقُّ الْحَقَّ بِکلِمَاتِهِ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» (سوره شوری – آیه 24).
«وَیعْلَمَ الَّذِینَ یجَادِلُونَ فِی آیاتِنَا مَا لَهُمْ مِنْ مَحِیصٍ» (سوره شوری – آیه 35).
«اسْتَجِیبُوا لِرَبِّکمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یأْتِی یوْمٌ لَا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ مَا لَکمْ مِنْ مَلْجَإٍ یوْمَئِذٍ وَمَا لَکمْ مِنْ نَکیرٍ - فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاک عَلَیهِمْ حَفِیظًا إِنْ عَلَیک إِلَّا الْبَلَاغُ وَإِنَّا إِذَا أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِهَا وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَیئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیدِیهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسَانَ کفُورٌ» (سوره شوری – آیات 47 و 48) همه این آیات در سوره شوری در باب تبیین پدیده وحی نبوی پیامبر اسلام (که همان قرآن میباشد) است.
همچنین در باب رسالت پیامبر اسلام «نسبت به ابلاغ این پیام یا وحی نبوی و یا قرآن میباشد» و باز در باب «کارکرد یا فونکسیون قرآن و یا وحی نبوی پیامبر اسلام در جامعه میباشد». حال با نگاهی هر چند اجمالی و کپسولی به این آیات متعدد در باب وحی نبوی پیامبر اسلام (قرآن) در سوره شوری (شورا) این سؤال کلیدی مطرح میشود که «چرا در این سوره تا این اندازه بر پدیده وحی نبوی یا قرآن (با زوایای مختلف آن) تکیه شده است؟»
در پاسخ به این سؤال لازم است که عنایت داشته باشیم که آنچنانکه فوقا در خصوص «تبیین پدیده وحی نبوی» که در فصل پنجم کتاب بازسازی فکر دینی در اسلام محمد اقبال (روح فرهنگ و تمدن اسلامی) مطرح شده است گفتیم (قابل ذکر است که علامه محمد اقبال لاهوری اولین نظریهپرداز جهان اسلام میباشد که «به تبیین فلسفی – کلامی و علمی وحی نبوی پیامبر اسلام پرداخته است» و اولین نظریهپرداز تاریخ اسلام میباشد که توانسته است «به صورت علمی – فلسفی و کلامی ختم نبوت پبامبر اسلام را تبیین نماید») فهم شناخت پدیده وحی (در چارچوب رویکرد قرآن) آنچنانکه محمد اقبال لاهوری باور داشت «علاوه بر اینکه کلید واژه فهم خود قرآن میباشد و علاوه بر اینکه کلید واژه شناخت شخصیت و رمز تجربه دینی پیامبر اسلام است و علاوه بر اینکه کلید واژه شناخت اسلام قرآنی پیامبر میباشد و علاوه بر اینکه کلید واژه جهت مرزبندی بین تجربه دینی پیامبرانه با تجربه باطنی صوفیانه (فردگرا و دنیاگریز و جامعهستیز و اختیارستیز) میباشد، از همه مهمتر اینکه فهم نبوی پیامبر اسلام کلید واژه بازسازی تطبیقی اسلام انحطاطزده دگماتیسم تاریخی فقاهتی حوزههای فقهی و انحطاطزده اسلام فلسفی یونانیزده ارسطوئی و افلاطونی و انحطاطزده اسلام کلامی اشعریگری و انحطاطزده اسلام صوفیانه دنیاگریز و جامعهستیز و فردگرای و اختیارستیز نیز میباشد.»
ادامه دارد