عاشورا و مکتب حسین به عنوان نماد همیشگی و جاویدان نبرد تاریخی، جنبشی، آگاهی‌بخش، رهائی‌بخش، عدالت‌طلبانه و آزادی‌خواهانه جبهه حق با جبهه باطل می‌باشد – قسمت سوم

 

در خصوص بخش راست‌گرای رویکرد انطباقی به شناخت عاشورا و مکتب حسین (برعکس بخش رادیکال رویکرد انطباقی که فوقا مطرح کردیم) طرفداران این رویکرد (از مهندس مهدی بازرگان تا حسین حاجی فرج معروف به عبدالکریم سروش) در راستای بسترسازی رویکرد لیبرال سرمایه‌داری سیاسی اقتصادی مورد نظر خود (و دستیابی به لیبرالیسم اخلاقی) در جامعه بزرگ ایران تلاش می‌کنند تا حرکت عاشورای حسین را:

اولاً - به صورت یک حرکت فردی و انتخاب فردی خود امام حسین تعریف بکنند.

ثانیاً - تلاش می‌کنند تا جوهر حرکت عاشورای حسین را یک جوهر اخلاقی و نفسانی تعریف بکنند، نه در پیوند با پراکسیس سیاسی، اجتماعی و تاریخی جامعه.

ثالثاً - تلاش می‌کنند تا حرکت عاشورای حسین را در میان پیشکسوتان و بنیانگذاران اسلام اولیه (از پیامبر اسلام تا امام علی و دیگر ائمه شیعه) به صورت یک استثناء (نه یک قاعده، آنچنانکه امام صادق با شعار «کل یوم عاشورا» مطرح کرده است) که محدود به خود امام حسین می‌شود؛ تعریف بکنند.

رابعاً - تلاش می‌کنند که حتی حرکت خود امام حسین در پروسه پنج ماه 12 روز آن (از 28 رجب سال 60 تا دهم محرم سال 61) «یک حرکت محافظه‌کارانه با تاکتیک‌های مختلف اعم از صیانت از جان خودش» و یا «با تعریف رویکرد قدرت‌گرایانه برای کسب قدرت سیاسی» و یا «برای ایجاد حکومت اسلامی و در چارچوب اسلام فقاهتی جهت اجرای احکام فقهی اسلام روایتی» و یا «رویکرد دفاعی و حتی رویکرد صلح‌طلبانه با عبیدالله زیاد و یزید بن معاویه و قبل از همه حتی با خود معاویه (به طوری که در این رابطه دیدید که حسین حاجی فرج «حتی امام حسین را صله بگیر دست معاویه خواند») تعریف بکنند.»

خامسا - تلاش می‌کنند که عاشورای حسین را یک حادثه در گذشته تاریخ تعریف بکنند که البته مربوط به گذشته هم می‌باشد (و بازشناسی آن هیچگونه فونکسیون اجتماعی و تاریخی و سیاسی برای ما ندارد) تعریف، بکنند.

سادساً - تلاش می‌کنند که در پروسه تکوین حرکت عاشورای حسین، عامل اصلی تکوین عاشورای امام حسین را همان امتناع امام حسین از بیعت با یزید، آن هم به صورت یک امر فردی تعریف بکنند.

سابعاً - تلاش می‌کنند که حتی مقاومت امام حسین و کشته شدن او و یارانش در فرایند روز عاشورای سال 61 امری تحمیلی بر امام حسین بدانند، نه امری انتخابی و آگاهانه توسط امام حسین و یارانش.

ثامناً - تلاش می‌کنند، حتی جوهر ضد استبدادی و ضد استحماری و ضد استثماری و ضد استعبادی حرکت عاشورای حسین را نفی و تکذیب بکنند.

تاسعا - تلاش می‌کنند که امام حسین را یک فرد آزاده اخلاقی (نه آزادی‌خواه سیاسی – اجتماعی) و فردگرا (نه جامعه‌گرا) و فقه‌گرا (نه مسئولیت‌گرا بر پایه آگاهی) و قدرت‌گرائی که به دنبال کسب حکومت و قدرت سیاسی برای خود بوده است، جلوه بدهند.

عاشرا - تلاش می‌کنند که مبارزه حسین با نظام استبدادگرا و استحمارگرا و استعبادگرا و استثمارگرای یزید را به خاطر سگ‌بازی و میمون‌بازی و شکار تفریحی و قمار و شراب‌خوری و لباس ابریشم پوشیدن و استعمال ظروف طلا و نقره و استماع موسقی و آواز و اخلاق فردی یزید جلوه بدهند، نه مبارزه سلبی و ایجابی با استبداد و استعباد و استحمار و استثمار در بستر جنبش حق‌طلبانه و در ادامه جنبش توحیدطلبانه ابراهیم خلیل و جنبش رهائی‌بخش پیامبر اسلام و جنبش عدالت‌خواهانه امام علی.

رویکرد سوم – «رویکرد تطبیقی در بازشناسی عاشورا حسین می‌باشد» که مطابق آن طرفداران این رویکرد بر این باورند که:

اول – عاشورای امام حسین یک جنبش تاریخی، اجتماعی و سیاسی در راه حق و عدالت و رهائی از نظام استبداد و استحمار و استعباد و استثمار حاکم یا مبارزه با نظام زر و زور و تزویر حاکم بوده است.

دوم - عاشورای امام حسین یک پراکسیس تاریخی – اجتماعی بوده، نه یک پروژه جهت کسب قدرت سیاسی و دستیابی به حکومت، برای اجرای احکام فقهی اسلام روایتی.

سوم - عاشورای امام حسین نمایش سنتز پیوند آگاهی و مسئولیت انسانی و اجتماعی و تاریخی بوده است، نه نمایش سنتز پیوند قدرت و تکلیف.

چهارم - عاشورای امام حسین انتخابی آگاهانه بر پایه مسئولیت انسانی و اجتماعی و تاریخی حسین و حواریونش بوده است، نه جبری تحمیلی توسط عبیدالله زیاد و یزید بن معاویه و عمر بن سعد و شمر بن ذی الجوشن.

پنجم – عاشورای امام حسین نمایشگاه ابدی است که نمایش‌دهند دیالکتیک وجودی انسانی و اجتماعی و تاریخی بشر در پیوند با هم می‌باشد، یعنی همان نمایش نبرد تاریخی هابیل و قابیل و نبرد پیوسته اجتماعی موسی با فرعون و قارون و بلعم باعورا و نبرد انسانی روح خدا با لجن در انسان است، البته نه به صورت سه مؤلفه جدا از هم بلکه در پیوند با هم می‌باشند، به طوری که می‌توان داوری کرد که عاشورای حسین تنها نمایشگاهی است در تاریخ که در آن سه نبرد همیشه و همگانی تاریخی و اجتماعی و انسانی در یکجا و در یک صحنه به صورت ایجابی و سلبی به نمایش در می‌آید.

ب - برای بازشناخت تطبیقی عاشورای حسین باید به این سؤال پاسخ علمی بدهیم که ریشه تکوین پروسه عاشورای حسین از کجا شکل گرفته است؟ آیا از آغاز تاریخ دیالکتیکی بشر؟ یا از ابراهیم خلیل؟ یا از پروسه تکوین جنبش رهائی‌بخش پیامبر اسلام؟ یا از جریان سقیفه و تکوین اپوزیسیون شیعه و حواریون علی؟ یا قتل عثمان و انتخاب آلترناتیوی امام علی توسط کنش‌گران عدالت‌خواه مصر و مدینه؟ یا از جنگ صفین و حکمیت و شکست علی؟ یا از صلح امام حسن با معاویه و تکوین دوران 20 ساله اختناق و سرکوب حاکمیت معاویه و حکومت بنی‌امیه؟ یا با شهادت امام حسن (به صورت غیر مستقیم) توسط عمال حکومت استبدادی بنی‌امیه و معاویه بن ابی‌سفیان و شروع دوران راهبری و رهبری امام حسین بر جنبش حق‌طلبانه مردم جوامع مسلمان؟ یا با مرگ معاویه بن ابی‌سفیان حاکم مستبد بنی‌امیه و پایان دوران اختناق 20 ساله او؟

در پاسخ به این سؤال فربه باید بگوئیم که باز سه رویکرد متفاوت وجود دارد:

نخست – «پاسخ تطبیقی به این سؤال می‌باشد» که مطابق آن آنچنانکه معلم کبیرمان شریعتی در «حسین وارث آدم» می‌گوید، عاشورای حسین سنتز دیالکتیک دو جریان حق و باطل در بستر تاریخ بشر از آغاز تا به امروز می‌باشد که پروسس این نبرد حق و باطل در تاریخ بشر، در فازهای مختلف و متفاوتی صورت گرفته است، لذا در این رابطه است که نبرد تاریخی حق و باطل در رویکرد تطبیقی شریعتی (در «حسین وارث آدم») از نبرد هابیل و قابیل شروع می‌شود و تا نبرد ابراهیم خلیل با نمرود ادامه پیدا می‌کند و در ادامه آن به نبرد موسی با فرعون و قارون و بلعم باعورا می‌رسد و باز در ادامه آن، این نبرد حق‌طلبانه بین حق و باطل تاریخ و جامعه به نبرد رهائی‌بخش پیامبر اسلام و حواریونش با نظام جاهلیت حاکم در قرن هفتم و در ادامه آن، این نبرد همیشگی و حق‌طلبانه به نبرد عدالت‌طلبانه امام علی با قاسطین و مارقین و ناکثین زمان خود می‌رسد و بالاخره در عاشورای حسین این نبرد حق‌طلبانه بین حق و باطل تاریخ و جامعه به نبرد بین حسین و حواریونش با حکومت بنی‌امیه می‌رسد. همانی که امام حسین در روز عاشورا با شعار:

«أ لاَ تَرَونَ أنَّ الحَقَّ لا یعمَلُ بهِ و أنَّ الباطِلَ لا یتَناهی عَنهُ  - آیا نمی‌بینید به حق عمل نمی‌شود و از باطل جلوگیری نمی‌گردد» (تاریخ طبری - ج 4 - ص 305)

دوم - «پاسخ انطباقی به این سؤال می‌باشد» که مطابق آن در پاسخ به این سؤال معتقدند که ریشه تکوین پروسه پنج ماه و دوازده روز عاشورای حسین به نامه یزید به ولید بن عتبه بن ابی‌سفیان (فرماندار مدینه) بر می‌گردد.

یزید بن معاویه (پس از مرگ پدرش که به قول مشهور در نیمه ماه رجب سال 60 هجری بوده است) پیش از آنکه خبر مرگ معاویه در مدینه منتشر بشود، به ولید بن عتبه یک نامه رسمی می‌نویسد و حاکم مدینه را از مرگ معاویه آگاه می‌کند و همراه آن نامه رسمی، یک پاره کاغذ کوچک به صورت غیر رسمی ضمیمه می‌کند و در آن کاغذ کوچک غیر رسمی ضمیمه شده، یزید بن معاویه به ولید بن عتبه دستور می‌دهد که «اما بعد فخذ الحسین و عبدالله بن عمر و عبدالله بن الزبیر بالبیعه اخذا عنیفا لیست فیه رخصه - از حسین بن علی و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر بدون هیچگونه مسامحه و گذشت بیعت بگیر» (که طبق گفته طبری در ج 4 - ص 250 - تاریخ طبری).

ادامه دارد