ما چه می‌گوییم؟ - قسمت پنجاه و چهار

 

باری، در این رابطه لازم است که عنایت داشته باشیم که «دموکراتیزاسیون سیاسی با دموکراتیزاسیون اقتصادی و دموکراتیزاسیون اطلاعات در راستای توزیع عادلانه و اجتماعی و دموکراتیک قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت اطلاعات به‌صورت علی السویه برای همه شهروندان جامعه بزرگ ایران منافاتی با هم ندارند». قابل‌ذکر است که «در عرصه توزیع دموکراتیک سه مؤلفه قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت اطلاعات، بی‌تردید این عمل توسط دموکراسی مشارکتی و مستقیم با به میدان آوردن تمامی گروه‌های اجتماعی جامعه بزرگ ایران قابل انجام می‌باشد». برای فهم جایگاه اهمیت این موضوع به‌عنوان نمونه و مثال می‌توانیم به انجام ناقص و انحرافی دو پروژه پروسترویکا (اصلاحات اقتصادی) و گلاسنوست (اصلاحات سیاسی) در شوروی سابق که توسط گورباچف از سال 1985 شروع شد و در سال 1991 توسط کودتای یلتسین به پایان رسید، اشاره بکنیم. اشکال و ضعف و علل شکست و بن‌بست و انحراف این پروژه دو مؤلفه‌ای گورباچف در این بود که:

الف - «تکیه معماران دو پروژه پروسترویکا (اصلاحات اقتصادی) و گلاسنوست (اصلاحات سیاسی) بر رویکرد از بالا (به‌جای تکوین و ایجاد از پایین) بوده است» به‌عبارت دیگر «عدم اتکا معماران دو پروژه فوق بر دموکراتیزاسیون کردن سه قدرت سیاسی و اقتصادی و اطلاعات بوده است». بی‌تردید، «اگر معماران دو پروژه فوق به‌جای تکیه‌بر حرکت از بالا و راه حل‌های تکنوکراتیک و لیبرالی، بر دموکراتیزاسیون کردن سه مؤلفه‌ای قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی قدرت اطلاعات تکیه می‌کردند، می‌توانستند (در عرصه پروسه دموکراتیزاسیون کردن) نیروی عظیم اجتماعی دموکراتیک برای توزیع عادلانه و دموکراتیک و اجتماعی قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت اطلاعات (به‌صورت شوراهای فراگیر و سراسری و همگانی و دینامیک و خودجوش و خودرهبر و تکوین یافته از پایین همه شهروندان) بازسازی بکنند.»

ب – معماران دو پروژه فوق «با جایگزین کردن پروژه لیبرالیزاسیون اقتصادی و سیاسی، به‌جای پروژه دموکراتیزاسیون اقتصادی و سیاسی و اطلاعاتی، به‌جای اینکه بتوانند با کنش‌گران اردوگاه کار و زحمت شوروی پیوند پیدا کنند با روشنفکران دستگاه ایدئولوژیک حزب – دولت حاکم پیوند پیدا کردند، در نتیجه همین امر باعث گردید که آن نیرویی به‌عنوان موتور دو پروژه پروسترویکا و گلاسنوست بشوند که اعتقادی به دموکراسی در سه مؤلفه دموکراسی سیاسی و دموکراسی سیاسی و دموکراسی اجتماعی نداشتند» به‌عبارتی بهتر، «معماران دو پروژه فوق می‌خواستند به اصلاحات سیاسی و اقتصادی (بدون فعال شدن گروه‌های اجتماعی در بستر شوراها و جنبش‌های دینامیک تنها با فعال کردن روشنفکران) دست پیدا کنند که البته شکست خوردند.»

ج – «شکست و بن بست پلات فرم پروست ریکا به‌علاوه گلاسنوست که در سال 1985 توسط گورباچف اعلام شد و با کودتای 19 اوت 1991 یلتسین به پایان رسید، نشان داد که جامعه شوروی و روسیه تنها توسط اصلاحات جامع دموکراتیک سیاسی و اقتصادی و اجتماعی می‌تواند به‌صورت همه جانبه دچار تحول تکوین یافته از پایین بشود.»

د - «پلتفرم دو مؤلفه‌ای اصلاحات اقتصادی و اصلاحات سیاسی یا پروسترویکا و گلاسنوست نشان داد که بدون تحول فرهنگی و اجتماعی امکان دموکراتیزاسیون یا توزیع سه مؤلفه قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و اطلاعات وجود ندارد.»

ه - عنایت داشته باشیم که «اگرچه هدف اعلام شده گورباچف در سال 1985 از انجام این دو پروژه و پلتفرم، اصلاحات در چارچوب سوسیالیسم بود، اما در تحلیل نهایی این روند به آنجا رسید که لیبرال‌های حاکم پس از کودتای 19 اوت 1991 در روسیه، آنها سوسیالیسم را به‌عنوان یک طاعون برای مردم روسیه تعریف کردند و در اعلامیه مطول کودتاگران 19 اوت 1991 آنها نه‌تنها از سوسیالیسم دفاع نکردند بلکه به عرق ملی روس‌ها متوسل شدند، همان عرق ملی روس‌ها که امروز پوتین در جنگ با اوکراین در عرصه تقسیم باز تقسیم امپریالیستی جهانی بر آن تکیه می‌نماید و این عرق ملی امروز به‌عنوان یک ایدئولوژی در روسیه در آمده است و پوتین و حواریون‌اش تلاش می‌کنند تا توسط این شعار مردم روسیه را حول عمل و نظر خود بسیج نمایند.»

ما می‌گوییم، برای نجات نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران (که در طول 43 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، باعث گردیده که دست کم بیش از 60 میلیون نفر از جامعه ایران محکوم به فلاکت و اسارت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی بشوند و باعث گردیده که در طول عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، کشور ایران با سرعتی شتابنده به‌طرف بربریت تمام‌عیار پیش برود و همچنین باعث گردیده که حتی قابلیت زیست در کشور پهناور ایران غیر ممکن بشود) از آنجایی که مناسبات سرمایه‌داری رانتی و نفتی و وابسته حاکم و فقاهتی (در طول 43 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) بیش از همه مسئول این وضع انفجار آمیز و فلاکت‌زا می‌باشد و از آنجایی که چهار پنجم جمعیت کشور (در طول 43 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) اسیر فلاکت، بهره‌کشی و استبداد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی شده‌اند، جامعه بزرگ ایران در تندپیچ امروز مبارزه رهایی‌بخش خود برای رهایی از استبداد و استثمار و استحمار حاکم راهی و مسیری جز مبارزه سلبی و ایجابی با استبداد و استثمار و استحمار حاکم در چارچوب دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای (توزیع عادلانه و دموکراتیک و اجتماعی قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت اطلاعات) بر پایه دموکراسی مستقیم یا دموکراسی مشارکتی توسط شوراهای فراگیر و سراسری و همگانی خودجوش و خودسازمان‌ده و خودرهبر و تکوین یافته از پایین ندارند؛ زیرا تنها در این چارچوب است که «جامعه بزرگ ایران می‌توانند به‌صورت سلبی و ایجابی با جایگزین کردن یک آلترناتیو دموکراتیک، مناسبات سرمایه‌داری رانتی و نفتی و وابسته و فقاهتی حاکم را به چالش بکشند». علت و دلیل این امر آن است که:

اولاً سرمایه‌داری رانتی و نفتی و وابسته و فقاهتی حاکم (که مدت 43 است که در سلطه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم می‌باشد) با گسترش روابط کالایی در تمامی عرصه‌های تولیدی و توزیعی و خدمات و آموزش و بهداشت و درمان و غیره کشور، کل جامعه بزرگ ایران را به‌لحاظ مادی و فرهنگی و غیره به چالش کشیده و تا ورطه فروپاشی همه جانبه فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و غیره پیش برده است و بحران‌های هزار توئی اقتصادی و زیست محیطی و اجتماعی و سیاسی و غیره بر جامعه نگون‌بخت ایران تحمیل کرده است.

ثانیاً از آنجایی که نظام مالی فاسد و رانتی حاکم (در کادر سرمایه‌داری رانتی و نفتی و وابسته و فقاهتی حاکم) نظامی است که با طرح و نقشه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (در طول 43 سال گذشته عمر این رژیم) به‌سمت اقتصاد کالایی (در راستای منافع بورژوازی حکومتی از بورژوازی پادگانی تحت سلطه سپاه و بسیج و نیروهای امنیتی تا بورژوازی ولایتی تحت هژمونی روحانیت و بیت و تا بورژوازی بازار تحت هژمونی راست بازار و حزب مؤتلفه و غیره) بوده است تا آنجا که همین امر باعث گردیده که پس از 43 آزادی رقابت و کارایی مکانیزم بازار در اقتصاد کشور به افسانه‌ای رنگ پریده و نخ‌نما تبدیل بشود و توسط تناقضات سرمایه‌داری رانتی و نفتی و وابسته و فقاهتی حاکم جامعه نگون‌بخت ایران به فلاکت و جهنمی گرفتار بشود که حتی تمدن هزاران ساله ایرانی هم امروز بدل به بربریت‌ی تمام‌عیار بشود و جنبش ضد استبدادی 150 ساله گذشته مردم ایران در بحران اجتماعی و سیاسی و هژمونیک گرفتار بشود.

ما می‌گوییم در قرن بیست و یکم و در فرایند پسا فروپاشی امپراطوری جهانی مارکسیسم حزب - دولت قرن بیستم و بحران فراگیر نظری و عملی سوسیالیسم طبقه‌ای مارکسی و سوسیالیسم حزبی لنینیستی و غیره، تنها در چارچوب دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای (توزیع دموکراتیک و عادلانه و اجتماعی قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت اطلاعات) بر پایه دموکراسی مستقیم یا دموکراسی مشارکتی توسط عضله نیرومند شوراهای فراگیر و همگانی و سراسری خودجوش و خودسازمان‌ده و خودرهبر و دینامیک تکوین یافته از پایین است که می‌تواند با ضعف‌ها و انحرافات ساختاری نظری و عملی سوسیالیسم طبقه‌ای مارکسی تا سوسیالیسم حزبی لنینیستی مقابله ایجابی و سلبی بکند.

ما می‌گوییم در چارچوب دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای (توزیع دموکراتیک و عادلانه و اجتماعی، قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت اطلاعات) می‌توانیم با تکیه‌بر آلترناتیو جامعه‌محور شریعتی حتی به بازسازی نظری و عملی سوسیالیسم طبقه‌ای مارکسی و یا سوسیالیسم حزب – دولت لنینیستی شکست خورده در 150 سال گذشته بپردازیم.

ما می‌گوییم تنها توسط آلترناتیو ایجابی دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای (توزیع عادلانه و دموکراتیک و اجتماعی قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت اطلاعات) به‌عنوان برنامه و رویکرد اقتصادی و سیاسی و اجتماعی است که امکان پیوند و نفی جدایی بین سوسیالیسم و دموکراسی یا اندیشه برابری و آزادی در جامعه انسانی به وجود می‌آید، بنابراین در این رابطه بوده است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران (در طول 46 سال گذشته، یعنی از خرداد سال 1355 تا به امروز، چه در فاز عمودی یا سازمانی آرمان مستضعفین ایران و چه در فاز افقی یا جنبشی نشر مستضعفین ایران) پیوسته و علی الدوام بر این باور بوده است که برای پایان دادن به جدایی سوسیالیسم و دموکراسی (در عرصه پروسه 150 ساله حرکت تحول‌خواهانه جامعه ایران) باید در کادر دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای (توزیع دموکراتیک و اجتماعی و عادلانه قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت اطلاعات) به‌عنوان یک برنامه و یا یک جنبش و یا یک رویکرد به تجدید سازمان‌یابی جامعه بزرگ ایران توسط شوراهای فراگیر و سراسری و همگانی خودجوش و خودسازمان‌ده و خودرهبر و تکوین یافته از پایین و بر پایه آزادی‌های کامل سیاسی و مداخله بی‌واسطه مردم در اداره عمومی جامعه (در چارچوب دموکراسی مستقیم یا دموکراسی مشارکتی) تکیه بکنیم؛ به‌بیان‌دیگر «بدون بازسازی دموکراتیک و عادلانه و اجتماعی قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت اطلاعات امکان پیوند بین آزادی و برابری و یا دموکراسی و سوسیالیست در جامعه ایران وجود ندارد.»

ادامه دارد