«نبرد گفتمان‌ها» در تاریخ 150 سال گذشته حرکت تحول‌خواهانه جامعه بزرگ ایران – قسمت شش

 

6 - گفتمان ششم «گفتمان قانون‌خواهی و قانون‌گرائی بود» که نظریه‌پردازان آن عبارت بودند از میرزا جعفرخان مشیرالدوله و میرزا ملکم خان. بدون تردید میرزا یوسف خان مستشارالدوله تبریزی را باید سرسلسله جنبان روشنفکری (به معنای واقعی کلمه) در ایران نامید. صد البته بدون کتاب «یک کلمه» (میرزا یوسف خان مستشارالدوله) هرگز و هرگز نمی‌توان جوهر گفتمان قانون‌خواهی در فرایند پیشا مشروطیت را فهم کرد. چراکه محتوای کتاب «یک کلمه» همان ترجمه مقدمه قانون اساسی انقلاب کبیر فرانسه بود که میرزا یوسف خان مستشارالدوله تبریزی توسط آن به دنبال آن بود که «پیام قانون‌گرائی را به عنوان اولین پیام روشنفکری در جامعه ایران مطرح نماید.»

قابل ذکر است که عنوان یک کلمه برای این کتاب توسط یوسف خان مستشارالدوله دلالت بر همان قانون می‌باشد که مستشارالدوله تبریزی توسط این عنوان کتاب خود به دنبال آن بود تا به جامعه ایران تفهیم نماید که «تنها راه و مسیر انحطاط‌زدائی از جامعه ایران از مسیر قانون‌گرائی عبور می‌کند». البته در ادامه این مسیر قانون‌گرائی میرزا یوسف خان مستشارالدوله تبریزی بود که در عرصه پروسس تکوین انقلاب مشروطیت میرزا ملکم خان توسط روزنامه قانون توانست رویکرد قانون‌گرائی میرزا یوسف خان مستشارالدوله را بدل به گفتمان مسلط در انقلاب مشروطیت اول بکند. به طوری که در این رابطه می‌توانیم داوری کنیم که «محوری‌ترین گفتمانی که در مشروطیت توانست به عنوان گفتمان مسلط در عرصه پراکسیس اجتماعی – سیاسی مردم ایران مادیت پیدا نماید، گفتمان قانون‌خواهی یا قانون‌طلبی یا قانون‌گرائی میرزا یوسف خان مستشارالدوله تبریزی - میرزا ملکم خان بود» که البته نماد عینی «برتری گفتمان قانون‌گرائی در مشروطیت اول، همان تکوین مجلس اول مشروطیت می‌باشد.»

پر پیداست که «باید آن مجلس را به عنوان نگین درخشان انقلاب مشروطیت تعریف کرد». چرا که در تحلیل نهائی «تمامی دستاوردهای عینی مشروطیت، محصول همان مصوبات مجلس اول و مجلس دوم بوده است». آنچنانکه در این رابطه باید بگوئیم که «بدون دستاوردهای مجلس در مشروطیت اول، اصلاً گفتمان و انقلاب مشروطیت یک امر سترون و سالبه انتفاع به موضوع می‌باشد». نباید فراموش کنیم که اگر «مشروطیت را به عنوان مقید کردن قدرت مطلقه حکومت توسط قانون تعریف بکنیم» و اگر «بزرگ‌ترین دستاورد مشروطیت را مجلس قانون‌گذاری شورای ملی تعریف بکنیم» و اگر بر این باور باشیم که «مشروطیت و مجلس شورای ملی بزرگترین دستاورد تاریخی جامعه ایران در پراکسیس سیاسی – اجتماعی 150 سالش می‌باشد» و اگر قبول کنیم که «زمینی کردن قانون و مشروعیت بخشیدن به قانون مصوبه نمایند گان مجلس و انتخابات مردم ایران، جوهر اصلی انقلاب مشروطیت می‌باشد»، بدون تردید باید «گفتمان قانون‌گرائی میرزا یوسف خان مستشارالدوله تبریزی – میرزا ملکم خان را به عنوان موفق‌ترین گفتمان در تکوین پروسه انقلاب مشروطیت و پروسس گفتمان مشروطیت تعریف بکنیم.»

در همین رابطه بود که به مجرد انتشار کتاب «یک کلمه» میرزا یوسف خان مستشارالدوله تبریزی، «روحانیت حوزه‌های فقهی شیعه در زمان ناصرالدین شاه بر علیه این کتاب عصیان کردند» و در ادامه عصیان روحانیت حوزه‌های دگماتیست فقهی بود که ناصرالدین شاه با درخواست روحانیت دگماتیست حوزه‌های فقهی، میرزا یوسف خان را به قزوین تبعید کرد و از حاکمان خواست که بر میرزا سخت بگیرند و مع الوصف در این رابطه بود که حاکم قزوین پس از محاکمه میرزا یوسف خان آنقدر با کتاب «یک کلمه» بر سر میرزا یوسف خان مستشارالدوله کوبید که چشمان میرزا یوسف خان مستشارالدوله کور شد و بعد از آن بود که میرزا یوسف خان در زندان قزوین درگذشت و از این جا است که باید بگوئیم که «میرزا یوسف خان مستشارالدوله تبریزی نخستین شهید گفتمان قانون‌گرائی در مشروطیت بود.»

پر واضح ست که علت شورش روحانیت حوزه‌های فقهی شیعه بر علیه کتاب «یک کلمه» و یا بر علیه گفتمان قانون‌گرائی میرزا یوسف خان مستشارالدوله به خاطر آن بود که روحانیت حوزه‌های فقهی با آسمانی انگاشتن احکام فقهی خودشان (تحت عنوان قانون آسمانی) به دنبال انحصاری کردن به اصطلاح قانون آسمانی فقهی و به دنبال نفی و غیر شرعی کردن هر گونه قانون‌گرائی زمینی (قانون‌گذاری توسط مردم و نمایند گان منتخب مردم) بودند و در همین رابطه بود که شیخ فضل الله نوری (نماد ارتجاع و نماد استبداد دینی و نماد ولایت فقیه و نماد گفتمان فقهی) در پروسه انقلاب مشروطیت بزرگ‌ترین شعارش در نفی مشروطیت و نفی قانون‌گذاری زمینی (توسط نمایند گان منتخب مردم نگون‌بخت ایران) خلاصه می‌شد. چراکه او خوب می‌دانست که «قانون‌گرائی زمینی توسط نمایندگان منتخب مردم ایران، باطل السحر تمامی اندیشه اسلام دگماتیست فقاهتی حوزه‌های هزار ساله فقهی می‌باشد». از اینجا است که در عرصه کالبد شکافی گفتمان قانون‌گرائی (میرزا یوسف خان مستشارالدوله – میرزا ملکم خان) مشروطیت باید بگوئیم که:

الف - جنبش روشنفکری (نه جنبش تجددطلبی) مشروطیت در فرایند پیشا مشروطیت در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی با جنبش گفتمان قانون‌خواهی میرزا یوسف خان مستشارالدوله آغاز گردید و در همین رابطه است که «می‌توان میرزا یوسف خان مستشارالدوله را به عنوان سرسلسله جنبان جنبش روشنکری در جامعه ایران تعریف کرد». در این رابطه لازم است که عنایت داشته باشیم هدف و منظور میرزا یوسف خان از قانون (آنچنانکه خود او در کتاب «یک کلمه» بر آن تاکید می‌ورزد) این بود که مانند انقلاب کبیر فرانسه قانون سکولار و زمینی (مصوبه نمایندگان منتخب مردم ایران) را جایگزین قانون آسمانی (احکام فقهی دگماتیست حوزه‌های هزار ساله فقهی شیعه) بکند، بنابراین، در همین رابطه بود که میرزا یوسف خان در فرایند اولیه حرکت خودش به خاطر قدرت روحانیت حوزه‌های فقهی دربار استبداد قاجاریه و ناصرالدین شاه با طرح شعار «فرنگی‌ها شریعت ما را دزدیده‌اند و اسمش قانون گذاشته‌اند» به دنبال آن بود تا به روحانیت حوزه‌های فقهی و دربار قاجار و ناصرالدین شاه «آدرس غلط بدهد» تا شرایط برای انتشار گفتمان قانون‌گرائی خودش را فراهم بکند.

یادمان باشد که میرزا یوسف خان (صاحب کتاب «یک کلمه» که مانیفست گفتمان و اندیشه‌های او می‌باشد) به خوبی می‌دانست که بزرگ‌ترین نظریه‌پردازان انقلاب کبیر فرانسه در مبارزه با کلیسا به دنبال زمینی کردن قانون (مصوبه نمایند گان منتخب مردم) بودند و «کار بزرگی که انقلاب کبیر فرانسه کرد این بود که حکومت و مشروعیت حاکمیت مردم در فرانسه را از آسمان به زمین آورد» برعکس آنچه که خمینی در انقلاب 57 و تکوین رژیم مطلقه فقاهتی در چارچوب تئوری استبداساز ولایت فقیه خود به انجام رسانید. چرا که اگر بخواهیم «تمامی دستاورد و کارکرد و فونکسیون گفتمان ولایت فقیه خمینی را در عرصه شکست انقلاب ضد استبدادی مردم ایران در سال 57 تعریف بکنیم، بدون تردید باید بگوئیم که خمینی حکومت و حاکمیت و قانون‌گذاری زمینی گفتمان مشروطیت را که با مردم مشروعیت پیدا می‌کرد، از زمین به آسمان برد تا با تجویز حق آسمانی برای فقهای حوزه فقهی و برای خودش هم سنگ با اختیارات پیامبر اسلام مشروع بودن حکومت مردمی (همان اصل پایه‌ای که انقلاب مشروطیت برای اولین بار برای جامعه ایران به ارمغان آورد) نفی کند» و آنچنانکه شیخ فضل الله نوری (نماد ارتجاع تاریخ ایران در مشروطیت) شعار می‌داد، «خمینی مشروعیت حکومت را ناشی از ولایت فقیه و مقام فقیه و خودش تعریف کرد» و در چارچوب همین رویکرد بود که خمینی برای مقام فقیه یا ولایت فقیه اختیار خدائی قائل بود (تا آنجا که یکی از حواریون پرو پا قرص خمینی به نام آذری قمی ادعا می‌کرد که «ولایت فقیه حتی می‌تواند توحید را در جامعه ایران تعطیل نماید» و تا آنجا که خود خمینی در این رابطه می‌گفت: «ولایت فقیه می‌تواند حتی نماز و روزه مردم نگون‌بخت ایران را هم تعطیل بکند»).

ب - نباید فراموش کنیم که مهم‌ترین ارگان نهادینه کردن گفتمان قانون‌گرائی (میرزا یوسف خان مستشارالدوله – میرزا ملکم خان) در مشروطیت مجلس بود که در میان تمامی دوره‌های مجلس پسا مشروطیت مجلس اول نقش محوری و کلیدی داشته است زیرا مجلس اول همان مجلسی بود که منهای اینکه قانون اساسی مشروطیت را تصویب کرد، حتی متمم قانون اساسی هم همین مجلس اول تصویب کرد. اضافه کنیم که مدت عمر مجلس اول بیش از دو سال طول نکشید که توسط محمد علی شاه به توپ بسته شد؛ و به دستور محمدعلی شاه عمله و اکراه او تمامی دستاوردهای آن مجلس را نابود کردند و به زباله‌دان‌ها ریختند آنچه در رابطه با کالبد شکافی مجلس اول می‌توانیم مطرح کنیم اینکه:

اولاً انتخابات مجلس اول مشروطیت یک انتخابات صنفی بود؛ یعنی هر یک از اصناف در مجلس اول مشروطیت یک نماینده داشتند و به همین دلیل باید انتخابات مجلس اول مشروطیت، انتخابات صنفی بنامیم که بدون تردید در این انتخابات آنچنان که بورژوازی تجاری نقشی محوری داشته است، روحانیت حوزه‌های فقاهتی هم در مجلس اول جایگاه برتری داشته‌اند. در نتیجه همین دو مؤلفه باعث تمایز بین مجلس در انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب مشروطیت شد؛ زیرا در انقلاب کبیر فرانسه، کنش‌گران آن انقلاب ابتدا با روحانیت تسویه حساب کردند و بعد مجلس قانون‌گذاری مردمی خودشان را شکل دادند. همچنین در مجلس اول و انقلاب مشروطیت اول، بورژوازی ایران که نقش محوری داشتند (برعکس بورژوازی در انقلاب کبیر فرانسه که یک بورژوازی صنعتی – تجاری بودند) تنها بورژوازی تجاری بودند. بدون تردید در مشروطیت اول، بورژوازی تجاری ایران متکی به بازار و کسبه و اصناف بودند که برای فهم جوهر این بورژوازی تجاری ایران در آن شرایط بهتر است که «متن مکاسب» شیخ مرتضی انصاری (که در خدمت همین بورژوازی تجاری می‌باشد و یکی از کتاب‌های فقهی است که طلاب در آموزش کلاسیک خود می‌بایست حتماً تعلیم بینند) مطالعه بشود.

باری، در این رابطه است که می‌توانیم نتیجه‌گیری کنیم که بین انقلاب مشروطیت و انقلاب کبیر فرانسه یا مجلس قانون‌گذاری ایران با مجلس قانون‌گذاری فرانسه این دو مؤلفه نقش تعیین کننده داشته است؛ یعنی:

یکی «وجود روحانیت در مجلس‌های قانون‌گذاری که با همان رویکرد فقاهتی و فقهی که در حوزه‌های فقهی آموخته بودند، تنها به دنبال تزریق فقه حوزه‌ها به قوانین مجلس مشروطیت بودند» (در این رابطه یادمان باشد که وقتی که طرح حق انتخاب شدن و انتخاب کردن زنان در مجلس پنجم مطرح شد مدرس فریاد زد و گفت: «بزرگ‌ترین گناه در مجلس در حال انجام است»).

دوم «نقش بورژوازی تجاری و یا بورژوازی بازار در تکوین قوانین مجلس بود که بدون تردید در حمایت همان روحانیت حاضر در آن مجلس‌ها بوده است» یادآوری می‌کنیم که توسط انقلاب مشروطیت تغییر طبقاتی در جامعه ایران روی نداد. در صورتی که برعکس در انقلاب کبیر فرانسه، عامل اصلی انقلاب، تغییر طبقاتی در جامعه فرانسه بود. همچنین در انقلاب مشروطه شاه و سلطنت باقی ماند. برعکس انقلاب کبیر فرانسه که شاه و سلطنت با انقلاب از بین رفت؛ و البته آنچنانکه در جریان به توپ بستن مجلس و ظهور استبداد صغیر محمد علی شاه شاهد بودیم همین باقی ماندن شاه و سلطنت شرایط برای شکست مشروطیت و بازگشت استبداد مطلقه سیاسی و فقاهتی در جامعه ایران را فراهم کرد، بنابراین مشروطیت در آغاز قدرت شاه را توسط قانون‌گذاری محدود کرد، اما هرگز نتوانست توسط قانون‌گرائی شاه را ریشه کند و از اینجا بود که با ظهور رضا خان توسط پروژه امپریالیسم انگلستان دیدیم که در مجلس پنجم آن شاه محدود شده توسط قانون (احمد شاه قاجار) از بین رفت و شاه مستبد (رضاشاه) به تخت سلطنت نشست که رضاخان همین مجلس را هم طویله نامید و در مدت 20 سال حاکمیت استبدادی خودش مجلس را بله قربان‌گو و دست نشانده و در خدمت استبداد خودش درآورد.

در این رابطه است که می‌توانیم در یک جمعبندی بگوئیم که هر چند که «مشروطیت در آغاز و در فرایند اول تکوینش توسط رویکرد قانون‌گرایانه و تصویب قوانین توسط نمایندگان منتخب مردم توانست هم نقش دربار را با قانون محدود کند و هم نقش روحانیت را» اما در ادامه با «ظهور استبداد پهلوی و استبداد مطلقه فقاهتی نشان داد که مشروطه با سلاح قانون هرگز نتوانست آنچنانکه مدعی بود چه استبداد سیاسی حاکم و چه استبداد دینی را مقید بکند.»

ادامه دارد