«نبرد گفتمان‌ها» در تاریخ 150 سال گذشته حرکت تحول‌خواهانه جامعه بزرگ ایران – قسمت شانزده

 

4 - آنچنانکه فوقا مطرح کردیم در فهم جوهر گفتمان چریک‌گرائی – مارکسیستی در کشور ایران، دو دیدگاه تأثیر محوری در تکوین گفتمان چریک‌گرائی – مارکسیستی در کشور ایران داشته‌اند.

اول – دیگاه مسعود احمدزاده در کتاب «مبارزه مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک.»

دوم – دیدگاه بیژن جزنی در کتاب «نبرد با دیکتاتوری شاه.»

در همین رابطه است که بیژن جزنی در کتاب «نبرد با دیکتاتوری شاه» می‌گوید: «به نظر ما جنبش حاضر که مرحله‌ایست از جنبش رهایی‌بخش خلق، با شعار استراتژیک مبارزه با دیکتاتوری شاه مشخص می‌شود. در شرایط حاضر تضاد اساسی جامعه ما یعنی تضاد خلق با بورژوازی کمپرادور و امپریالیسم، به تمامی تضاد عمده محسوب نمی‌شود و دیکتاتوری رژیم (پهلوی) که وجهی از این تضاد است نقش عمده را ایفاد می‌کند. در پروسه مبارزه با این عامل عمده است که تضاد اساسی به تمامی عمده می‌شود. در چنان شرایطی ما در آستانه انقلاب قرار خواهیم داشت و یا به عبارت دیگر شرایط ضروری برای انقلاب فراهم خواهد شد. روح این استدلال به خصوص در شرایطی که جنبش در سال 49 داشته پاسخگویی به نظرات تسلیم‌طلبانه‌ایست که نه تنها کاربرد عملیات قهری را بدون فراهم بودن شرایط عینی انقلاب انحراف می‌شناسد بلکه اصولاً هر گونه فعالیت پیگیرانه پیشاهنگ را موکول به نوعی فراهم شدن این شرایط از طریق مکانیکی می‌کنند، بنابراین ضمن آن که ما به تحلیل این نحوه برخورد با موقعیت انقلاب می‌پردازیم از روح آن غافل نیستیم. مبارزه مسلحانه هرگز نمی‌تواند در شهر توده‌ای بشود لذا برای توده‌ای شدن مبارزه مسلحانه این مبارزه باید در کوه آغاز بشود؛ اما ضربه‌ای که در جریان سیاهکل و سال 50 به سازمان خورد، عملاً این امکان را از پیشاهنگ برای به راه انداختن مبارزه مسلحانه در کوه گرفت. جنبش مسلحانه، مبارزه مسلحانه را به منزله محور تاکتیک‌های خود و به عنوان عمده‌ترین و مناسب‌ترین شکل مبارزه می‌شناسد و تاکتیک‌های دیگر را فقط در رابطه با این شکل عمده یعنی با درک نقش تاکتیک‌های مسلحانه با اتکا به آن‌ها به کار می‌گیرد. در مبارزه مسلحانه وارد ساختن هر ضربه نظامی بر رژیم (پهلوی) نه به خاطر نابود ساختن گوشه‌ای از نیروی بزرگ دشمن است، بلکه به خاطر نشان دادن ضربه‌پذیری و شکستن سدی است که بر اثر قدرت نمایی طولانی دستگاه حاکمه و شکست‌های پیاپی جنبش در مقابل هر حرکت توده‌ای ایجاد شده و توده را به نومیدی از پیروزی بر دشمن و تسلیم و تحمل در برابر آن کشانده است. همان طور که تا امروز تاکتیک‌های نظامی محور مبارزه ما بوده، در آینده نیز این تاکتیک‌ها نقش عمده در گسترش و تکامل جنبش بازی خواهد کرد حتی اگر در شرایطی تاکتیک‌های سیاسی امکان گسترش فوق العاده پیدا کند باز تاکتیک‌های نظامی و جریان‌های مسلح جنبش اهمیت محوری و نقش استراتژیک خود را حفظ خواهند کرد. در حالی که تاکتیک‌های سیاسی می‌تواند نیروهایی را به مبارزه بر ضد رژیم (پهلوی) بکشاند تداوم این مبارزه و به کار گرفتن آن در راه سرنگون ساختن دستگاه حاکمه از طریق تاکتیک‌های نظامی به دست می‌آید. گسترش و تکامل مبارزه توده‌ها از مراحل اقتصادی و سیاسی به مرحله نظامی مستلزم ادامه و رشد مبارزه مسلحانه در ایران است. در حال حاضر مبارزه مسلحانه در شکل چریک شهری محدود مانده است. گرچه این مرحله مبارزه در شهر نقش عمده دارد، ولی مبارزه در کوه می‌بایست آغاز می‌شد. ضرباتی که در یک سال اول به جریان‌های سیاسی – نظامی وارد شد، شروع این مبارزه را از جانب جنبش انقلابی به تأخیر انداخت. مبارزه مسلحانه در کوه نقش عمده‌ای در توده‌ای شدن مبارزه دارد. بدون این مبارزه، جنبش مسلحانه در مرحله معین از تکامل باز خواهد ماند.»

باری، آنچه که می‌توان از گفته‌های فوق بیژن جزنی در خصوص فهم جوهر گفتمان چریک‌گرائی – مارکسیستی در کشور ایران دریافت کرد عبارتند از:

الف – جزنی در عبارات فوق در تبیین گفتمان چریک‌گرائی – مارکسیستی در جامعه ایران بر این باور است که «تاکتیک مسلحانه یا همان جنگ چریک شهری و یا جنگ چریک در کوه و جنگل در تمامی پروسه مبارزه تاکتیکی محوری و عمده می‌باشد». مع الوصف، بدین ترتیب است که «جزنی مانند احمدزاده وظیفه پیشاهنگ تا سطح انقلاب کردن، به جای توده‌ها پیش می‌برد»، همچنین جزنی مانند احمدزاده «موتور کوچک را جانشین موتور بزرگ در انقلاب می‌سازد»؛ و این عیناً «همان رویکرد رژی دبره می‌باشد» که قبلاً در این رابطه صحبت کردیم.

ب - گرچه هم مسعود احمدزاده و هم بیژن جزنی «هر دو شیوه تولید مسلط بر کشور ایران پس از اصلاحات ارضی شاه – کندی در دهه 40 سرمایه‌داری می‌دانستند» اما هر دو این‌ها در چارچوب «مدل چینی مائو بر این باور بودند که مبارزه مسلحانه در روستا و در کوه، در کشور ایران می‌تواند توده‌ای بشود و تحت تأثیر جنگ درازمدت توده‌ای قرار بگیرد که البته تجربه سیاهکل در سال 49 و شکست همه جانبه آنها در جنگ چریک کوه و روستا و جنگل نشان داد که این دیدگاه یا این مدل چینی مائو در کشور ایران هم خوانی ندارد.»

ج – هر چند در عبارات فوق جزنی بر این باور است که «در کشور ایران آن زمان، هنوز شرایط عینی انقلاب آماده نیست» و در عبارات فوق «جزنی بین شرایط عینی انقلاب، با رشد تضادها تفاوت قائل می‌شود» برعکس مسعود احمدزاده در کتاب «مبارزه مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک» که به عدم رشد تضادها توجه نمی‌کرد و نقش بازدارنده دیکتاتوری و سرکوب حاکمیت را مطلق می‌کرد و معتقد بود که «تضادها در جامعه ایران به قدر کافی رشد کرده است و نارضایتی و اعتراض به قدر کافی وجود دارد و شرایط عینی انقلاب موجود است، مع ذلک تنها دیکتاتوری است که مانع جریان وسیع جنبش‌های خود به خودی و سرنگونی شاه می‌شود» با این رویکرد جزنی، «گرچه جنبش چریکی تابع او در آن مقطع وجود شرایط عینی انقلاب را رد می‌کردند، اما تکیه جزنی در عبارات فوق بر مسئله تاکتیک مسلحانه در گفتمان چریکی به عنوان یک تاکتیک محوری خود به خود باعث می‌گردد تا در گفتمان چریکی کل فعالیت سیاسی و حرکت در جامعه و در طبقه تحت الشعاع خود قرار بدهد.»

د – در گفته‌های فوق (در گفتمان چریکی مورد اعتقاد جزنی) در تحلیل نهایی «نگرش نسبت به مسئله دیکتاتوری، بر تضاد کار - سرمایه و خلق - امپریالیسم سایه می‌افکند و نبرد با دیکتاتوری (آن هم در شکل آلترناتیوطلبانه و با جوهر سلبی نه ایجابی توسط پیشاهنگ و موتور کو چک) بدل به یک استراتژی می‌شود»؛ یعنی همان «آفتی که در سال 57 همه جریان‌های جامعه سیاسی ایران گرفتار آن شدند» و در نتیجه شد آنچه که در مدت 41 سال گذشته شاهد آن می‌باشیم.

ه - در عبارات فوق «جزنی مبارزه با دیکتاتوری یا مبارزه با رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی را مستقل از تضاد کار - سرمایه و خلق - امپریالیسم در جامعه ایران تعریف می‌کند» و می‌گوید: «در شرایط حاضر تضاد اساسی جامعه ما یعنی تضاد خلق با بورژوازی کمپرادور و امپریالیسم، به تمامی تضاد عمده محسوب نمی‌شود و دیکتاتوری رژیم نقش عمده را ایفا می‌کند»؛ و معهذا، در همین رابطه است که در گفتمان چریک‌گرائی - مارکسیستی «با عمده کردن تضاد با دیکتاتوری، مبارزه با رژیم از بالا توسط پیشاهنگ عمده و مطلق می‌شوند و انجام انقلاب در جامعه هم از آن طریق تعریف می‌کنند نه از شکل دیگر.»

و - جزنی در عبارات فوق بر این باور است که در عرصه گفتمان چریکی «بدون فراهم بودن شرایط انقلاب تنها توسط وجود تضادها در جامعه، پیشاهنگ (موتور کوچک) می‌تواند، بجای توده‌ها انقلاب بکنند» و در همین رابطه است که جزنی در چارچوب گفتمان چریک‌گرائی مدرن مارکسیستی معتقد است که استراتژی چریکی یا استراتژی جنبش انقلابی سه مرحله دارد:

اول – تثبیت مبارزه مسلحانه توسط کانون‌های چریکی پیشاهنگ.

دوم – حمایت مادی و معنوی توده‌ها از جنبش چریکی پیشاهنگ.

سوم - توده‌ای شدن مبارزه مسلحانه می‌باشد.

ز – گرچه جزنی در عبارات فوق «بر فعالیت سیاسی و صنفی هم تاکید می‌کند، اما از آنجائیکه او در عرصه تبیین گفتمان چریکی در تمامی مراحل فعالیت سیاسی و صنفی نقش محوری به مبارزه مسلحانه و چریکی می‌دهد، دیگر در گفتمان چریکی جائی برای فعالیت سیاسی و صنفی باقی نمی‌ماند» و در همین رابطه است که او می‌گوید: «همان طور که تا امروز تاکتیک‌های نظامی محور مبارزه ما بوده، در آینده نیز این تاکتیک‌ها نقش عمده را در گسترش و تکامل جنبش بازی خواهد کرد.»

پایان