تزهائی برای آگاهییابی، گفتمانسازی، کسب هژمونی گفتمانی، سازمانیابی و گسترش سطح مطالبات کنشگران، جنبشهای اعتراضی اردوگاه جنبشهای مطالبهمحور صنفی و مدنی و سیاسی جامعه بزرگ ایران، در عرصه استراتژی جنبشی و آگاهیبخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران – قسمت اول
تز اول – «دیالکتیک شرایط ذهنی (در پیوند با شرایط عینی) بر پایه سه عنصر آگاهییابی و سازمانیابی و رشد سطح مطالبات کنشگران جنبشهای اعتراضی اردوگاه عظیم جنبشهای مطالبهمحور (اعم از جنبشهای مدنی و صنفی و سیاسی) در مقطع کنونی باید به عنوان موتور حرکت این جنبشها به حساب بیاوریم» چراکه خلاء یا ضعف هر کدام از این سه مؤلفه در عرصه شرایط ذهنی کنشگران یا نیروهای عامل باعث توقف و انحراف و عقیم و سترون شدن حرکت این جنبشهای سه مؤلفهای (اردوگاه عظیم جنبشهای مطالباتی) میگردد، بنابراین میتوانیم بگوئیم که:
اولاً سه مؤلفه «آگاهی و سازمانیابی و رشد سطح مطالبات در کنشگران جنبشهای مدنی و سیاسی و صنفی در پیوند با یکدیگر رشد و تعالی پیدا میکنند» و هرگز امکان ندارد «در خلاء یکی از این سه مؤلفه شرایط ذهنی بتوانیم دو مؤلفه دیگر را تعالی و رشد بدهیم». برای مثال در خلاء رشد آگاهی کنشگران جنبشهای مدنی و صنفی و سیاسی هرگز نخواهیم توانست به رشد سازمانیابی و گسترش سطح مطالبات کنشگران جنبشهای سه مؤلفهای (اقتصادی، سیاسی و اجتماعی یا صنفی، سیاسی و مدنی) دست پیدا کنیم و یا در خلاء سازمانیابی کنشگران جنبشهای سه مؤلفهای فوق ما هر چند هم که به لحاظ آگاهییابی پیشرفت داشته باشیم، هرگز نمیتوانیم موفقیت این جنبشها در راستای نیل به اهداف میانمدت و بلندمدت تضمین نمائیم؛ و یا در صورتی که سطح مطالبات این جنبشهای سه مؤلفهای امروز جامعه بزرگ ایران روندی رو به اعتلا نداشته باشند، هرگز نخواهیم توانست بستر همگرائی بین سه شاخه بزرگ جنبشهای صنفی و مدنی و سیاسی در جامعه امروز ایران (که رمز موفقیت آنها در گرو این همگرائی میباشد) فراهم بکنیم، یادمان باشد که «تنها در عرصه اعتلای سطح مطالبات کنشگران این جنبشهای سه مؤلفهای است که این جنبشها در شاخههای مختلف فوق میتوانند به وحدت در هدف و وحدت در مسیر حرکت دست پیدا کنند.»
برای مثال، با اعتلای سطح مطالبات کنشگران جنبشهای مطالبهمحور هست که کنشگران عرصه جنبشهای مطالبهمحور صنفی یا اقتصادی که در مقطع کنونی اکثریت جنبشهای کارگری و کارمندی و بازنشستگان کشور را تشکیل میدهند، میتوانند در فرایندهای پروسه مبارزه خود جوهر صنفی – کارگاهی خود را به صنفی – سیاسی و سیاسی - صنفی استحاله بدهند. همچنین با این استحاله میتوانند شرایط برای همگرائی با دیگر شاخههای اردوگاه جنبشهای مطالبهمحور را فراهم نمایند.
ثانیاً توجه داشته باشیم که «در عرصه هیرارشی و آرایش سه مؤلفه آگاهی و سازمانیابی و اعتلا و رشد سطح مطالبات کنشگران جنبشهای سه مؤلفهای صنفی و سیاسی و مدنی، نقش محوری و اصلی خودآگاهی دارد»؛ چراکه به موازات «رشد آگاهی، هم شکل سازمانیابی کنشگران تغییر پیدا میکند و هم روند رو به اعتلای سطح مطالبات آنها ادامه پیدا مینماید.»
برای مثال اگر شکل آگاهییابی و سازمانیابی و روند روبه رشد مطالبات کنشگران اردوگاه عظیم جنبشهای مطالبهمحور صنفی و سیاسی و مدنی امروز جامعه ایران را با شکل آگاهییابی و سازمانیابی و سطح مطالبات جنبشهای سه مؤلفهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی جامعه ایران در دهه 20 (از شهریور 20 تا 28 مرداد 32) مورد مقایسه قرار بدهیم، میتوانیم به این داوری و جمعبندی نظری دست پیدا کنیم که به علت همگانی شدن آگاهییابی توسط اینترنت، شبکههای اجتماعی، ماهواره، تلفن همراه و غیره در این شرایط (برعکس دهه 20 که آگاهییابی برای کنشگران از بالا شکل میگرفت و از بالا توسط احزاب و دولت و نخبگان بود که آگاهی به جامعه تزریق میگردید، در مقطع کنونی توسط اینترنت و شبکههای اجتماعی و ماهواره و تلفن همراه و غیره) منهای اینکه آگاهی صورت همگانی پیدا کرده است، خود پروسه تکوین آگاهی هم در میان کنشگران جنبشهای سه مؤلفهای فوق صورت، تکوین یافته از پائین پیدا کردهاند.
باری، همین پروسه تکوین آگاهی از پائین در میان کنشگران در این شرایط باعث گردیده است که تقریباً تمامی جنبشهای سه مؤلفهای اقتصادی و سیاسی و مدنی در جامعه امروز ایران صورتی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و تکوین یافته از پائبن پیدا کنند. برعکس سازمانیابی جنبشهای سه مؤلفهای دهه 20 که توسط احزاب و دولت صورتی تکوین یافته از بالا داشتند، به طوری که در این رابطه میتوانیم داوری کنیم که تقریباً هیچکدام از جنبشهای سه مؤلفهای دهه 20 صورتی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و تکوین یافته از پائین نداشتند، یعنی اگر حزب توده و یا جبهه ملی و یا احزاب سیاسی دیگر و رهبری و دولت و کاریزمای مصدق در دهه 20 وجود پیدا نمیکردند، هرگز و هرگز جنبشهای سه مؤلفهای فوق نمیتوانستند در دهه 20 به سازمانیابی و آگاهییابی و اعتلای سطح مطالبات دست پیدا کنند. برعکس شرایط امروز جامعه ایران که کنشگران جنبشهای سه مؤلفهای صنفی و سیاسی و مدنی غیر از اینکه از آگاهی همگانی برخوردار هستند، خود این کنشگران به صورت دینامیک به این آگاهی از پائین دست پیدا کردهاند.
پر پیداست که همین آگاهییابی دینامیک کنشگران اردوگاه جنبشهای مطالبهمحور در مقطع کنونی باعث گردیده است که تمامی این جنبشها (برعکس دهه 20) صورتی خودجوش و خودرهبر و خودسازمانده و مستقل و تکوین یافته از پائین داشته باشند که برای فهم بیشتر این موضوع کافی است که در اینجا به عنوان مثال به جنبش معلمان در سال گذشته (سال 1400) اشارهای بکنیم چرا که:
الف – جنبش معلمان در سال 1400 «تنها جنبشی در میان اردوگاه جنبشهای مطالبهمحور سه مؤلفهای بودند که توانستند یازده بار گردهمآیی بزرگ در سطح کشور داشته باشد». همچنین جنبش معلمان تنها جنبشی بود که در سال 1400 توانستند «با پیوند افقی با جنبشهای دانشآموزی و جنبش بازنشستگان و پیوند با خانوادههای دانشآموزان و جلب حمایت کنشگران دیگر جنبشها (از کارگران تا دانشجویان و غیره) دامنه حرکت اعتراضی و خیابانی و اعتصابی خودشان را تا اعماق جامعه ایران بکشانند.»
ب - یکی از عوامل موفقیت جنبش معلمان همان «شکل آگاهییابی و سازمانیابی تکوین یافته از پائین آنها میباشد» چراکه منهای اینکه معلمان تنها نیروی کار بزرگی در جامعه ایران هستند که همه آنها باسواد میباشند و حداقل مدرک تحصیلی آنها دیپلم است، مهمتر از آن اینکه مکانیزم آگاهییابی آنها برعکس دهه 20 از کانال اینترنت و شبکههای اجتماعی و کلاب هاوس و ماهواره و تلفن همراه و غیره به صورت دینامیک و تکوین یافته از پائین انجام میگیرد. همین امر باعث گردیده است که برعکس گذشته در مقطع کنونی جنبش معلمان صورت خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و تکوین یافته از پائین پیدا کنند. تا آنجا که باید گفت که در یک نگاه کلی میتوان «پروسه سازمانیابی جنبش معلمان از آغاز الی آلان را به دو فرایند حرکت از بالا و حرکت از پائین تقسیم کرد»؛ که «حرکت از بالا جهت سازمانیابی معلمان ایران بازگشت پیدا میکند به مر حله پیشاانقلاب 57 که سازمانیابی آنها صد در صد صورت یکطرفه تکوین یافته از بالا توسط تشکیلات مستقل خود معلمان داشته است»؛ اما برعکس در مقطع کنونی «سازمانیابی جنبش معلمان به صورت حرکت از پائین میباشد که البته همین سازمانیابی از پائین هم خود بر پایه آگاهی تکوین یافته از پائین میباشد» که سنتز حاصل آن باعث گردید تا در سال 1400 منهای اینکه حرکت آنها از رهبری جمعی برخوردار بشود و منهای اینکه دستگاههای چند لایهای سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم نتوانند آنها را سرکوب بکنند، از همه مهمتر اینکه آنها توانستند حتی توازن قوا در عرصه میدان را هم به سود خود تغییر بدهند و رژیم مطلقه فقاهتی را وادار به عقب نشینی در برابر خواستههای حداقلی خود بکنند.
تز دوم – «مدل دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای معلمان کبیرمان اقبال و شریعتی و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران تنها مدلی است که چه در عرصه اقتصادی و چه در عرصه اجتماعی و چه در عرصه سیاسی میتواند در جامعه استبدادزده و فقهزده و استثمارزده و استحمارزده امروز ایران بسترساز رهائی مستضعفین و جامعه ایران و کنشگران اردوگاه کار و زحمت از استثمار و استبداد و استحمار 43 ساله حاکم بشود»؛ زیرا:
1 - مدل دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای مورد اعتقاد ما مدلی است که «آزادی و برابری برای همه جامعه ایران میخواهد نه برای طبقهای خاص یا حزب خاصی و یا قوم و گروه اجتماعی خاصی». نباید فراموش بکنیم که (آنچنانکه در شمارههای قبل نشر مستضعفین ارگان عقیدتی سیاسی، جنبشی، جنبش پیشگامان مستضعفین ایران مطرح کردهایم) «هم دموکراسی و هم سوسیالیسم مورد اعتقاد اقبال و شریعتی و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران (در طول 46 سال گذشته) مبنای اجتماعی دارند، نه مبنای طبقهای خاص و یا حزب و دولت و حکومت»؛ به بیان دیگر در رویکرد ما «دموکراسی و سوسیالیسم در راستای حاکمیت جامعه ایران بر منابع سه مؤلفهای قدرت (قدرت اقتصادی، قدرت سیاسی و قدرت معرفتی) میباشد»؛ یعنی در مدل دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای «هدف توزیع منابع قدرت سه مؤلفهای (اقتصادی، سیاسی و معرفتی) به صورت علی السویه و فارغ از هر گونه تبعیضی (اعم از تبعیض قومی، تبعیض جنسیتی، تبعیض اجتماعی، تبعیض مذهبی، تبعیض نژادی، تبعیض زبانی، فرهنگی و تبعیض سیاسی و غیره) میباشد»، بنابراین، در همین رابطه است که در مدل دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای مورد اعتقاد ما، «تنها توسط توزیع علی السویه منابع سه مؤلفهای قدرت به صورت علی السویه در جامعه است که شرایط برای حاکمیت جامعه در عرصه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و همچنین شرایط برای نفی استثمار انسان از انسان و نفی استبداد سیاسی و نفی استحمار مذهبی حاکم و نفی حکومت دینی یا ولایت فقیه فراهم میگردد»؛ و قطعاً تا زمانی که «توسط دموکراسی و سوسیالیسم منابع قدرت سه مؤلفهای سیاسی و اقتصادی و معرفتی در جامعه به صورت علی السویه تقسیم نشود، امکان حاکمیت جامعه برای خود جامعه توسط خود جامعه، یا امکان حاکمیت اکثریت عظیم توسط اکثریت عظیم و در خدمت اکثریت عظیم، مادیت پیدا نمیکند.»
دلیل اصلی اینکه در مدل دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای مورد اعتقاد ما، «منابع قدرت سه مؤلفهای اقتصادی و سیاسی و معرفتی میتواند به صورت اجتماعی (نه به صورت حزبی و نه به صورت طبقهای خاص و نه به صورت دولت و حکومتی) توزیع بشود، آن است که در این مدل این شوراهای فراگیر و سراسری خودجوش و خودسازمانده و مستقل و خودرهبر و تکوین یافته از پائین هستند که میتوانند به عنوان اراده جامعه مادیت پیدا کنند، نه نمایندگان نیابتی مردم.»
باری، به خاطر «همین اراده ملی شورائی جامعه است که توزیع منابع قدرت سه مؤلفهای میتوانند به صورت اجتماعی توزیع بشوند». شاید بهتر باشد که موضوع را اینچنین مطرح کنیم که «در مدل دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای، اساس بر توزیع منابع سه مؤلفهای قدرت به صورت اجتماعی (نه به صورت حزبی و نه به صورت طبقهای و نه به صورت حکومتی) میباشد». البته آن هم به صورت «دو مؤلفهای ایجابی و سلبی و به صورت مستمر انجام میگیرد» و این مهم هرگز انجام نمیگیرد «مگر توسط شوراهای فراگیر و سراسری خودجوش و خودرهبر و خودسازمانده و مستقل و تکوین یافته از پائین و تا زمانی که این شوراها که همان اراده ملی و اراده جامعه میباشند تکوین پیدا نکنند، هرگز امکان تحقق دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای در جامعه بزرگ ایران وجود ندارد»؛ چراکه بدون تردید «هم بازوی تحقق و هم بازوی حفاظت مستمر از دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای، همین جامعه عظیم و بزرگ شوراهای خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و مستقل و تکوین یافته از پائین میباشند.»
ادامه دارد