تزهائی برای آگاهییابی، گفتمانسازی، کسب هژمونی گفتمانی، سازمانیابی و گسترش سطح مطالبات کنشگران، جنبشهای اعتراضی اردوگاه جنبشهای مطالبهمحور صنفی و مدنی و سیاسی جامعه بزرگ ایران، در عرصه استراتژی جنبشی و آگاهیبخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران – قسمت بیست و یک
تاسعا جریانهای خارجنشین در طول 43 سال گذشته، به خاطر اینکه هرگز اعتقادی به آسیبشناسی حرکت خاص خودشان در بستر پراتیک اجتماعی سیاسی نداشتهاند و از آنجائیکه همه آنها پیروزی حرکت خودشان را در جدائی با دیگر جریانهای جامعه سیاسی تعریف میکنند و همه آنها بر این باورند که من مصیبم و خصمم مخطی، هرگز اعتقادی به آسیبشناسی خارجنشینها به عنوان یک واقعیت ندارند. مع هذا، در این رابطه است که در طول بیش از چهار دهه گذشته ما شاهد یک آسیبشناسی جدی از 8 میلیون خارجنشین توسط خود خارجنشینها نبودهایم. البته تا دلت بخواهد از صبح تا شب در فضای مجازی به جای نقد و انتقاد سازنده یکدیگر را به دشنام و فحش میکشند. پر واضح است که همین رویکرد باعث شده است که در طول چهار دهه گذشته حتی یک مثقال تئوری تطبیقی (نه خروارها تئوری انطباقی ترجمه شده) از اینها برای کنشگران اردوگاه جنبشهای مطالبهمحور صنفی و مدنی و سیاسی داخل کشور، حاصل نشود.
عاشرا جریانهای خارجنشین از آنجائیکه در بستر رویکرد خود به داخل کشور بیشتر به دنبال یارگیری و تهیه پیاده نظام برای جریان خاص خود میباشند و در این رابطه تنها خیزشهای اتمیزه معیشتی و بیسر و بیبرنامه و بیاستراتژی و بیتاکتیک حمایت میکنند، همین امر باعث گردیده که «آنها برای تحقق خیزشهای معیشتی اتمیزه، از فقر روزافزون مردم نگونبخت ایران توسط تحریمهای استخوانسوز و خانمانسوز اقتصادی جهان سرمایهداری به سرکردگی امپریالیسم آمریکا به صورت مستقیم و غیر مستقیم حمایت میکنند». چرا که در باور آنها، این غلط نهادینه شده است که «فروپاشی اقتصادی و فقر روزافزون مردم ایران و سقوط آزاد طبقه متوسط شهری به سمت حاشیهنشینها باعث سرنگونی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و یا باعث خیزشهای ملی در سطح کشوری میگردد». البته در رویکرد غلط آنها در صورت تحقق هر کدام از این امور شرایط برای کسب قدرت سیاسی جریان خاص آنها هم فراهم میگردد، بیخبر از اینکه نه تنها فروپاشی اقتصادی باعث سرنگونی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم نمیشود، بلکه آنچنانکه امروز شاهد هستیم، باعث پادگانی شدن همه نهادهای قدرت سه مؤلفهای سیاسی و اقتصادی و معرفتی در جامعه نگونبخت ایران میگردد. از همه مهمتر اینکه سقوط جامعه ایران به زیر خط فقر و حتی فقر مطلق هم تنها حاصلی که به بار میآورد بیشتر شدن جمعیت نیازمند به صدقههای حکومتی و در نتیجه تن دادن آنها به ظهور پوپولیسم در جامعه ایران میباشد.
8 - در ص 481. سطر 6 (م. آ - ج 20) شریعتی به دنبال آن است که «جایگاه برتر مبارزه ضد سرمایهداری یا مبارزه با استثمار طبقاتی و استثمار انسان از انسان را در جامعه ایران تبیین نماید». او لازمه «تحقق دموکراسی در جامعه را حق شهروندی برابر برای همه افراد جامعه به صورت علی السویه تعریف مینماید»؛ و آنچنانکه در عبارات فوق تاکید مینماید، «او زندگی برادرانه جز بر پایه زندگی برابرانه آن هم به صورت علی السویه برای همه افراد جامعه امکانپذیر نمیداند». او «عامل اصلی تبعیض و نابرابری مناسبات سرمایهداری میداند» و دلیل این امر هم آن میداند که «در نظام سرمایهداری غارت رنج اکثریت عظیم زحمتکشان بسترساز گنج اقلیت طبقه سرمایهدار میگردد». او همچنین «بنیاد نظام سرمایهداری را بر رقابت و بهرهکشی و افزونطلبی جنونآمیز و حرص استوار میداند». او معتقد است که «در نظام سرمایهداری انسان به دو قطب متخاصم گنجور و رنجور تقسیم میشود و طبقهای به وسیله طبقه دیگر استثمار میشود». او در عبارات فوق «مهمترین مسئولیت اجتماعی پیشگامان را در جهاد برای تحقق توحید طبقاتی در جامعه تعریف میکند» و میگوید:
«کسی روشنفکر است که صفبندی جدیدی را که زمان اجتماعی ایجاب میکند درست تشخیص دهد، صف خویش را آگاهانه انتخاب نماید و تمامی توش و توان فکری و عملی خویش را در راه تحقق آنچه در این مرحله از تاریخ جامعهاش شعار و آرمان شده است ایثار کند و آن مبارزه با استثمار طبقاتی است برای استقرار نظامی که در آن انسانها توسط زندگی برابرانه دارای زندگی برادرانه میشوند. چه نمیتوان در درون اقتصادی که رنج اکثریت برای اقلیتی گنج میسازد و بنیاد آن بر رقابت و بهرهکشی و افزونطلبی جنون آمیز و حرص استوار است و انسانها را به دو قطب متخاصم گنجور و رنجور تقسیم میکند و طبقهای به وسیله طبقهای دیگر استثمار و استخدام میشوند اخلاق ساخت...بنابراین، روشنفکر در این مرحله کسی است که تمامی فضای اندیشه و عاطفهاش از آرمان و عشق انقلابی سرشار است و سراسر قلمرو مسئولیتش را جهاد برای توحید طبقاتی پر میکند» (م. آ - ج 20 - ص 481 - سطر 3).
9 - در ص 484 سطر 10 (م. آ - ج 20) شریعتی در تبیین جایگاه ایدئولوژی در حرکت پیشگامان بر این باور است که:
الف – «ایدئولوژی وسیلهای برای عمل نیست، برعکس، عمل است که وسیلهای برای تحقق ایدئولوژی و مخلوق آن میباشد.»
ب – «هدف ایدئولوژی در نخستین مرحله شناخت واقعیت است و در مرحله بعدی است که ایدئولوژی به دنبال خلق ارزش و کشف مسئولیت میباشد.»
ج - ایدئولوژی در رویکرد شریعتی «انسان را در تمامی ابعاد وجودیاش مطرح میکند.»
د - ایدئولوژی در منظومه معرفتی شریعتی، «تاریخ را در تمامی مراحل اجتماعیاش تعقیب مینماید.»
10 - در ص 498 سطر 18 (م. آ - ج 20) شریعتی به تبیین جایگاه پیشگامان در جامعه در چارچوب استراتژی آگاهیبخش میپردازد؛ و در این رابطه بر این باور است که:
اولاً «کار پیشگامان در بستر استراتژی آگاهیبخش رهبری کردن جامعه نیست، بلکه برعکس کار آنها راهبری جامعه به سمت یک حرکت رو به جلو میباشد، آن هم توسط آگاهیگری و سازمانیابی آنها». او براین باور است که «رسالت پیشگامان خودآگاهی دادن به متن جامعه آن هم از طریق نقد قدرت سه مؤلفهای اقتصادی و سیاسی و معرفتی حاکم میباشد» به بیان دیگر در رویکرد شریعتی «پیشگامان از کانال نقد قدرت سه مؤلفهای به صورت سلبی و ایجابی است که میتوانند آگاهیهای مشخص و کنکرت را در احساس و وجدان کنشگران جامعه نهادینه بکنند.»
ثانیاً شریعتی در تبیین رسالت خودآگاهیبخش پیشگامان، «از طریق نقد سلبی و ایجابی سه مؤلفه قدرت زر و زور و تزویر، بیش از همه به خودآگاهی طبقاتی، در عرصه نقد قدرت اقتصادی حاکم و در راستای مبارزه طبقاتی با طبقه حاکم توسط استثمار شدگان بهاء میدهد». او میگوید:
«بنابراین روشنفکر رسالتش رهبری کردن سیاسی جامعه نیست. رسالت روشنفکر خودآگاهی دادن به متن جامعه است، فقط و فقط همین و دیگر هیچ اگر روشنفکر بتواند به متن جامعه خودآگاهی بدهد، از متن جامعه قهرمانانی برخواهند خاست که لیاقت رهبری کردن خود روشنفکر را هم دارند؛ و تا وقتی که از متن مردم قهرمان نمیزاید، روشنفکر رسالت دارد؛ یعنی که روشنفکر رسالتش دادن خودآگاهی طبقاتی است در مقابل طبقه استثمارگر، بنابراین تمام رسالت روشنفکر در این جور خودآگاهی دادن است» (م. آ - ج 20 - ص 499 - سطر 12).
11 - در ص 500 سطر 12 (م. آ - ج 20) شریعتی مبارزه پیشگامان در بستر استراتژی آگاهیبخش و بر پایه نقد سلبی و ایجابی سه مؤلفه قدرت زر و زور و تزویر، «یک مبارزه درازمدت میداند که گاها و بعضاً ممکن است که حتی دو نسل و یا سه نسل هم به درازا بکشد». یادمان باشد که شریعتی در نقد انقلاب مشروطیت و در مقایسه بین انقلاب مشروطیت و انقلاب کبیر فرانسه بر این باور است که «علت شکست انقلاب مشروطیت و علت نهادینه شدن انقلاب کبیر فرانسه در این بوده است که انقلاب کبیر فرانسه با بیش از یک قرن کار روشنگری و آگاهیبخشی تکوین پیدا کرده است، اما انقلاب مشروطیت با چند فتوای روحانیت شیعه به انجام رسید». اینکه این داوری شریعتی در باب انقلاب مشروطیت تا چه اندازه همه جانبه است موضوعی نیست که بخواهیم در اینجا به تبیین و کالبد شکافی آن بپردازیم، چرا که در شمارههای گذشته نشر مستضعفین (ارگان عقیدتی، سیاسی، جنبشی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) به صورت کامل در این رابطه صحبت کردهایم.
ادامه دارد