«استراتژی اصلاح انقلابی یا انقلاب اصلاحی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران» (چه در فاز سازمانی و عمودی آرمان مستضعفین و چه در فاز افقی یا جنبشی نشر مستضعفین) در بوته پراکسیس سیاسی، اجتماعی و تشکیلاتی کنشگران جنبش پیشگامان، چه دستاوردی به همراه داشته است؟ - قسمت سوم
«اما اینکه اقبال مصلح است، یعنی چه؟ آیا اصلاح میتواند واقعاً جامعه را از همه پریشانیها و رنجها و بدبختیها نجات بدهد؟ یا باید یک انقلاب ناگهانی شدید ریشهدار ایجاد شود، هم در اندیشه و هم در روابط اجتماعی؟ وقتی میگوئیم اقبال به عنوان مصلح، خانمها و آقایانی که به اصطلاحهای رایج در بین تحصیلکردها آشنا هستند، میپندارند که این صفت را به معنای اصطلاحی معمول آن در جامعهشناسی سیاسی به کار میبریم یعنی اصلاح یا رفرم در برابر کلمه انقلاب. معمولاً وقتی میگوئیم اصلاح، یعنی تحول تدریجی و یا روبنائی و وقتی میگوئیم انقلاب یعنی یک دگرگونی ناگهانی و زیربنائی، یک فرو ریختن همه چیز، یک بنا کردن همه چیز. ولی ما وقتی در این تعبیر میگوئیم اقبال مصلح است، عنایت به آن تحول آهسته تدریجی در جامعه نداریم و مقصود تحول تدریجی یا اصلاح ظاهری نیست، این کلمه را به معنای لغوی اعم آن به کار میبریم که شامل انقلاب نیز میشود. وقتی میگوئیم اقبال مصلح است یا متفکران بزرگ بعد از سید جمال به عنوان مصلحان قرن اخیر در دنیا معرفی شدند به این عنوان نیست که آنها طرفدار تکامل تدریجی و اصلاح ظاهری جامعه بودند، نه بلکه به یک معنی، طرفدار انقلاب عمیق و ریشهدار بودند، انقلاب در اندیشیدن، در نگاه کردن، در احساس کردن، انقلاب ایدئولوژیک، انقلاب فرهنگی. اقبال و مردان بزرگی که در این صد سال اخیر شرق را تکان دادند همه اساس اصلاحشان و به تعبیر بهتر، انقلاب اصلاحیشان، بر اقرار و اعتراف به این اصل استوار است» (م. آ - ج 5 - ص 41 و 42 - سطر 25).
آنچه از عبارات فوق شریعتی برای ما قابل فهم است اینکه:
الف - «بدون تردید در هیچ جای منظومه اندیشههای شریعتی (و یا در 36 جلد مجموعه آثار او) نمیتوان غیر از عبارات فوق، مطالبی را به صورت فرموله و مدون شده پیدا کرد که در یک صفحه او به صورت شفاف توانسته باشد استراتژی حرکت خودش و اقبال را به این خوبی تبیین و تدوین کرده باشد.»
ب - در عبارات فوق، اگرچه شریعتی به ظاهر در حال تدوین و تبیین استراتژی محمد اقبال لاهوری میباشد، ولی بدون شک میتوانیم داوری کنیم که او «به صورت غیر مستقیم در کادر تدوین و تبیین استراتژی محمد اقبال لاهوری به دنبال تدوین و تبیین استراتژی خودش (که مانند استراتژی محمد اقبال لاهوری استراتژی آگاهیبخش و جنبشی با رویکرد اصلاح انقلابی یا انقلاب اصلاحی میباشد و در فرایند سوم و چهارم و پنجم حیات سیاسیاش، یعنی از سال 42 تا خرداد 56 بر آن تکیه استراتژیک میکرد و از اواخر دوران اقامتش در اروپا به صورتی که هنوز برای ما مشخص نشده است، با پیوند با منظومه اندیشههای محمد اقبال به آن دست پیدا کرده بود و تا زمان وفاتش برای مدت 15 سال از عمر حیات سیاسیاش به آن استراتژی وفادار بود) میپردازد». آنچنانکه خود او در این رابطه میگوید:
«من با خودم فکر میکردم که بیشتر از اواخر اقامتم در اروپا، با تجدید نظرهای اساسی که در همه مشغولیتهایم، عقایدم، تصمیماتم، جهتگیری و موضعگیری اجتماعی و فلسفی و مذهبیام، به عنوان آدمی که در این دنیا میخواهد تکلیف خودش را و ابعاد و صفات خودش را خودش انتخاب کند و ارزیابی کند و خوب و بد کند، کردم و به این مسیر فکری که شما آلان میبینید و بیش از همه با آن در تماس و آشنا هستید، افتادم، این یک بعد فکری و فلسفی دارد که من در کتاب کویر ذکر کردهام، به خصوص در مقاله معبد. آنجا اولین تغییر عمیقی را که در عمق وجدانم صورت میگیرد و به صورت یک تخمیر انقلابی درونی بوجود میآید و بعد تمام سطح وجودم را فرا میگیرد و بعد چگونه جریان پیدا میکند و از کجاها حرکت میکند و چه معنائی دارد و چه مسیری و چه جهتی را تعقیب میکند و در برابر مسیرهای دیگر و جهتهای دیگر چگونه است، همه را توصیف کردهام. اگر کسی خواسته باشد میتواند به آنجا مراجعه کند. آن مسائل را من هیچوقت به صورت عمومی مطرح نمیکنم، به خاطر اینکه آنچه را به صورت عمومی کار میکنم صد در صد باید مسائل اجتماعی باشد. مسائل ذهنی مجرد، مسائل فلسفی مجرد، مسائل احساسی و عرفانی مجرد را به صورت اجتماعی مطرح کردن به عقیده من کار بسیار خوبی نیست. این است که بسیاری از مسائلی را که جزء عقاید من است و به شدت به آنها میاندیشم و حتی به شدت به آنها ایمان دارم، در تنهائی است، اما در مسئولیت اجتماعیام هرگز آنها را مطرح نمیکنم. برای اینکه آنچه را آدم به عنوان کار اجتماعی مطرح میکند، باید بر اساس نیاز جامعه و کمبود جامعه انتخاب کند، نه بر اساس اعتقادات و حساسیتهای خودش» (م. آ - ج 17 - ص 152 - سطر 6 به بعد).
باز در همین رابطه است که شریعتی در جای دیگر میگوید:
«برای شروع یک مبارزه اصیل باید از مردم و به خصوص از نسل جوان و روشنفکران به معنای کامل کلمه چشم امید داشت، چرا که اینان اگر عقیده و ایمانی بیابند، پاکباختهاش خواهند شد و با سرعت به عناصر فعال و مجاهد و هستیباز و زندگیباز تبدیل میشوند. تجربههای انقلابی و فکری و اصلاحی نشان داده است که در جامعهای فاسد که هر نوع فسادی در عمق جان و استخوانش ریشه کرده است و همه روشنفکران ظاهربین از آینده ملت و سرزمین ناامید بودهاند، ناگهان با یک جوشش اعتقادی و فکری آگاهانه همه پلیدیها پاک شده است و مردم همه از لباسهای چرکین درآمدهاند. نهضت فکری و ایمان و یافتن جهت و هدف مشترک معجزه میکند، یک جامعه منحط را نمیتوان با نصیحت و موضوع انشاء و اخلاق و موعظه معمولی پدر و مادر تغییر داد، بلکه با یک خیزش فکری و آگاهی و ایجاد گرمای ایمان و احساس تعهد در مردم بیتعهد و لاابالی و یافتن هدف مشترک در همه گروهها و قشرهای مختلف است که چنین معجزهای صورت میگیرد و مثل هر معجزهای سریع و غیر قابل پیشبینی و غیر قابل تصور است» (م. آ - ج 16 - ص 200 و 201 - سطر 16 به بعد).
ج - شریعتی در عبارات فوق در تعریف عنوان و مدل استراتژی خودش و محمد اقبال لاهوری از عنوان «انقلاب اصلاحی» استفاده مینماید که بدون تردید این عنوان و این مدل از استراتژی در تاریخ گذشته حرکتهای اجتماعی – سیاسی جوامع بیبدیل بوده است.
د - آنچنانکه خود شریعتی در عبارات فوق به وضوح مطرح کرده است، هدفش از طرح عنوان و ترم «انقلاب اصلاحی»، مرزبندی با مدل رفرم و مدل انقلاب (که از بعد از انقلاب کبیر فرانسه در سال 1789 و انقلاب اکتبر روسیه در سال 1917 به عنوان دو گفتمان و دو مدل در جهان مطرح شده است) میباشد.
ه - شریعتی در عبارات فوق با صراحت مطرح مینماید که «او در عرصه استراتژی خودش نه به رفرم یا تحول تدریجی از بالا آن هم به صورت روبنائی اعتقاد دارد و نه به انقلاب یا دگرگونی ناگهانی و فروریختن همه چیز اعتقاد دارد.»
و - شریعتی در عبارات فوق در تبیین استراتژی خودش و محمد اقبال «نه تنها استراتژی رفرم و استراتژی انقلاب را رد میکند، بلکه حتی استراتژی تحولطلبی آهسته تدریجی را هم نفی میکند.»
ز - در عبارات فوق شریعتی «در تبیین جوهر استراتژی انقلاب اصلاحی یا اصلاح انقلابی خودش بر این باور است که این استراتژی انقلابی در ابعاد مختلف، در اندیشیدن، در نگاه کردن، در احساس کردن، در فرهنگ و در ایدئولوژی مردم و جامعه میباشد.»
ح - شریعتی در عبارات فوق در مرزبندی بین استراتژی اصلاح انقلابی یا انقلاب اصلاحی خودش و اقبال با استراتژی تحولخواه با صراحت میگوید: «تفاوت این استراتژی با استراتژی تحولخواه در این است که استراتژی اصلاح انقلابی یا انقلاب اصلاحی نه طرفدار تکامل تدریجی است و نه طرفدار اصلاح ظاهری میباشد.»
باری، بدین ترتیب است که باید بگوئیم که «استراتژی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران از آغاز تا کنون (از سال 1355 الی الان) استراتژی اصلاح انقلابی یا انقلاب اصلاحی بوده است» و در چارچوب همین استراتژی آگاهیبخش و جنبشی با رویکرد اصلاح انقلابی و یا انقلاب اصلاحی بوده است که کنشگران جنبش پیشگامان طرحها و اهداف و برنامههای کوتاهمدت و میانمدت و درازمدت خود را از آغاز الی الان، با این مبانی و اصول دنبال کرده و دنبال میکند:
اول – در استراتژی آگاهیبخش و جنبشی با رویکرد اصلاح انقلابی یا انقلاب اصلاحی، «کنشگران جنبش پیشگامان به دنبال دستیابی به تحول همه جانبه در ساختار سیاسی و اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه بزرگ ایران میباشند». لهذا در همین رابطه بوده است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران از آغاز الی الان در چارچوب همین استراتژی آگاهیبخش و جنبشی با رویکرد اصلاح انقلابی یا انقلاب اصلاحی تبعیضهای تحمیلی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در 43 سال گذشته (اعم از تبعیض طبقاتی، تبعیض جنسیتی، تبعیض قومی، تبعیض مذهبی، تبعیض سیاسی، تبعیض اجتماعی و غیره) را به صورت سلبی و ایجابی به چالش میکشد.
دوم - در استراتژی آگاهیبخش و جنبشی با رویکرد اصلاح انقلابی یا انقلاب اصلاحی، کنشگران جنبش پیشگامان از آغاز الی الان «به دنبال تحول ساختاری تکوین یافته از پائین در چارچوب گفتمان دموکراسی و عدالت اجتماعی و تقویت جامعه مدنی جنبشی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین، برای دستیابی به دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای (توزیع دموکراتیک و عادلانه اجتماعی قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت اطلاعات) بودهاند.»
سوم - در استراتژی آگاهیبخش و جنبشی با رویکرد اصلاح انقلابی یا انقلاب اصلاحی کنشگران جنبش پیشگامان از آغاز الی الان «هرگز طرفدار حرکت تدریجی و تکوین یافته از بالا توسط نخبگان و احزاب و حتی طبقهای خاصی نبودهاند»، بلکه برعکس پیوسته و علی الدوام «طرفدار اصلاح انقلابی یا انقلاب اصلاحی عمیق و ریشهای به صورت سلبی و ایجابی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در راستای تحقق دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای (توزیع دموکراتیک و عادلانه و اجتماعی قدرت سیاسی، قدرت اقتصادی و قدرت اطلاعات) بودهایم.»
چهارم - در استراتژی آگاهیبخش و جنبشی با رویکرد اصلاح انقلابی و یا انقلاب اصلاحی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران از آغاز الی الان، «هدف ما تحول ساختاری، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تکوین یافته از پائین توسط شوراها و یا جنبشهای خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین به صورت دو مؤلفهای سلبی و ایجابی بوده است.»
ادامه دارد