تزهائی برای آگاهی‌یابی، گفتمان‌سازی، کسب هژمونی گفتمانی، سازمان‌یابی و گسترش سطح مطالبات کنش‌گران، جنبش‌های اعتراضی اردوگاه جنبش‌های مطالبه‌محور صنفی و مدنی و سیاسی جامعه بزرگ ایران، در عرصه استراتژی جنبشی و آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران – قسمت هیجده

 

«امروز که روشنفکر بیشتر توقع دارد و کمتر فداکاری، من ترجیح می‌دهم دو نسل، سه نسل کار بکنند و بعد به نتیجه برسند، اما اگر در عرض 10 سال به نتیجه برسیم باز برمی‌گردیم به 100 سال عقب‌تر. همیشه یک تجربه عجیب در تمام آفریقا و آسیا شده، کسانی که به سرعت به نتیجه رسیده‌اند، بعد امتیازات قبل از انقلاب‌شان را هم از دست داده‌اند. من همه انقلابات زودرس را نفی می‌کنم» (همان جا - ص 500 - سطر 12).

«پس جامعه فقط به وسیله عامل دیالکتیکی و جبر تاریخی حرکت نمی‌کند، عامل آگاهی اگر وجود نداشته باشد نفس تضاد و استثمار طبقاتی و تضاد طبقاتی عامل حرکت جامعه به طرف مرحله دوم نیست، بنابراین جامعه و مردم باید به خودآگاهی برسند. باید سیاه پوست تحقیر را احساس بکند تا تحقیر عامل بیداری‌اش بشود» (همان جا - ص 502 - سطر 21).

«من هیچوقت دست پاچه نیستم که زودتر به نتیجه برسم، فقط مضطرب هستم که مبادا راه رسیدن به نتیجه را درست انتخاب نکرده باشم» (همان جا - ص 525 - سطر 18).

آنچه که از عبارات فوق شریعتی برای ما قابل فهم است اینکه:

1 - در ص 259 سطر 16 (م. آ - ج 20) شریعتی در تبیین استراتژی خودش بر عنصر آگاهی تکیه می‌نماید و می‌گوید: «هدف روشنفکر ایجاد آگاهی در مردم است». به بیان دیگر از نظر شریعتی، «استراتژی پیشگامان جامعه باید تنها بر پایه تولید آگاهی (بر اساس دیالکتیک یا شرایط عینی جامعه) و انتقال آن آگاهی‌ها به وجدان و احساس مردم آن جامعه تعریف بشود نه بر پایه چریک و ارتش خلقی و حزب و طبقه خاصی». لذا از اینجا است که شریعتی مسئولیت پیشگامان جامعه را در دو مرحله تبیین می‌نماید:

اول – تولید آگاهی بر پایه دیالکتیک و ناهنجاری‌ها و تضادها و شرایط عینی جامعه.

دوم - انتقال آن گاهی‌ها به احساس مردم می‌باشد.

شاید بهتر باشد که اینچنین مطرح کنیم که از نظر شریعتی «اگر پیشگامان بتوانند از بستر عینی جامعه به تولید و کشف آگاهی به صورت کنکرت و مشخص دست پیدا کنند و اگر بتوانند آن گاهی مشخص، سنتز حاصل کشف دیالکتیک جامعه به وجدان و احساس مردم همان جامعه انتقال بدهند حرکت انقلابی سلبی و ایجابی به صورت جنبشی در آن جامعه امری حتمی و ضروری خواهد بود.»

2 - در ص 258 - سطر 3 (م. آ - ج 20) شریعتی به تبیین رسالت پیشگامان در جامعه می‌پردازد و این «رسالت پیشگامان را در رابطه با مردم تبیین و تعریف می‌نماید، نه بر پایه آگاهی انتزاعی و مجرد و آگاهی انطباقی حاصل تئوری‌های نظریه‌پردازان جوامع اروپائی قرن نوزدهم و بیستم» که در تحلیل نهائی همه آنها حتی در جامعه خودشان هم شکست خوردند. لذا در همین رابطه است که او می‌گوید: «روشنفکران جامعه را رفتن می‌آموزند و هدف می‌بخشند و راه حرکت را روشن می‌کنند»؛ بنابراین می‌توان گفت که از نظر شریعتی «رسالت پیشگامان نسبت به جامعه خودشان رسالت راهبری است، نه رهبری». او «با هر گونه رسالت رهبری برای پیشگامان نه تنها مخالف است بلکه حتی امری مضر به حال جامعه می‌داند»؛ و در خصوص رسالت راهبری پیشگامان نسبت به جامعه خودشان است که او در کالبد شکافی امر راهبری، این رسالت پیشگامان را به چهار مرحله تقسیم می‌نماید که عبارتند از:

الف – رفتن.

ب - هدف بخشیدن.

ج – شدن.

د – نشان دادن راه.

باری، از اینجا است که می‌توانیم نتیجه‌گیری کنیم که از نظر شریعتی «پیشگامان باید در تبیین استراتژی و برنامه خودشان به صورت مشخص و کنکرت در شرایط مختلف اجتماعی – تاریخی (در رابطه با تبیین رسالت‌شان نسبت به جامعه خودشان) با رویکرد تطبیقی بر چهار مؤلفه تکیه نمایند، یعنی با نشان دادن نقشه راه و تغییر و مسیر رو به جلو و روشن کردن هدف و برنامه مرحله‌ای و درازمدت، حرکت توده‌ها را بر پایه صورت دینامیک و جنبشی تکوین یافته از پائین مشخص نمایند.»

3 - در ص 279 سطر 19 (م. آ - ج 20) شریعتی به تبیین «تفاوت بین وجود تضادها و ناهنجاریهای اجتماعی با احساس آن تضادها می‌پردازد» و بر پایه این مرزبندی است که او «آگاهی و خودآگاهی را همان احساس تضادهای موجود در جامعه و محیط تعریف می‌نماید» به عبارت دیگر، از نظر شریعتی «آگاهی به عنوان موتور حرکت جنبش‌های مطالبه‌محور سه مؤلفه‌ای صنفی و مدنی و سیاسی، محصول خود واقعیت محیط و زندگی گروه‌های مختلف اجتماعی می‌باشد نه امری ذهنی و انتزاعی و عام و کلی و جدای از محیط و زندگی آنها». شاید بهتر باشد که موضوع را اینچنین مطرح کنیم که از نظر او، «آگاهی عامل و سر پلی است که باعث احساس تضادها و تبعیض‌ها و ناهنجاری‌های موجود در محیط و زندگی و جامعه می‌باشد»؛ زیرا «آگاهی در دیسکورس او همان انتقال نظری تضادهای موجود در واقعیت زندگی و محیط کنش‌گران به وجدان آنها می‌باشد». او می‌گوید: «وجود فقر حرکت ایجاد نمی‌کند، بلکه احساس فقر است که حرکت را به وجود می‌آورد» بنابراین، باید بگوئیم که در نگاه او «تضادها بایستی توسط پیشگامان (در بستر استراتژی آگاهی‌بخش و جنبشی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) از عرصه محیط و زندگی و جامعه و شرایط عینی آنها به وجدان و خودآگاهی و احساس مردم همان جامعه منتقل شود تا حرکت ایجاد گردد». پس مسئولیت پیشگامان از نظر او «انتقال ناهنجاری‌های درون محیط و زندگی و جامعه به احساس و خودآگاهی مردم آن محیط و جامعه می‌باشد، دیگر جامعه خود حرکتش را انجام خواهد داد.»

4 - در ص 291 سطر 5 (م. آ - ج 20) شریعتی به دنبال آن است که به تبیین این موضوع بپردازد که «خود پیشگامان را هم باید به صورت مشخص و کنکرت تعریف نمائیم، نه به صورت عام و کلی». از نظر او برای تعریف پیشگامان به صورت مشخص «باید این تعریف بر پایه زندگی اجتماعی جامعه و زمان خودشان صورت بگیرد» به بیان دیگر از نظر شریعتی «پیشگامان بر حسب آگاهی مشخص و کنکرت و تطبیقی، آن‌ها نسبت به محیط و جامعه‌شان قابل تعریف می‌باشند، نه توسط آگاهی‌های انتزاعی و مجرد و عام و کلی انطباقی و دگماتیستی آن‌ها». لهذا همین امر باعث می‌گردد که ما بتوانیم داوری کنیم که از نظر شریعتی «هرگز پیشگامان یک جامعه مشخص نمی‌توانند برای جامعه دیگری هم که شرایط عینی و ذهنی آنها متفاوت از شرایط عینی و ذهنی این جامعه می‌باشد، پیشگام باشند»؛ یعنی از آنجائیکه آگاهی عام و کلی ورای واقعیت جوامع مختلف وجود دارد، اما هرگز آگاهی خاص و مشخص مشترک برای همه جوامع وجود ندارد و در تحلیل نهائی هر جامعه و محیطی در عرصه شرایط عینی خاص خود، دارای خودویژگی‌های خاص خود می‌باشند که توسط پیشگامان (در بستر استراتژی آگاهی‌بخش و جنبشی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) این آگاهی‌های خاص باید کشف بشود و به احساس و وجدان و خودآگاهی کنش‌گران همان جامعه و محیط انتقال پیدا کند تا حرکت صنفی و یا مدنی و یا سیاسی در آن محیط و جامعه ایجاد بشود.

پس از اینجا است که شریعتی در این عبارات می‌گوید، «ما پیشگامان جهانی یا پیشگام یکسان برای همه جوامع نداریم و هر جامعه‌ای بر پایه خودویژگی‌های خاص اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و حتی جغرافیایی که دارد، پیشگامان خاص خودشان دارند». شاید بتوانیم، اینچنین نتیجه‌گیری کنیم که او در عبارات فوق بر این باور است که «پیشگام و پیشگامان باید بر پایه نوع و خودویژگی‌های آگاهی که دارند، باید تقسیم‌بندی بشوند» به بیان دیگر «از نظر او ما هرگز یک نوع پیشگام نه در خود جامعه بزرگ ایران داریم و نه در سطح جهانی»، یعنی «آنچنانکه در خود جامعه امروز ایران ما با انواع پیشگامان گوناگونی روبرو هستیم که بر پایه نوع و مکانیرم آگاهی که به دست آورده‌اند قابل تقسیم می‌باشند، در عرصه جهانی هم ما با انواع گوناگون پیشگامان روبرو هستیم که بر حسب نوع و مکانیزم آگاهی که به دست آورده‌اند قابل تقسیم می‌باشند». علی هذا، از اینجا است که شریعتی در کنفرانس «از کجا آغاز کنیم؟» به صورت مشخص «بین انتلکتوئل و روشنفکر دیوار چین ایجاد می‌کند و ستارخان به عنوان پارادایم کیس روشنفکری، در برابر علامه قزوینی به عنوان پارادایم کیس انتلکتوئل قرار می‌دهد» و می‌گوید:

«هر کس روشنفکر است باید مواد و مصالح کارش را از زندگی اجتماعی جامعه خودش و زمان خودش کسب کند و اعتقاد به اینکه روشنفکر با دانستن ارزش‌ها و ملاک‌های مشترک وجود ندارد» (م. آ - ج 20 - ص 291 - سطر 5).

5 - در ص 293 سطر 16 (م. آ - ج 20) شریعتی در تعریف آگاهی مشخص و کنکرتی که پیشگامان در بستر استراتژی آگاهی‌بخش خود موظفند که از واقعیت جامعه بردارند و به وجدان و احساس و خودآگاهی مردم جامعه منتقل کنند، می‌گوید «در یک جامعه طبقاتی که تبعیضات طبقاتی بر دیگر تبعیضات اولویت و برتری دارد جنس آگاهی مشخص و کنکرت پیشگامان باید از جنس آگاهی‌های اجتماعی – طبقاتی باشد و در بستر آگاهی‌های اجتماعی – طبقاتی پیشگامان موظفند دیگر تبعیض‌های موجود در آن جامعه را مطرح نمایند.»

ادامه دارد