تجارب و دستاوردهای 47 ساله جنبش پیشگامان مستضعفین ایران – قسمت دوم

 

از خرداد 1355 تا کنون (در طول 47 سال گذشته حیات درونی و برونی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) پیوسته و علی الدوام بر این باور بوده‌ایم که عامل و بستر حرکت‌های تحول‌خواهانه جنبشی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران واقعیت رشد یابنده، «فرهنگ اعتلابخش» مردم ایران بوده است. همان فرهنگی که «زمینه‌ساز بازاندیشی و گفتگوی تعالی‌بخش» بین مردم ایران می‌شود. همان فرهنگی که در آینده «بسترساز دموکراتیزاسیون شدن اندیشه مردم ایران می‌شود». همان فرهنگی که «بسترساز تقدم تحول اجتماعی دینامیک تکوین یافته از پائین، بر تحول سیاسی تزریق شده از بالا می‌گردد». همان فرهنگی که «عامل تکوین سکولاریزاسیون حکومتی (نه سکولاریزاسیون اجتماعی) یا جدائی دین از حکومت می‌شود». همان فرهنگی که «بسترساز تحقق اسلام منهای روحانیت و اسلام منهای فقه و فقاهت می‌گردد». همان فرهنگی که در تحلیل نهائی، «مولود و سنتز اسلام بازسازی شده و تطبیقی در مبارزه با اسلام دگماتیسم فقاهتی، روایتی، ولایتی و زیارتی حوزه‌های فقاهتی می‌باشد.»

در این رابطه بوده است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 47 سال گذشته، تغییر «باورهای عمومی» مردم ایران (در چارچوب این فرهنگ تطبیقی و بازسازی شده) بر تغییر «نهادهای اجتماعی» اولویت می‌داده است؛ به عبارت دیگر در 47 سال گذشته، در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «تغییر نهادهای مدنی و اجتماعی» مولود و سنتز «تحولات باورها و فرهنگ مردم می‌باشد نه برعکس»؛ و باز در همین رابطه بوده است که در 47 سال گذشته، در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، «انقلاب و تحول در باورهای مردم ایران یا انقلاب و تحول فرهنگی در جامعه بزرگ ایران باید مقدم بر انقلاب سیاسی و انقلاب اجتماعی صورت بگیرد»؛ و بدون «تحول و انقلاب فرهنگی، امکان تحول و انقلاب دینامیک سیاسی و اجتماعی در جامعه بزرگ ایران وجود ندارد».

از خرداد 1355 تا کنون (در طول 47 سال گذشته حیات درونی و برونی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) پیوسته «در تعریف استراتژی» خود بر این باور بوده‌ایم که (آنچنانکه معلم کبیرمان شریعتی می‌گوید) «در تغییرات اجتماعی مطمئن‌ترین راه مهم است، نه لزوماً کوتاه‌ترین راه.»

از خرداد 1355 تا کنون (در طول 47 سال گذشته حیات درونی و برونی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) بر این باور بوده‌ایم که جامعه سرمایه‌داری (آنچنانکه معلم کبیرمان شریعتی می‌گوید) «جامعه‌ای است که کار و رنج در یک سو و در سوی دیگر بهره‌کشان نیروی کار و انگل‌ها قرار دارند».

از خرداد 1355 تا کنون (در طول 47 سال گذشته حیات درونی و برونی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) بر این باور بوده‌ایم که بنابه قانون دیالکتیکی تضاد، جنبش‌ها و حرکت‌های اعتراضی نیز به گونه «مارپیچی» دگرگون می‌شوند و در «مکان فنروار به جلو و واپس» می‌روند، اما در نهایت و سرانجام آن، این روند «به سوی بالندگی» می‌روند، بنابراین، «نیروهای بازدارنده که سود بودنشان در پاسداری از وضع موجود است، واپسگرایند و در برابر گردونهٔ دیالکتیک می‌ایستند.»

باری، از 44 سال قبل شکست انقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم ایران، باعث گردید تا (توسط خمینی و حواریونش) برای نخستین بار «اسلام حکومتی» در چارچوب «اسلام دگماتیسم فقاهتی» (حوزه‌های فقهی) و «نظریه استبدادساز ولایت فقیه» (خمینی) پس از هزار سال (از قرن چهارم که توسط آل بویه، اسلام شیعی فقاهتی و روحانیت رسمی و قرائت تک مؤلفه‌ای فقاهتی و روایتی از اسلام شکل گرفت و بعداً توسط صفویه این اسلام فقاهتی و روحانیت رسمی نهادینه گردید، الی الان) مادیت پیدا کند. مع هذا، بدین ترتیب بود که با تکوین «اسلام حکومتی» از سال 58 در کشور ایران، روحانیت حوزه‌های فقاهتی توانستند «همزمان سه مؤلفه قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت اجتماعی» را در دست بگیرند (به عبارت دیگر برای اولین بار در تاریخ ایران سه مؤلفه قدرت «زر و زور و تزویر» در دست روحانیت حوزه‌های فقاهتی قرار گرفت) که البته با تدوین قانون اساسی ولایتمدار در سال 58 خمینی و روحانیون حواریون او توانستند، «نظریه ولایت فقیه استبدادساز خمینی را بر محور ولایت روحانیت در کشور ایران صورت قانونی بدهند» که با متمم آن در سال 68 (توسط خمینی) «رهبری روحانیت بر این حکومت اسلامی دست‌ساز خمینی و حواریونش به صورت ولایت مطلقه فقیه درآمد، هر چند که خود ولی فقیه از آغاز تا پایان قانون اساسی مقامی ورای قانون و ورای اخلاق دارد.»

به موازات «نهادینه شدن حکومت فقاهتی شیعه توسط خمینی و حواریونش، با گذشت زمان، حکومت فقاهتی تسنن (که همان اسلام داعشی و القائده بودند) هم شکل گرفتند» بنابراین، از اینجا بود که «با تکوین دو حکومت داعشی شیعه و داعشی تسنن کشتار شیعه و سنی توسط دو هیولای قدرت در خاورمیانه شکل گرفت». علی ایحال از اردیبهشت 58 «با شروع حرکت برونی» جنبش پیشگامان مستضعفین ایران (در چارچوب رویکرد عمودی یا سازمانی آرمان مستضعفین ایران) از همان آغاز با تاسی از رویکرد معلم کبیرمان شریعتی، «نجات اسلام قرآنی و اسلام محمدی و اسلام نهج‌البلاغه و اسلام عاشورا (از اسلام فقاهتی و روایتی و زیارتی و ولایتی حاکم) در نوک پیکان وظایف خود قرار دادیم»؛ زیرا جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 47 سال گذشته (حیات درونی و برونی خودش چه در فرایند عمودی یا سازمانی آرمان مستضعفین ایران و چه در فرایند افقی یا جنبشی نشر مستضعفین ایران) پیوسته و علی الدوام بر این باور بوده که «بدون نجات اسلام بازسازی شده تطبیقی تاریخی امکان به چالش کشیدن رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و همچنین امکان به چالش کشیدن اسلام دگماتیسم فقاهتی و روایتی و زیارتی و ولایتی حوزه‌های دگماتیست فقاهتی وجود ندارد.»

ماحصل اینکه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 44 سال گذشته هر گونه «تحول ساختاری سیاسی و اقتصادی» در جامعه ایران را در گرو «تحول عظیم دینامیک فرهنگی» و در ادامه آن «تحول اجتماعی دینامیک تکوین یافته از پائین» می‌داند. به بیان دیگر، «بدون تحول عظیم ساختاری فرهنگی و اجتماعی تکوین یافته از پائین» (در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران) هر گونه «تحول ساختاری سیاسی و حتی اقتصادی در جامعه ایران» امری عقیم و سترون خواهد بود. عنایت داشته باشیم که علت و دلیل اینکه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 44 سال گذشته (به موازات شکست انقلاب 57 ضد استبدادی مردم ایران و تکوین و نهادینه شدن رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و شکل‌گیری حکومت اسلامی بر پایه تمرکز سه مؤلفه قدرت، زر و زور و تزویر در حاکمیت روحانیت برای اولین بار در تاریخ ایران) «بدیل ایجابی و نفی‌ای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم» تنها و تنها همان «دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی» (توزیع عادلانه و دموکراتیک و اجتماعی قدرت و ثروت و اطلاعات آنچنانکه معلم کبیرمان شریعتی مطرح می‌کند) می‌داند، این است که تنها با «بدیل دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای است (که آنچنانکه شریعتی می‌گفت) امکان به چالش کشیدن سه مؤلفه قدرت زر و زور و تزویر حاکم (در رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) آنهم به صورت دو مؤلفه‌ای سلبی و ایجابی وجود دارد»، معنای دیگر این حرف آن است که هر گونه بدیل دیگری از سوسیالیسم تا لیبرال دموکراسی سرمایه‌داری هرگز و هرگز نمی‌تواند رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را، با سه مؤلفه قدرت زر و زور و تزویر (به قول شریعتی «استبداد و استثمار و استحمار») را به صورت سلبی و ایجابی به چالش بکشد.

کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران بر این باورند که اگر بخواهیم از رویکرد دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای (توزیع عادلانه و اجتماعی و دموکراتیک ثروت و قدرت و اطلاعات، آنچنانکه معلم کبیرمان شریعتی در عرصه ایجابی و سلبی مطرح کرده است) دفاع بکنیم، بدون تردید این «دفاع ما باید بر پایه مبارزه جنبشی دموکراتیک و دینامیک خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر درون‌زای تکوین یافته از پائین، گروه‌های مختلف اجتماعی برابری‌طلب اردوگاه عظیم نیروی کار (اعم از تولید و خدمات از کارگری تا کارمندی) تا کنش‌گران جبهه آزادی‌خواه اقشار میانی صورت بگیرد.»

ما بر این باوریم، اگر بخواهیم در چارچوب استراتژی آگاهی‌بخش (استراتژی پیشگامی) حرکت کنیم، باید قبل از همه در عرصه استراتژی، «با رویکرد چریک‌گرائی و ارتش خلقی و تحزب‌گرایانه استاتیک تکوین یافته از بالا توسط نخبه‌ها» مرزبندی بکنیم. کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران براین باورند که وجه مشترک آموزه‌های معلمان کبیرمان اقبال و شریعتی، شامل:

1 - استرتژی آگاهی‌بخش.

2 - اولویت تحول عظیم ساختاری فرهنگی تکوین یافته از پائین در جامعه.

3 - بازسازی تطبیقی اسلام تاریخی.

4 - تکیه بر اسلام منهای روحانیت و منهای فقه و فقاهت، می‌شود.

ما بر این باوریم که در تعریف مستضعفین به عنوان تنها نیروی عامل و فاعل اجتماعی باید بین «مستضعفین بالنده» جامعه و «مستضعفین میرنده» جامعه تفاوت قائل بشویم؛ به عبارت دیگر از نظر ما «مستضعفین به عنوان نیروی عامل و فاعل تاریخ و جامعه آنچنانکه قرآن می‌گوید یک صخره یک دست نیستند» بلکه آنچنانکه خود قرآن تبیین می‌کند «مستضعفین» در یک تقسیم‌بندی بزرگ به دو بخش «مستضعفین بالنده» (که «تاریخ‌ساز و جامعه‌ساز می‌باشند و پتانسیل امامت و وراثت بر تاریخ دارند») و «مستضعفین میرنده» (که «تسلیم فقر و فلاکت و ظلم و ستم حاکم می‌باشند») قابل تقسیم هستند.

ادامه دارد