تجارب و دستاوردهای 47 ساله جنبش پیشگامان مستضعفین ایران – قسمت ششم
باری، کالبد شکافی این آیه به ما نشان میدهد که:
الف – ارسال پیامبران با «کتاب و میزان و بینه» برای «تحول فرهنگی» مردم بوده است.
ب - سنتز تحول دینامیک فرهنگی پیامبران «تحول اجتماعی» بوده است، به بیان دیگر پیامبران از کانال «تحول دینامیک فرهنگی» توسط کتاب و میزان و بینه به «تحول اجتماعی» دست پیدا میکردند، نه به صورت بیواسطه.
ج - در این آیه قرآن با بیان «لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» هدف رسالت انبیاء الهی «شورانیدن تودهها جهت برپائی نظام قسط و عدالت» در جامعه تعریف میکند.
د - در این آیه قرآن «تحول اقتصادی در ادامه تحول فرهنگی و تحول اجتماعی»، به صورت «وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ» و «وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ» مطرح مینماید
ه – در این آیه قرآن «تحول سیاسی در چارچوب تحول اجتماعی»، با بیان «نظام سیاسی بالقسط» توصیف مینماید.
از آنجائیکه در طول 47 سال گذشته حیات درونی و حیات برونی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، پیوسته و علی الدوام، پیوستگی ما به اقبال و شریعتی «در چارچوب رویکرد استراتژی نظری و عملی اقبال و شریعتی بوده است». در نتیجه، همین امر باعث گردیده است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 47 سال گذشته با تاسی تطبیقی (نه انطباقی و نه دگماتیستی) از اقبال و شریعتی:
اولاً استراتژی تحولخواهانه جامعه ایران را بر پایه «تقدم تحول فرهنگی و اجتماعی» تبیین کردهایم.
ثانیاً هر گونه تحول عظیم ساختاری سیاسی و اقتصادی «مؤخر بر تحول عظیم ساختاری فرهنگی و اجتماعی» تبیین کردهایم.
ثالثاً پیوسته و علی الدوام از آغاز تا کنون جوهر جامعه ایران را به لحاظ فرهنگی «جوهر مذهبی» تحلیل کردهایم.
رابعاً تحول ساختاری فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران را در چارچوب «دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای» تعریف کردهایم.
خامسا با تاسی از اقبال و شریعتی، از همان آغاز «استراتژی خودمان را به صورت دو مؤلفهای، نظری و عملی تبیین کردهایم». لذا همین استراتژی دو مؤلفهای خودمان هم به صورت «نجات اسلام (مؤلفه نظری استراتژی) و نجات مسلمین (مؤلفه عملی استراتژی) تعریف کردهایم.»
سادساً استراتژی خودمان را (مانند اقبال و شریعتی) در شعار «نجات اسلام قبل از مسلمین» فرموله کردهایم و البته مقصودمان از این فرمول هم با تاسی از اقبال و شریعتی این بوده است که «از طریق بازسازی تطبیقی اسلام تاریخی، بتوانیم شرایط برای تحول ساختاری فرهنگی در جامعه فراهم نمائیم» و توسط «تحول عظیم اجتماعی» شرایط برای «تحول عظیم سیاسی و اقتصادی ساختاری» در جامعه ایران فراهم نمائیم.
سابعاً تکیه بر «متد تطبیقی در بازسازی اسلام تاریخی» و تفکیک آن از «اسلام دگماتیسم فقاهتی، روایتی، زیارتی و ولایتی حوزههای دگماتیست فقاهتی» و «اسلام انطباقی» روش و شیوه و متدی است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 47 سال گذشته به صورت تطبیقی از شریعتی و اقبال وام گرفته است.
ثامناً «استراتژی آگاهیبخش» که در 47 سال گذشته، استراتژی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در راستای «تحول عظیم فرهنگی جهت دموکراتیزاسیون کردن اندیشه و ذهنیت مردم ایران» در گروههای مختلف اجتماعی به کار گرفته است و در راستای آگاهییابی و سازمانیابی و گفتمانسازی و راهیابی (نه رهبری) حرکتهای گروه مختلف جامعه بزرگ ایران در جهت تحول عظیم اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در چارچوب دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای، «باز متأسی از حرکت و اندیشههای اقبال و شریعتی» بوده است.
نظر به اینکه در 44 سال گذشته (از سال 1357 الی الان) با حاکمیت روحانیت دگماتیسم حوزههای فقاهتی تحت هژمونی خمینی و در چارچوب نظریه ارتجاعی استبدادساز «ولایت فقیه» او، علاوه بر اینکه اسلام دگماتیسم فقاهتی شیعه به عنوان قرائت رسمی از دین در قانون اساسی ولایتمدار رژیم مطلقه فقاهتی حاکم مطرح شده است و علاوه بر اینکه روحانیت حوزههای دگماتیست فقاهتی به عنوان تنها متولیان دین در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران معرفی شدهاند، از همه مهمتر اینکه از سال 57 برای اولین بار «اسلام حکومتی داعشی شیعی» در چارچوب فقه دگماتیست هزار ساله حوزههای فقاهتی با تکیه بر سرنیزه بر جامعه بزرگ و رنگین کمان از بالا تحمیل گردید؛ که البته از بعد از نهادینه شدن اسلام حکومتی فقاهتی شیعه در کشور ایران توسط خمینی و حواریونش، اسلام حکومتی تسنن تحت عنوان اسلام القاعده و اسلام داعشی هم در بعضی از کشورهای خاورمیانه حاکم شدند که «به علت جوهر هژمونیطلبانه این دو اسلام حکومتی و فقاهتی شیعی و سنی» به موازات نهادینه شدن رژیم مطلقه فقاهتی در کشور ایران جنگ و کشتار بین دو اسلام فقاهتی شیعی داعشی حاکم بر ایران با اسلام فقاهتی شیعی داعشی سنی تمامی کشورهای مسلماننشین از شرق آسیا تا غرب آفریقا در برگرفت. در نتیجه همین امر باعث گردید که با ظهور اسلام حکومتی ارتجاعی شیعه و سنی در فرایند پسا انقلاب 57 یعنی در طول 44 سال گذشته، «اسلام مدنی و اجتماعی» و حتی «اسلام فردی» هم در طول 44 سال گذشته در کشور و منطقه و جهان به صورت گفتمان شکست خورده درآمده است.
ماحصل اینکه، در مقایسه بین شرایط امروز جامعه ایران با زمان شریعتی میتوانیم داوری کنیم که «این شرایط امروز جامعه ایران کاملاً عکس شرایط و زمان اقبال و شریعتی میباشد» چراکه دوران اقبال یعنی نیمه اول قرن بیستم و دوران شریعتی یعنی نیمه دوم قرن بیستم، «نه تنها اسلام ارتجاعی و دگماتیسم حکومتی شیعه داعشی و تسنن داعشی هنوز شکل نگرفته بودند» بلکه چه در دوران اقبال و چه در دوران شریعتی برعکس امروز «اسلام اجتماعی در جهان به صورت یک جنبش بزرگ رهائیبخش درآمده بود» بنابراین، به همین دلیل بود که «شریعتی فریاد میزد که اسلام فردا دیگر اسلام روحانیت و اسلام مفاتیح الجنان و اسلام فقه و فقاهت نخواهد بود، بلکه اسلام انسان و انسانیت و رهائیبخش جوامع و انسانها میباشد» لذا، این همه باعث گردیده است که در طول 44 سال گذشته با حاکمیت روحانیت دگماتیست فقاهتی و اسلام دگماتیست فقاهتی به عنوان قرائت رسمی دین اسلام چه در فاز عمودی یا سازمانی آرمان مستضعفین ایران و چه در فاز افقی یا جنبشی نشر مستضعفین ایران، در مقایسه با اقبال و شریعتی مبارز ه برای کنشگران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران بسیار سختتر و مشکلتر از مبارزه زمان اقبال و شریعتی بشود؛ زیرا:
اولاً در زمان اقبال و شریعتی کنشگران مبارز مسلمان توسط «ساواک شاه» شکنجه و اعدام و کشته میشدند، در صورتی که در طول 44 سال گذشته کنشگران مبارز مسلمان ایران توسط «فتوای دین و فقه و دستگاههای چند لایهای سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی» حاکم اعدام و شکنجه و کشتار میشوند.
ثانیاً در زمان اقبال و شریعتی آنچنانکه فوقا هم به اشاره مطرح کردیم «اسلام به لحاظ جوهر سیاسی و اجتماعی در کشور و در منطقه و جهان جوهر رهائیبخش و انقلابی داشت» اما در 44 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، «به لحاظ جوهر انسانی و سیاسی و اجتماعی اسلام در کشور و در منطقه و در جهان چهره حکومتی و ضد آزادی و ضد عدالتخواهانه پیدا کرده است.»
ثالثاً در طول 44 سال گذشته «بزرگترین وظیفه و مسئولیت کنشگران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، مرزبندی بین اسلام اقبال و اسلام شریعتی با اسلام خمینی و اسلام دگماتیست و ارتجاعی روایتی و ولایتی و زیارتی و فقاهتی حوزههای فقهی بوده است». همچنین «مرزبندی بین اسلام حکومتی با اسلام مدنی و مرزبندی بین اسلام پیامبر و قرآن و علی و عاشورا با اسلام حکومتی و انسانکش و ضد آزادی و ضد عدالتخواه حاکم بوده است». جنگ مذهب با مذهب، جنگ اسلام پیامبر و قرآن با اسلام فقه و فقاهت، جنگ اسلام دگماتیست ارتجاعی حوزههای فقاهتی با اسلام تطبیقی بازسازی شده قرآن و پیامبر و علی و حسین، جنگ اسلام دینامیک مستضعفینمحور با اسلام روایتی و فقاهتی و زیارتی به عنوان ابزار قدرت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بوده است. بزرگترین جبهه نظری و تئوریک و گفتمانسازی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 44 سال گذشته بوده است.
عنایت داشته باشیم که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران امروز (برعکس اقبال و شریعتی) در جبههای قرار ندارند که مانند پیامبر اسلام در بدر و احد و خندق و خیبر و تبوک با مشرکین سیاسی و اقتصادی و کلامی حاکم بر مردم بجنگند، بلکه (برعکس زمان اقبال و شریعتی) «جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 44 سال گذشته، مانند علی در جبهه با قاسطین و ناکثین و مارقین و مانند حسین در جبهه عاشورا با مدعیان دین و فقه و فقاهت میجنگند»؛ و امروز قرآنهای بر سرنیزه کرده عمر العاص در جبهه صفین باید به دستور علی به زیر کشیده شوند و امروز باید شترهای حامل کجاوه مقدس در جنگ جمل به دستور امام علی به زانو درآیند و امروز باید در جبهه نهروان گروهی سرکوب بشوند که پیشانی آنها به خاطر سجده و نماز شب مانند زانوهای شتران پینه بسته است؛ و امروز باید در جبهه عاشورا مانند حسین در برابر لشکری قرار بگیریم که کشتن حسین (با اسلام فقاهتی توسط شریح قاضی) امری واجب با ثواب جنت و بهشت میدانند (آنچنانکه عمر سعد در زمان حمله به لشکر حسین گفت یا «خَیْلَ اللّهِ ارْکبی وَ اَبْشِری بِالْجَنَّةِ»).
باری، از اینجاست که باید داوری کنیم که پروژه اسلام تطبیقی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 44 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم علاوه بر اینکه «پروژهای در ادامه حرکت نجات اسلام قبل از مسلمین اقبال و شریعتی می با شد» و علاوه بر اینکه پروژهای در راستای «استراتژی آگاهیبخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران میباشد» و علاوه بر اینکه پروژهای در «مبارزه با اسلام دگماتیست فقاهتی و روایتی و زیارتی و ولایتی میباشد» و علاوه بر اینکه پروژهای «در مبارزه با اسلام ارتجاعی حکومتی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم میباشد» از همه مهمتر اینکه پروژهای «در راستای تکمیل و کمال بخشیدن پروژه بازسازی تطبیقی اسلام تاریخی اقبال و شریعتی نیز میباشد». یادمان باشد که آنچنانکه شریعتی در نامه خود به احسان مینویسد، «پروژه بازسازی تطبیقی اسلام تاریخی آنها پروژهای تمام شده و به کمال رسیده نمیباشد» که تا آخر زمان بخواهیم به صورت وحی منزل با رویکرد دگماتیستی طابق النعل بالنعل تابع آن باشیم.
بدین ترتیب است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 47 سال گذشته حیات درونی و برونی خود بر این باور بوده و هست که با «رویکرد تطبیقی اندیشههای اقبال و شریعتی، حتی پس از وفاتشان در بستر زمان روند رو به کمال پیدا کنند» و گر نه «بدون کمالبخشی تطبیقی اندیشههای اقبال و شریعتی، آن اندیشهها به مرور زمان مانند آثار باستانی به قول شریعتی در کفن کاغذ کتابها متروک میشوند»؛ و دیگر «اندیشههای قرن بیستم اقبال و شریعتی نمیتوانند در قرن بیست و یکم زندگی کنند». البته خود «کنشگران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران هم از دیگران انتظار دارند که اندیشههای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران را با رویکرد تطبیقی مورد نقد و نظر و بازسازی قرار بدهند تا شرایط دیالکتیکی نظری برای رشد اندیشههای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران هم فراهم بشود.»
پایان