جنبش زنان ایران در مسیر رهائی (از ستم‌های مضاعف جنسیتی در عرصه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی – قضائی، توسط مبارزه عدالت‌خواهانه و برابری‌طلبانه) چه چالش‌هائی پیش روی دارد؟ - قسمت پنج

 

یکم شاخه دموکراسی‌خواهانه سه مؤلفه‌ای اجتماعی سیاسی و اقتصادی زنان ایران (برعکس شاخه فمینیستی جنبش زنان ایران) «به جای تکیه مکانیکی و سلبی بر شعار کشف حجاب، بر شعار دموکراتیک ایجابی عدالت جنسیتی و دفاع از آزادی و حق انتخاب در پوشش برای همه زنان ایران تکیه دارد» و این شعار دو مؤلفه‌ای «ایجابی و سلبی» باعث گردیده که برعکس شاخه فمینیستی، «شرایط برای هم‌گرائی بین لایه‌های مختلف (از لایه‌های میانی تا لایه‌های پائینی) جامعه زنان ایران را فراهم بکند.»

دوم شاخه دموکراسی‌خواهانه (سه مؤلفه‌ای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی) جنبش زنان ایران با تکیه بر شعار: «حقوق برابر در برابر کار برابر برای مرد و زن ایرانی» در این شرایط «مبارزه عدالت‌خواهانه یا برابری‌طلبانه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خود را در بستر استراتژی دموکراسی‌طلبانه سه مؤلفه‌ای (که شامل دموکراسی سیاسی، دموکراسی اقتصادی و دموکراسی اجتماعی می‌باشد) با جوهر ضد استثماری، ضد استبدادی و ضد استحماری دنبال می‌کنند.»

سوم عنایت داشته باشیم که «هیچ جنبشی (خودجوش و خودآگاهی‌گر و خودسازمانده و خودرهبر و دینامیک و تکوین یافته از پائین و مستقل از حاکمیت و جریان‌های جامعه سیاسی داخل و خارج از کشور از راست راست تا چپ چپ) در جامعه بزرگ ایران نمی‌توانند به موفقیت حتی حداقلی دست پیدا کنند، مگر زمانیکه بتوانند مطالبات خودشان را در سطح جامعه ایران توده‌ای بکنند» که البته در این رابطه باید داوری کنیم که متاسفانه شاخه‌های سه مؤلفه‌ای فمینیستی جنبش زنان ایران (لیبرال فمینیسم، سکولار فمینیسم و فمینیست‌های اسلامی) به علت طرح شعارها و پلاتفرم‌های سکتاریستی خود در طول بیش از چهار دهه گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، هرگز نتوانسته‌اند مطالبات درخواستی خودشان را به بدنه و قاعده جامعه زنان ایران ببرند. در نتیجه «حرکت آنها تنها در عرصه بالائی‌های هرم جامعه زنان ایران محدود و محصور شده است.»

برای فهم این مهم کافی است که توجه داشته باشیم که بزرگ‌ترین حرکت فمینیست‌ها به لحاظ کمی، همان کمپین یک میلیون امضائی سال 86 - 87 فمینیست‌های اسلامی جنبش زنان ایران می‌باشد که البته در آسیب‌شناسی آن کمپین، در اینجا باید بگوئیم که به علت «تکیه صرف آنها بر رفع تبعیض در قوانین حقوقی و قضائی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، آن هم از طریق خود رژیم و در چارچوب فقه دگماتیست حوزه‌های فقهی در تحلیل نهائی پروژه آنها شکست خورد.»

بعد از پروژه کمپین یک میلیون امضائی فمینیست‌های اسلامی در این رابطه باید به حرکت اعتراضی و فردی با حجاب اجباری رژیم مطلقه فقاهتی حاکم توسط لیبرال فمینیست‌های خارج‌نشین اشاره کنیم که با مطلق کردن شعار کشف حجاب (به جای شعار دفاع از آزادی و حق انتخاب در پوشش زنان برای همه زنان ایران) هرگز و هرگز نتوانستند حرکت مطالبه‌محور اجتماعی کشف حجاب خود را حتی تا بدنه هرم جامعه زنان ایران گسترش بدهند؛ و به عنوان مثال به همین دلیل بود که «حرکت اعتراضی دختران خیابان انقلاب در آذر ماه 96 هرگز نتوانست از صورت فردی و اتمیزه خود هم خارج بشود و شکل فراگیر اجتماعی حتی در عرصه بالائی‌های هرم جامعه زنان ایران هم پیدا بکند.»

چهارم قابل ذکر است که سازمان مجاهدین خلق ایران از آغاز تأسیس آن تا سال 62 (برای مدت 18 سال) در تبیین تئوریک موتور حرکت جامعه و تاریخ بر مبارزه طبقاتی تکیه داشتند، اما از سال 62 الی الان (مدت 38 سال) در چارچوب انقلاب فرهنگی درون تشکیلاتی خود، تضاد جنسیتی و مبارزه جنسیتی را به عنوان موتور حرکت اجتماعی در جامعه امروز ایران تعریف کردند؛ که البته این رویکرد آنها هم به علت «فرهنگ مردسالارانه تاریخی جامعه ایران هرگز و هرگز نتوانست در جامعه امروز ایران، اجتماعی و توده‌ای بشود». این رویکرد سازمان مجاهدین خلق ایران در طول 38 سال گذشته تنها در چارچوب سازمانی این جریان محدود و محصور باقی مانده است. بیافزائیم که نکته‌ای که در این رابطه نظریه‌پردازان سازمان مجاهدین خلق ایران به آن توجه نکرده‌اند اینکه «ایدئولوژی در عرصه یک جنبش مترقیانه مجموعه‌ای از عقایدی است که معطوف به کنش اجتماعی بشود» بنابراین اگر در شرایطی «ایدئولوژی در حرکت و جریانی در عرصه سازمانی باقی ماند و معطوف به کنش اجتماعی در جامعه نشد، باید در جوهر مترقی بودن آن ایدئولوژی و تئوری تردید و شک کرد». بی‌شک با این شاخص می‌توانیم رویکرد انقلاب فرهنگی درون تشکیلاتی سازمان مجاهدین خلق ایران در طول 38 سال گذشته (در چارچوب عمده کردن تضاد جنسیتی در آن سازمان و در خصوص جایگزین کردن تضاد جنسیتی به جای تضاد طبقاتی) مورد ارزیابی و آسیب‌شناسی قرار بدهیم. نباید فراموش کنیم که در تحلیل نهائی «تئوری و اندیشه و ایدئولوژی باید حاصل به اندیشه درآوردن واقعیت موجود زمانه و جامعه آن هم به صورت کنکرت و مشخص باشد نه به صورت مجرد و انتزاعی.»

پنجم در رویکرد شاخه دموکراسی‌خواهانه (سه مؤلفه‌ای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی) جنبش زنان ایران (برعکس رویکرد فمینیست‌های سه مؤلفه‌ای) به علت اینکه «مبارزه به صورت دیالکتیکی تعریف می‌شود» (نه به صورت تک مؤلفه‌ای صرف سلبی، آنچنانکه شاخه‌های فمینیست‌ها جنبش زنان ایران تعریف می‌کنند) همین امر باعث شده است که در شاخه دموکراسی‌خواهانه سه مؤلفه‌ای جنبش زنان ایران «با میانجی قرار دادن مبارزه مطالبه‌محور سه مؤلفه‌ای (اقتصادی، اجتماعی و سیاسی) جامعه زنان ایران، کنش‌گران این شاخه از جنبش زنان ایران، گرفتار سکتاریست و فرقه‌گرائی و مجرداندیشی و رویکرد انتزاعی نشوند و برای اینها شرایط جهت دستیابی به پراکسیس بالنده در جامعه بزرگ ایران فراهم بشود.»

ششم علت و دلیل اینکه در 17 اسفندماه 1357 (روز جهانی زن) با شروع حرکت اعتراضی شاخه فمینیستی زنان ایران، رژیم مطلقه فقاهتی حاکم توانست با شعار: «یا روسری یا تو سری»، آن حرکت اعتراضی با مطالبه کشف حجاب زنان فوق را به محاق ببرد، «تنها به خاطر همان جایگاه سکتاریستی شعار و برنامه و پروژه آنها بود.»

هفتم خواسته‌محوری شاخه دموکراسی‌خواهانه سه مؤلفه‌ای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی جنبش زنان ایران (برعکس خواسته‌محوری شاخه فمینیستی جنبش زنان ایران) عبارتند از:

الف - مشارکت اجتماعی و مدنی و سیاسی زنان ایران.

ب – برابری حقوق در برابر کار برابر برای مردان و زنان.

ج – رفع تبعیض در عرصه جنسیت و آموزش و مذهب و طبقه.

د - دفاع از آزادی و حق انتخاب پوشش به جای شعار کشف حجاب یا به عبارت دیگر حق انتخاب در پوشش برای همه زنان ایران که جزو اولین حقوق زنان می‌باشد.

ه - تکیه بر مطالبات زنان به عنوان یک کل به هم پیوسته که تنها توسط مبارزه سلبی و ایجابی عدالت‌خواهانه جنسیتی و طبقاتی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی دست یافتنی می‌باشند.

و - در این رویکرد حتی مبارزه با حجاب اجباری و تحمیلی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم هم امری جمعی می‌باشد نه آنچنانکه کنش‌گران شاخه لیبرال فمینیستی خارج‌نشین جنبش زنان ایران تبلیغ می‌کنند، به صورت فردی. آنچنانکه فوقا هم مطرح کردیم حرکت دختران خیابان انقلاب (در آذرماه 96 که در چارچوب فراخوانی لیبرال فمینیست‌های خارج‌نشین شکل گرفت) صورت فردی جهت اعتراض با حجاب اجباری رژیم مطلقه فقاهتی داشت که در مجموعه 29 نفر کنش‌گر داشت و هرگز نباید فراموش کنیم که حرکت 29 نفر دختران خیابان انقلاب درست یک ماه قبل از خیزش دی‌ماه 96 صورت گرفت. همان خیزشی که (برعکس خیزش آبان‌ماه 98 که زن ایرانی نقش محوری در آن داشت) از حضور فراگیر زن ایرانی در آن خبری نبود. بطوریکه در این رابطه می‌توانیم داوری کنیم که «برعکس خیزش آبان‌ماه 98 که یک خیزش زنانه بود، خیزش دی‌ماه 96 یک خیزش مردانه بوده است.»

ح – شاخه‌های سه مؤلفه‌ای فمینیستی جنبش زنان ایران در تحلیل نهائی «جنبشی است که فقط زنان می‌توانند به آن بپیوندند، اما برعکس شاخه دموکراسی‌خواهانه (سه مؤلفه‌ای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی) جنبش زنان ایران، شاخه‌ای است که هم مردان می‌توانند به آن بپیوندند و هم زنان می‌توانند در آن مشارکت همه جانبه حتی در حد رهبری داشته باشند.»

ط – یادمان باشد که اگرچه ستم جنسیتی یا آپارتاید جنسیتی تحمیلی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر جامعه زنان ایران آنچنانکه کنش‌گران شاخه دموکراسی‌خواهانه سه مؤلفه‌ای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی زنان ایران مطرح می‌کنند موضوع همه زنان هرم جامعه زنان ایران می‌باشد، کشف حجاب و مبارزه مکانیکی و سلبی با حجاب اجباری موضوع همه زنان امروز جامعه ایران نیست.

ک – برعکس آنچه که لیبرال فمینیست‌های خارج‌نشین (با شعار: «من سیاسی نیستم و مبارزه با حجاب هم یک امر سیاسی نیست») مطرح می‌کنند، بدون تردید از آنجائیکه «رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در چارچوب اسلام دگماتیست فقاهتی، موضوع حجاب تحمیلی زنان را توجیه و تعریف می‌کند، پر پیداست که هر گونه مبارزه با حجاب اجباری چه به صورت فردی و چه به صورت اجباری در رژیم مطلقه فقاهتی یک مبارزه سیاسی می‌باشد»؛ و آنچنانکه فوقا هم اشاره کردیم در این رابطه «آخرین سنگری که این رژیم حاضر به عقب‌نشینی در برابر آن می‌شود، همین سنگر حجاب تحمیلی است» بنابراین در همین رابطه است که ما حتی «جریان‌هایی که از جامعه زنان ایران که از طریق حوزه‌ای کردن و یا از کانال فقه و فقاهت می‌خواهند جنبش زنان ایران را هدایت کنند، دانسته یا نادانسته دست‌ساز حکومت تعریف می‌کنیم.»

ل - نباید فراموش کنیم که بخشی از زنان شاخه لیبرال فمینیستی در عرصه «مبارزه با حجاب تحمیلی توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، در این شرایط به مرحله دین‌ستیزی روی آورده‌اند» که البته این هم باید به عنوان یک آفت تعریف بکنیم.

هشتم محصور شدن حرکت جنبش زنان در چهار دهه گذشته در محدوده بالائی‌های هرم جامعه زنان ایران (و توده‌ای نشدن حرکت آنها در بدنه و قاعده هرم جامعه زنان ایران) باعث گردیده که «پس از چهار دهه مبارزه مدنی و صنفی و سیاسی جنبش زنان ایران در این کشور، هنوز تشکل مستقل زنان در داخل کشور شکل نگیرد» و تقریباً تمامی تشکل‌های موجود زنان ایران در داخل کشور حکومتی و تزریق شده از بالا می‌باشند و در داخل هیچ تشکل مستقل زنان به صورت گسترده وجود ندارد. در نتیجه حاصل آن شده است که «سازماندهی زنان در این شرایط صورت شبکه‌ای و از طریق فضای مجازی انجام می‌گیرد نه در عرصه واقعی و میدانی که این هم باز باید در عرصه آسیب‌شناسی جنبش زنان ایران به عنوان یک آفت دیگر تعریف بکنیم.»

ادامه دارد