جنبش زنان ایران در مسیر رهائی (از ستمهای مضاعف جنسیتی در عرصههای مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی – قضائی، توسط مبارزه عدالتخواهانه و برابریطلبانه) چه چالشهائی پیش روی دارد؟ - قسمت هفت
ز – یکی دیگر از بخشهای هرم اجتماعی جامعه زنان ایران، «زنان کارگر کورهپز خانههای آجر هستند» که برای فهم وضعیت آنها باید توجه داشته باشیم که منهای اینکه «زنان کارگر کورهپزخانهها کارهائی بر عهده دارند که از توان فیزیکی و جسمی آنها خارج میباشد و منهای اینکه بسیاری از آنها حتی نوزاد خود را در همان محل کورههای آجرپزی به دنیا میآورند. از همه مهمتر اینکه مرخصی زایمان برای زنان کارگر کورهپزخانهها امری ناآشنا میباشد، زیرا آنها پس از زایمان فرزندان خود را به گهواره میسپارند و به سرکار باز میگردند.»
ح - قابل توجه است که از بهمن ماه 41 که در چارچوب پروژه رفرم شاه – کندی و افزایش بزرگ قیمت نفت در جهان، رفته رفته مناسبات سرمایهداری رانتی و نفتی و حکومتی و تزریق شده از بالا در کشور ایران مستقر و حاکم گردید (و سرمایهداری رانتی و نفتی و حکومتی صنعتی و تولیدی در کشور ایران شکل گرفتند) نیروی کار زن ایرانی (در عرصه رقابت در بازار کار با نیروی کار مردان) برای افزایش سودآوری سرمایه جایگاه خاصی پیدا کردند. بدین ترتیب «سرمایهداران به منظور کاهش دستمزد و هزینه نیروی کار و سطح دستمزدها، از نیروی کار ارزان زنان و کودکان استفاده میکردند». پر پیداست که در طول 42 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، «زن ایرانی، با این امید که بتواند درآمد خانواده در شرایط ابربحران حاد اقتصادی رژیم مطلقه فقاهتی افزایش بدهد، وارد بازار کار سرمایهداری رانتی و نفتی و حکومتی و فقاهتی حاکم شد». در این رابطه است که میتوانیم داوری کنیم که در طول 42 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، به موازات تغییر و تحولات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور ورود گسترده زن ایرانی به بازار کار در عرصه تولیدی و خدمات (تحت عنوان کارمند و کارگر) بیشتر از آنکه در جهت رفاه و بهبودی جامعه زنان ایران بوده باشد، برای جامعه زنان ایران جز فقر و فلاکت دستاورد دیگری نداشته است.
باری، در همین رابطه است که در شرایط موجود «سازمانیابی جامعه زنان ایران تنها باید در عرصه جنبشهای (خودآگاهیگر و خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و تکوین یافته از پائین و دینامیک و مستقل از حاکمیت و جریانهای جامعه سیاسی داخل و خارج از کشور از راست راست تا چپ چپ و) مطالبهمحور اقتصادی و اجتماعی و سیاسی صورت بگیرد، نه در عرصه مجرد نظری و عمل انتزاعی غیر کنکرت». معنای دیگر این حرف آن است که «مبارزه مطالبهمحور اقتصادی و اجتماعی و سیاسی جامعه زنان ایران برای دستمزد برابر بر پایه کار برابر در خصوص زن و مرد و برای حق بارداری و افزایش حقوق و دستیابی به خدمات تأمین اجتماعی و غیره و غیره در نهایت اگر به صورت کار هدفمند توسط کنشگران جامعه زنان ایران صورت بگیرند، میتوانند بسترساز سازمانیابی و همگرائی و اتحاد بخشهای مختلف جامعه زنان ایران (نه تنها به صورت تاکتیکی و موضعی و موردی، بلکه حتی به صورت جبههای و درازمدت هم انجام) بشوند.»
باری، در چارچوب همین سازمانیابی زن ایرانی در عرصه جنبشهای مطالبهمحور اقتصادی و اجتماعی و سیاسی است که در اینجا میتوانیم لیست پیشنهادی حداقلی مطالبات کنکرت و مشخص امروز جامعه زنان ایران را مطرح کنیم:
اول – زنان شاغل در کشور ایران «باید در برابر کار مساوی با مردان، مزد مساوی دریافت کنند.»
دوم – «باید به تبعیض در اشتغال در مناسبات سرمایهداری رانتی نفتی و حکومتی و فقاهتی حاکم (بین زن و مرد) پایان داده شود.»
سوم – «باید به تبعیض جنسیتی در برخورداری از کار مناسب (برای جامعه زنان ایران) در بازار رقابتی سرمایهداری رانتی و نفتی و حکومتی و فقاهتی حاکم پایان داده شود.»
چهارم – «آزادی و حق انتخاب در تعیین پوشش، باید برای همه زنان ایران به رسمیت شناخته شود.»
پنجم – «محل شغلی زنان شاغل در دوران استراحت و مرخصی قبل و بعد از زایمان باید محفوظ بماند و کارفرما حق اخراج آنها را نداشته باشد.»
ششم – «تمامی گروههای شغلی زنان ایران بدون استثنا باید حداقل از حمایت بیمهای بر خوردار بشوند.»
18 - بدون تردید جنبش زنان ایران در طول 150 سال گذشته حرکت تحولخواهانه جامعه بزرگ ایران تاریخ پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است که دستاوردهائی هم به همراه داشته است که از جمله آنها عبارتند از:
الف – فراهم شدن امکانات تحصیلی برای زنان ایران.
ب – تغییر در قوانین کار زمان شاه و شیخ.
ج – به رسمیت شناختن بعضی از حقوق زنان از جمله حق طلاق و حق صیانت بر فرزندان.
د – لغو بعضی از قوانین زنستیزانه در رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و غیره.
هر چند که با حاکمیت اسلام فقاهتی در طول 42 سال گذشته حتی بعضی از حقوق به دست آمده قبلی زنان ایران توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به چالش کشیده شده است و زنان ایران حتی از آزادی اجتماعی در انتخاب پوشش خود هم محروم شدند، ولی با همه این تفاسیر در طول 42 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، نبرد بیامان زن ایرانی برای دستیابی به حقوق حقه خود پیوسته ادامه داشته است. برای مثال، نباید فراموش کنیم که در نخستین ماههای پس از انقلاب شکست خورده ضد استبدادی سال 57 مردم ایران سردمداران ارتجاعی تازه به قدرت رسیده، در عرصه رویکرد زنستیزانه خود حتی قانون حمایت از خانواده مصوب مجلس رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی دوم را هم خلاف شرع و ملغی اعلام کردند و به جای آن قانون مدنی مصوب سال 1314 رضا شاهی (پهلوی اول) را تائید کردند و دلیل آن هم این بود که برعکس قانون حمایت خانوادهٔ پهلوی دومی، در قانون حمایت خانوادهٔ رضا شاه (پهلوی اول) به موجب یکی از مواد آن، مرد حق داشت هر وقت اراده کند زن خود را طلاق بدهد، در حالی که در قانون حمایت خانواده (پهلوی دوم) این موضوع ملغی شده بود و طلاق از یک امر خصوصی به یک موضوع حقوقی بدل شده بود و برای انجام آن شرایط به طور یکسان برای زن و مرد در نظر گرفته شده بود که تحت آن شرایط هر کدام از زن و مرد میتوانستند از دادگاه تقاضای طلاق بکنند. خلاصه اینکه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در طول 42 سال گذشته عمر خود، در چار چوب همان رویکرد زنستیزانه خود با توسل به قوانین تبعیضآمیز، موقعیت زن ایرانی را در خانواده و جامعه تضعیف کرده است. چرا که:
اولاً این رژیم با کار و تحصیل زن ایرانی مخالف میباشد.
ثانیاً رژیم مطلقه فقاهتی حاکم با اعمال تبعیض جنسیتی در عرصههای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و حقوقی و قوانین قضائی و غیره پیوسته به دنبال ایجاد محدودیتها و موانع همه جانبه در برابر زن ایرانی (در عرصههای مختلف از خانواده تا جامعه و حذف حقوقهای صنفی و مدنی و سیاسی و غیره) بوده است.
ثالثاً در طول 42 سال گذشته پیوسته رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به دنبال راندن زنان از عرصههای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و خانهنشین ساختن آنها بوده است.
رابعاً رژیم مطلقه فقاهتی حاکم با تحمیل حجاب اجباری بر زنان ایران و به چالش کشیدن آزادی و حق انتخاب در پوشش توسط آنها، بیش از هر چیز به دنبال جداسازی جامعه زنان از عرصههای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و محدود کردن حرکت آنها در عرصه خانه و خانواده میباشد.
خامسا تبعیض در عرصه پرداخت دستمزد آنها در برابر کار برابر با حقوق نابرابر بین زن و مرد، در راستای ایجاد رقابت در بازار نیروی کار و کالا کردن کار آنها و اعمال رویکرد نئولیبرالیستی برای بالا بردن سود سرمایه (توسط ارزان کردن ارزش نیروی کار) بوده است، بنابراین، در همین رابطه است که خامنهای در تعریف جایگاه زن ایرانی در جامعه بزرگ ایران میگوید: «مهمترین کار انسان تداوم بخشیدن به نسل بشری است یعنی تولید مثل، نقش زن در این کار قابل مقایسه با نقش مرد نیست بنابراین افتخاری نیست برای زن که او را از محیط زنانه از خصوصیات و از اخلاق زنانه دور کنیم و خانهداری و فرزندداری و شوهرداری را ننگ او به حساب بیاوریم.»
همچنین در همین رابطه است که رژیم مطلقه فقاهتی توسط «برنامه حجاب و عفاف در چارچوب قانون تفکیک جنسیتی در بیش از 60 دانشگاه کشور، برخی از رشتهها را تک جنسیتی کرده است» و باز در همین رابطه رویکرد زنستیزانه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بوده است که در دولت بنفش شیخ حسن روحانی، «رژیم در تحقیر زنان ایرانی با ارائه لایحهای در باره کاهش ساعات کاری زنان در راستای افزایش جمعیت (و در عمل شرایط برای خانهنشین کردن زنان و دوری آنها از عرصههای فعالیت اقتصادی و اجتماعی و سیاسی) موضوع دور کاری برای زنان شاغل را مطرح کرد»؛ و همچنین در همین رابطه بوده است که دولت پوپولیسم و غارتگر و ستیزهگر محمود احمدینژاد با «ارائه لایحه خانواده به مجلس که بر اساس آن ازدواجهای مکرر مردان بدون اجازه همسر مجاز اعلام میشود»، ضربه دیگری به استقلال و شخصیت زن ایران وارد کردند، زیرا در این لایحه حق هر گونه اعتراض و جدا شدن زنان از شوهر خود در برابر ازدواج مکرر مردان از زنان میگیرند و تمامی حقوق به صورت یکطرفه در اختیار مردان قرار میدهند.
ادامه دارد