تیتر اول

ماراتن نفس‌گیر «مقاومت جنبش نافرمانی مدنی و دینامیک و دموکراتیک زنان ایران» استیصال رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را به اوج تاریخ 43 ساله خود رسانده است

 

قتل مهسا امینی بار دیگر پرچم به زمین افتاده جنبش نافرمانی مدنی و دینامیک و دموکراتیک و خودجوش و مستقل و خودسازمانده و خودرهبر و تکوین یافته از پائین جامعه زنان ایران را به شکل سرخ و خونینی به اهتزاز درآورد تا ماراتن نفس‌گیر مقاومت جنبش نافرمانی مدنی و دینامیک و دموکراتیک جامعه زنان ایران، در مبارزه با استبداد مطلقه فقاهتی حاکم، استیصال رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را به اوج تاریخ 43 عمر خود برساند و چهره سیاه خشونت و سرکوب و اعدام و شکنجه و ارعاب و چماق و اعتراف‌گیری، پوشیده در قبای فقه فقاهت جلاد و دیکتاتور را عریان و آفتابی نماید تا بار دیگر این پیام جاودان را به همه کنش‌گران راه رهائی انسان در تاریخ و در جهان و در جامعه ایران نشان بدهد که در مسیر رهائی، سخن از رنج است و عشق، سخن از فدا هست، فدیه و نشان بدهی که در مسیر رهائی، چشم‌ها باید به راه رود بزرگی باشد که بالاخره و بالاخره و بالاخره، به رهائی انسان می‌انجامد، هرچند که ما مجبوریم که با این رود بزرگ از سرزمین شورستان دیکتاتورها عبور کنیم و قسمت کنیم رنج و عشق و همه هستی خویش را تا فردا غنچه‌های امروز ما شکفته شوند، «و از گیسوی بلند شب، مهتاب همراه با مهسا بیرون آید» اما افسوس که بالاخره دل ما در برکه آلوده امروز به یاد ماهی سیاه کوچک‌مان که سرگردان در برکه بود و در برکه آرام آرام به دریا پیوست برای همیشه می‌تپد.

بدرود، بدرود، بدرود که با خون خود بر لوح‌های زنگار خورده تاریخ استبدادزده و فقه‌زده ایران زمین که با دروغ‌های بزرگ آلوده هست، نوشتی که راز شورها و شادی‌های ما در هستی امروز کوچک‌مان تنها در اراده معطوف به زندگی و مقاومت و مبارزه با بدی‌ها و زشتی‌ها و سیاهی‌ها و لشکر غمان که از هر سو بر هستی مردمان ایران زمین هجوم آورده‌اند، قابل تعریف می‌باشد. اگرچه این رهائی دیر و بی‌تو باز خواهیم یافت، ولی امروز با خون تو آزادی فردا مرگ دیکتاتورها را در سرزمین شیر و خورشیدمان جشن می‌گیریم. «وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا» (سوره مریم – آیه 15 ).

باری، ماجرای به خون کشیده شدن مهسا امینی در ادامه ماجرای سپیده رشنو و ماجرای پاساژ مصطفوی شیراز و ماجرای قطار تهران – یزد و غیره، در شرایطی صورت گرفت که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از نیمه دوم تیرماه 1401 با سازماندهی «قرارگاه 21 تیر» تصمیم به انجام پروژهٔ جدید «جهت شدت بخشیدن به سرکوب فراگیر جنبش دفاع از حق آزادی در انتخاب پوشش زن ایرانی» (و بازنگری در پروژه قبلی که با شعار «عفاف و حجاب» توسط گشت ارشاد و نیروی انتظامی صورت می‌گرفت) گرفته بود. برای فهم بیشتر موضوع این پروژه جدید سرکوب جنبش زنان ایرانی توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (در این شرایط تندپیچ اجتماعی تاریخ ایران) بهتر است، به تشریح این پروژه از زبان هاشمی گلپایگانی رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بپردازیم. (که خبرگزاری صدا و سیمای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در تاریخ 24 مرداد 1401 به نقل از وی اعلام کرده است) مطابق نقل قول خبرگزاری صدا و سیمای رژیم مطلقه فقاهتی، از هاشمی گلیایگانی او گفته است که: «اجرای طرح عفاف و حجاب به صورتی که تا کنون انجام گرفته است دیگر ممکن نیست». او همچنین سخن از شیوه جدیدی جهت جایگزینی طرح عفاف و حجاب مطرح کرده است و در این باره گفته است که: «در طرح (جدید) عفاف و حجاب ستاد (امر به معروف و نهی از منکر) دیگر (مانند گذشته) بدحجاب مجرم نیست، بلکه متخلف است؛ و به جای پرونده‌سازی و مجازات‌هایی که در قانون آمده است شخص (متخلف) جریمه نقدی می‌شود». همچنین او در این رابطه گفته است که: «مطابق این طرح جدید قرار نیست سخت‌گیری بر زنان کاهش پیدا کند، بلکه فقط اجرای آن به جای گشت ارشاد و نیروی انتظامی به افراد و مدیران مؤسسات خصوصی و دولتی واگذار خواهد شد، اعمال سیاست تفکیک جنسیتی در مراکز آموزشی و بهداشتی، نظارت مدیران آموزشی و بیمارستان‌ها بر حجاب کارکنان، انفصال مدیران متخلف به مدت 1 تا 5 سال و حتی تعیین مجازات حبس و جریمه نقدی 8 تا 18 میلیون تومان، تعیین جریمه برای پلاک خانه‌هایی که افراد بد حجاب به آنها رفت و آمد می‌کنند، جریمه مدیران ساختمان و مجتمع‌ها به خاطر بد حجابی ساکنان، محرومیت از یک یا چند حقوق اجتماعی به خاطر انتشار عکس بی‌حجاب در فضای مجازی و بالاخره مجازات 91 روز تا دو سال زندان برای افرادی که علیه حجاب اسلامی در فضای مجازی تبلیغ کنند». آنچه از گفته هاشمی گلپایگانی رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر رژیم مطلقه فقاهتی برای ما قابل فهم است عبارت است از:

1 - اینکه سازماندهی «قرارگاه 21 تیر» رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (در نیمه دوم تیرماه 1401 ) در اجرای سیاست تشدید سرکوب جنبش نافرمانی مدنی زنان ایران در راستای کسب حق آزادی انتخاب در پوشش است.

2 - در پروژهٔ جدید سرکوب جامعه زنان ایران، حزب پادگانی خامنه‌ای به دنبال آن است که برای مقابله با جنبش نافرمانی مدنی زنان ایران، در راستای کسب حق آزادی انتخاب در پوشش، نیروهای فراگیر بسیج وابسته به سپاه را جایگزین محدود گشت ارشاد نیروهای انتظامی بکند. به بیان دیگر در چارچوب پروژهٔ جدید، حزب پادگانی خامنه‌ای به دنبال آن است که «گشت ارشاد با شعار عفاف و حجاب، از نیروی انتظامی رژیم بگیرد و به بسیج (وابسته به سپاه پاسداران رژیم) واگذار نمایند و در این رابطه همکاری نیروی انتظامی را در ادامه اجرای پروژه توسط بسیج تعریف نماید.»

3 - رژیم مطلقه فقاهتی حاکم پس از 43 سال دریافته است که «گشت ارشاد (تحت مدیریت نیروی انتظامی رژیم) با محدودیت سابق خود دیگر نمی‌تواند جلو رشد و اعتلای فراگیری جنبش نافرمانی مدنی زنان ایران در راستای کسب حق آزادی انتخاب در پوشش بگیرند.»

4 - آنچنانکه مهدی نصیری مسئول سابق روزنامه کیهان قبلاً اعلام کرده بود «رژیم مطلقه فقاهتی حاکم اکنون به این واقعیت دست یافته است که شیوه 43 ساله این رژیم جهت تحمیل حجاب اجباری بر زن ایرانی نه تنها شکست خورده است، بلکه نتیجه معکوس داشته است» یعنی، علاوه بر اینکه «مبارزه با حجاب اجباری تحمیلی، رژیم مطلقه فقاهتی بر زن ایرانی، بدل به یک مبارزه سیاسی فراگیر جنبش زنان ایران با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم شده است، از آن مهمتر اینکه جنبش نافرمانی مدنی زن ایرانی (در راستای کسب حق آزادی انتخاب در پوشش) در جامعه ایران بدل به فراگیرترین و گسترده‌ترین جنبش دینامیک و دموکراتیک و خودجوش و مستقل و خودسازمانده و خودرهبر و تکوین یافته از پائین شده است.»

5 - جنبش نافرمانی مدنی زن ایرانی در راستای کسب حق آزادی انتخاب در پوشش تا آنجا بر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تأثیرگذار بوده است که حتی موجب بروز اختلافات و تضادهائی در درون خود حاکمیت اعم از اصول‌گرا و اصلاح‌طلب شده است. به طوری که «حتی معاون امور زنان ابراهیم رئیسی به صورت علنی به مخالفت با این پروژهٔ جدید سرکوب حزب پادگانی خامنه‌ای، برخاسته و رئیس پلیس رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تمایلی به جریمه کردن زنان در چارچوب پروژه فوق ندارد.»

6 - گفته فوق هاشمی گلپایگانی «نسبت به تفکیک جنسیتی، دانشگاه و زنانه و مردانه کردن دانشگاه‌ها به آنجا رسیده تا کسانی از درون رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به معنای شخم زدن کشور تعریف بکنند.»

7 - آنچه از گفته فوق هاشمی گلپایگانی نسبت به طرح جدید رژیم مطلقه فقاهتی در جهت سرکوب جنبش نافرمانی مدنی زن ایرانی برای کسب حق آزادی انتخاب در پوشش بیش از هر چیز پر رنگ است اینکه رژیم مطلقه فقاهتی در طرح جدید خود می‌خواهد «جریمه نقدی را جایگزین بازداشت و حبس و زندان گذشته بکند». البته دلیل این امر هم آن است که به لحاظ گسترده شدن جنبش نافرمانی مدنی زنان ایران، حتی هزینه سرکوب با مکانیزم گذشته برای رژیم مطلقه فقاهتی غیر قابل تحمل می‌باشد. لذا در این رابطه است که در گفته فوق، هاشمی گلپایگانی می‌گوید: «همه جریمه‌های نقدی دریافت شده از اجرای این پروژه جدید قرار است به حساب ستاد امر به معروف و نهی از منکر ریخته شود». مضافاً اینکه، تجربه 43 سال گذشته سرکوب رژیم مطلقه فقاهتی حاکم نشان داده است که «مکانیزم عریان سرکوب جنبش نافرمانی مدنی زنان ایران در راستای کسب حق آزادی انتخاب در پوشش، باعث ریزش حداقل سرمایه اجتماعی خود رژیم مطلقه فقاهتی هم می‌شود»؛ که برای فهم بیشتر این موضوع تنها کافی است که به واکنش‌های عظیم و فراگیر و اجتماعی و اعتراضی قتل مهسا امینی در داخل و خارج از ایران توجه بکنیم. به طوری که سونامی واکنش عظیم اعتراضی و اجتماعی جامعه بزرگ ایران، در خصوص قتل مهسا امینی، بیشترین وحشت در رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (در طول 43 سال گذشته عمر این رژیم) ایجاد کرده است تا آنجا که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم جهت مهار کردن طوفان واکنش اعتراضی جامعه بزرگ ایران و فرار به جلو نسبت به این قتل تمامی نیروهای تبلیغاتی و سرکوب‌گر خود را به کار گرفته است؛ چراکه واکنش عظیم اعتراضی و اجتماعی قتل مهسا امینی همزمان موجودیت و مشروعیت حداقلی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم توسط توده‌های جامعه بزرگ ایران به چالش کشیده است.

8 - از گفته‌های فوق هاشمی گلپایگانی می‌توان فهمید که رژیم مطلقه فقاهتی برای رهائی از بی‌آبروئی خود در داخل و خارج از کشور (پس از 43 سال) به صورت رویارویی مستقیم گشت ارشاد و نیروی انتظامی با زنان ایران، به دنبال آن است تا با واگذاری مکانیزم سرکوب به بسیج وابسته به سپاه، گشت ارشاد و نیروی انتظامی را در پروژه جدید سرکوب زنان ایران (در راستای کسب حق آزادی انتخاب در پوشش) از عرصه علنی و میدانی دور بدارد، به بیان دیگر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم توسط پروژه جدید سرکوب زنان ایران به دنبال آن است که «از جنگ مستقیم (43 سال گذشته با جنبش نافرمانی مدنی زن ایرانی در راستای کسب حق آزادی انتخاب در پوشش) در کوچه و خیابان عقب‌نشینی نماید و سیاست سرکوب زنان را از عرصه کوچه و خیابان با این پروژه جدید به عرصه محیط‌های در بسته نهادهای دولتی و خصوصی بکشاند». البته در این رابطه باید عنایت داشته باشیم که پروژه جدید سرکوب رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (آنچنانکه هاشمی گلپایگانی در اظهارات فوق مطرح می‌نماید) در عرصه میدانی تاثیرات و واکنش‌هائی عکس آنچه که رژیم مطلقه فقاهتی انتظارش داشته، ایجاد کرده است؛ که برای فهم این موضوع در اینجا به طرح سه نمونه از ماجراهائی که در شهریور ماه 1401 پس از اجرای پروژه جدید سرکوب اتفاق افتاده است، می‌پردازیم.

یکی ماجرای پاساژ مصطفوی شیراز است که در روز یکشنبه (مورخ 6/6/1401) اتفاق افتاده است. در این ماجرا دو تن از زنان بسیجی در چارچوب پروژهٔ فوق به بهانه اجرای امر به معروف و نهی از منکر برای زنانی که به زعم آنان از پوشش فقهی برخوردار نبودند ایجاد مزاحمت می‌کنند؛ که این مزاحمت آنها ابتدا صورت لفظی داشته است، ولی در ادامه به درگیری فیزیکی میان دو زن فوق و زنان به اصطلاح بد حجاب داخل پاساژ مصطفوی کشیده می‌شود. آنچه گزارش میدانی نشان می‌دهد، «پشتیبانی مردم در پاساژ مصطفوی به طرفداری از خانم‌های به اصطلاح بد حجاب تا آنجا بوده است که طبق گفته فرماندار شیراز با ورود قوه قضائیه و نیروهای انتظامی دو تن از زنان به اصطلاح بد حجاب فقهی دستگیر می‌شوند و پاساژ مصطفوی شیراز را تا اطلاع ثانوی تعطیل می‌کنند.»

نمونه دوم ماجرای اتوبوس شهری بی آر تی در تهران، یا ماجرای سپیده رشنو در تاریخ 25 / 04/1401 است که مطابق آنچه که در ویدئوی پخش شده از آن ماجرا نشان می‌دهد، یکی از همین زنان بسیجی با زنان به اصطلاح بد حجاب درون اتوبوس برخورد می‌کند که این برخورد زن بسیجی با زنان به اصطلاح بد حجاب داخل اتوبوس به کشاکش بین آن خانم و خانم سپیده رشنو کشیده می‌شود. در این کشاکش، «زنان داخل اتوبوس به حمایت از سپیده رشنو می‌پردازند و آن زن بسیجی را از اتوبوس بیرون می‌کنند»؛ که البته با تماس زن بسیجی فوق (که بنام رایحه ربیعی بوده است) با سپاه پاسداران «سپیده رشنو همان روز 25 تیر 1401 توسط سپاه دستگیر می‌شود» و البته پس از چند هفته بی‌خبری از سپیده رشنو بالاخره او با چهره‌ای کتک خورده در صفحه تلویزیون رژیم مطلقه فقاهتی حاکم ظاهر می‌شود (و مانند اعتراف‌گیری‌های همیشگی دستگاه‌های امنیتی رژیم مطلقه فقاهتی در 43 سال گذشته) اظهار ندامت می‌کند.

نمونه سوم ماجرای قطار مسافر بری تهران – یزد و برخورد در مرداد ماه سال جاری یکی از زنان بسیجی به نام زینب جعفری با تعدادی از زنان بی‌حجاب در قطار مسافربری تهران – یزد می‌باشد که او ابتدا به آنان تذکر رعایت حجاب می‌دهد، با مخالفت زنان بی‌حجاب موضوع منجر به مشاجره لفظی بین آن‌ها می‌شود که در نهایت حتی به درگیری فیزیکی میان آن‌ها می‌انجامد. طبق گزارش خبرگزاری حوزه، زن بسیجی گفته «هیچ تذکری به خانم‌های بی‌حجاب نداده، است، او گفته بعد از دو ساعت با توجه به افزایش این زنان بی‌حجاب از مأمور قطار خواسته است که به آنان تذکر بدهد ولی مأمور و سرمهماندار قطار بی‌توجهی کرده‌اند، لذا او به سراغ رئیس قطار رفته است و رئیس قطار هم در واکنش به دخالت‌های او گفته است: شما چه کاره هستید؟ تفکرات شما مشکل دارد و ما مشکلی با بی‌حجابی این افراد نداریم؟ اگر می‌خواهید به سالن دیگری بروید». به گفته این زن بسیجی: «هیچ یک از مسافران قطار اعم از مرد و زن که شاهد این ماجرا بودند به کمک او نیامدند سرمهماندار و رئیس قطار هم او را به دلیل ایجاد اختلال در نظم عمومی مقصر دانسته و از او خواستند که باید در ایستگاه کاشان از قطار پیاده بشوی». در ایستگاه کاشان موضوع بازداشت زینب جعفری (زن بسیجی) هم به عنوان زنی که در قطار ایجاد اختلال کرده است، توسط پلیس ایستگاه قطار مورد بررسی قرار می‌گیرد و بدون هیچ اتفاق خاصی قطار به سمت یزد حرکت می‌کند با رسیدن قطار به یزد اوضاع به یک باره تغییر می‌کند. گروهی از طلاب یزد در ایستگاه قطار اجتماع کرده و علیه رئیس قطار شعار می‌دهند. با ورود فرماندهی پلیس، سپاه پاسداران، رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر به این ماجرا، پرونده‌ای علیه رئیس قطار تشکیل می‌شود پس از آن، دادسرای یزد به ماجرا ورود کرده و با صدور اطلاعیه‌ای، از اعلام دستور برای شناسائی متهمان توهین و درگیری در قطار تهران – یزد نسبت به یک زن محجبه خبر می‌دهد. بدین صورت پرونده‌ای با هدف بررسی ماجرا تشکیل می‌شود که از همان آغاز رئیس قطار به تعلیق از خدمت مجبور می‌گردد.

باری، آنچه که با یک نگاه اجمالی به سه ماجرای اتوبوس بی آر تی تهران و پاساژ مصطفوی شیراز و قطار تهران – یزد که به عنوان نمونه اجرای پروژه جدید رژیم مطلقه فقاهتی حاکم نسبت به برخورد با زنان بی‌حجاب و یا بد حجاب برای ما قابل فهم است، اینکه:

الف – در پروژه جدید رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، این نیروی بسیج و سپاه است که به صورت علنی مأموریت گشت ارشاد در هر کوی و محله‌ای به اجرا در می‌آورند.

ب - در پروژه جدید تمام نهادهای نظامی و انتظامی و قضائی در چارچوب ستاد امر به معروف و نهی از منکر در حمایت از نیروهای سازماندهی شده بسیج قرار دارند.

ج - در پروژه جدید (برعکس گشت ارشاد قبلی) مقابله با زنان به اصطلاح بی‌حجاب و یا بد حجاب به جای اینکه در خیابان‌ها صورت بگیرد در خود اداره و قطار و پاساژ و نهادها صورت می‌گیرد.

د – در پروژه جدید سرکوب زنان، رژیم مطلقه فقاهتی تلاش می‌شود که برخورد با زنان به اصطلاح بی‌حجاب و بد حجاب، توسط زنان بسیجی نظام‌مند و نهادینه شده و آموزش دیده انجام بگیرد، نه توسط مردان بسیجی، هر چند که مردان بسیجی و مردان سپاه و نیروی انتظامی موظف به حمایت از آنها هستند، آنچنانکه در قتل مهسا امینی شاهد هستیم. لازم به ذکر است که زنان بسیجی در عرصه نظام‌مند شدن توسط نیروی انتظامی دارای درجه و رتبه‌بندی نظامی انتظامی مانند درجه داران و افسران نیروی انتظامی شده‌اند.

ه – در پروژه جدید سرکوب زنان ایران توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، از آنجائیکه سرکوب در محل زندگی و کار زنان به اصطلاح بی‌حجاب و یا بد حجاب صورت می‌گیرد، این امر باعث اعتراض مردم در حمایت از آن زنان به اصطلاح بی‌حجاب و یا بد حجاب می‌شود، به عبارت دیگر، حمایت مردم از زنان به اصطلاح بی‌حجاب و بد حجاب، در اعتراض به حرکت زنان بسیجی شکل می گیر د و مردم به هیچ وجه حاضر نمی‌شوند که از عمل سرکوب‌گرایانه بسیج و سپاه و ستاد امر به معروف و نهی از منکر حمایت بکنند.

و – در پروژه جدید سرکوب حزب پادگانی خامنه‌ای، مردم حق آزادی در انتخاب پوشش برای همه زنان ایران چه زنان محجبه و چه زنان بی‌حجاب یا بد حجاب یک حق و حقوق بالسویه می‌دانند، لذا حاضر نمی‌شوند حقوق هر گروه را چه محجبه باشند چه بی‌حجاب و یا بد حجاب در پای گروه دیگر ذبح نمایند.

ز - نگاه و رویکرد مردم و جامعه ایران نسبت به عملکرد رژیم مطلقه فقاهتی حاکم «در راستای تحمیل حجاب اجباری به زنان ایران امری منفی می‌باشد و معتقدند که آنچنانکه کشف حجاب با سرنیزه رضاشاه غلط و باطل بوده است، تحمیل حجاب با سرنیزه توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در 43 سال گذشته هم امری غلط و باطل می‌باشد». به بیان دیگر «کشف حجاب با سرنیزه و تحمیل حجاب با سرنیزه دو روی یک سکه می‌باشند و امری شکست خورده است.»

ح – در نگاه و رویکرد مردم ایران «شعار کشف حجاب زنان با شعار حق آزادی در انتخاب پوشش برای زنان ایران از فرش تا عرش متفاوت می‌باشد». لذا در همین رابطه است که «جامعه ایران به همان میزان که از شعار حق آزادی در انتخاب پوشش برای زنان ایران اعم از محجبه و بی‌حجاب و یا بد حجاب دفاع و حمایت می‌کنند، از شعار کشف حجاب و یا تحمیل حجاب اجباری آن هم از بالا فاصله می‌گیرند و آن را نفی می‌نمایند.»

ط – در نگاه و رویکرد جامعه ایران، «موضوع حق آزادی در انتخاب پوشش برای زنان ایران در چارچوب عدالت جنسیتی قابل تفسیر می‌باشد». آنچنانکه خود «عدالت جنسیتی، در کادر عدالت اجتماعی به معنای اعم کلمه و به صورت ورای فقهی و ورای دینی قابل تبیین می‌باشد و شامل عدالت اقتصادی، عدالت جنسیتی، عدالت سیاسی، عدالت اخلاقی، عدالت اجتماعی و عدالت آموزشی و غیره نیز می‌شود.»

ی – در نگاه و رویکرد مردم ایران، تحمیل حجاب اجباری در طول 43 سال گذشته توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، امری در راستای اجرای اسلام دگماتیست فقاهتی، جهت اعمال تبعیض جنسیتی بر زن ایرانی می‌باشد. لهذا از اینجا است که در رویکرد و نگاه مردم ایران «اعمال تبعیض جنسیتی جزء ذات اسلام دگماتیست فقاهتی می‌باشد و ربطی به اسلام قرآنی ندارد» بنابراین، در نگاه و رویکرد مردم ایران، «مبارزه زن ایرانی با تحمیل حجاب اجباری توسط رژیم مطلقه فقاهتی در طول 43 سال گذشته مبارزه با اعمال تبعیضات جنسیتی و حقوقی بر زن ایرانی توسط رژیم مطلقه فقاهتی بوده است». معنای دیگر این حرف آن است که «مردم ایران به همان میزان که از عدالت جنسیتی و شعار حق آزادی انتخاب در پوشش زنان ایرانی دفاع می‌کنند، با شعار کشف حجاب لیبرال فمینیست‌های خارج‌نشین مخالف هستند و شعار کشف حجاب لیبرال فمینیست‌های خارج‌نشین را ضد عدالت جنسیتی و ضد شعار حق آزادی انتخاب در پوشش برای زنان ایران تعریف می‌کنند

ک - از نگاه مردم ایران آنچنانکه «زن بی‌حجاب و بد حجاب از حق آزادی در انتخاب نوع پوشش برای خود برخوردار می‌باشند، زن محجبه ایرانی هم از حق آزادی انتخاب در نوع پوشش برخوردار می‌باشند و هر دو آنها با اعمال تبعیضات جنسیتی رژیم مطلقه فقاهتی و اسلام دگماتیست فقاهتی مشترکا مخالف هستند و در یک جبهه واحد قرار دارند». بی‌تردید، مهم‌ترین دستاوردی که این رویکرد مردم ایران دارد این است که هرگز «رژیم مطلقه فقاهتی حاکم نمی‌تواند، در راستای اجرائی کردن اسلام دگماتیست فقاهتی در جامعه بزرگ ایران، جنگ بی‌حجاب با با حجاب و برعکس ایجاد نمایند» به بیان دیگر در این رابطه است که «زن ایرانی چه طرفدار حجاب باشد و چه طرفدار بی‌حجابی هر دو در یک جبهه مشترک و واحدی قرار دارند که علاوه بر اینکه از شعار واحد حق آزادی انتخاب در نوع پوشش برای خود برخوردار هستند و علاوه بر اینکه هر کدام از نوع پوششی که بر پایه آزادی انتخاب کرده‌اند، احترام می‌گذارد و همدیگر را در این رابطه تحقیر و سرزنش نمی‌کنند، از همه مهمتر اینکه هر دو گروه طرفدار حجاب و بی‌حجابی بر علیه اعمال تبعیضات جنسیتی و حقوقی تحمیلی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم مبارزه مشترک سلبی و ایجابی دارند

باری، در پایان، برای پردازش بیشتر موضوع به طرح چند سؤال بدون پاسخ می‌پردازیم:

1 - اگر بپذیریم که جنبش زنان ایران که در 17 اسفند ماه 57 (کمتر از یک‌ماه بعد از انقلاب 22 بهمن 57 ) به صورت مدنی و دموکراتیک و دینامیک و تکوین یافته از پائین، مبارزات خود را علیه تبعیض و بی‌حقوقی و نابرابری‌های جنسیتی آغاز کرده است و باید به عنوان بنیانگذار جنبش‌های مدنی و دموکراتیک در طول 43 سال عمر رژیم مطلقه فقاهتی تعریف بکنیم، این جنبش از آغاز تا کنون چه هدف و برنامهٔ مشخصی دنبال کرده است؟

2 - چرا قتل مهسا امینی در این شرایط توانسته است تا این اندازه «موجودیت و مشروعیت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم» را به چالش بکشد؟

3 - چرا خمینی در فرایند پسا انقلاب 57 معماری رژیم مطلقه فقاهتی (در چارچوب اسلام دگماتیست فقاهتی و نظریه استبدادساز ولایت فقیه) با فتوای تحمیل حجاب اجباری بر زن ایرانی شروع کرد؟

4 - آیا رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در پله نهائی «بحران موجودیت و مشروعیت خود، حاضر به عقب‌نشینی از تحمیل حجاب اجباری و تحمیل تبعیض و بی‌حقوقی و نابرابری جنسیتی» بر زن ایرانی می‌شود؟

5 - چرا تحمیل حجاب اجباری بر زن ایران «سرآغاز اعمال تبعیضات جنسیتی و حقوقی» رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر زن ایرانی بوده است؟

6 - چرا برای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در طول 43 سال گذشته عمر این رژیم، «حفظ سنگر اعمال تبعیضات جنسیتی و حقوقی بر زن ایرانی، استراتژیک‌ترین سنگر حفظ موجودیت رژیم و اسلام فقاهتی می‌باشد؟»

7 - چرا بدون فتح سنگر «اعمال تبعیضات جنسیتی و حقوقی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر زن ایرانی (توسط جنبش‌های مدنی و دموکراتیک و دینامیک) امکان دستیابی به دموکراسی در جامعه بزرگ ایران وجود ندارد؟»

پایان