جنبش زنان ایران در مسیر رهائی (از ستم‌های مضاعف جنسیتی در عرصه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی – قضائی، توسط مبارزه عدالت‌خواهانه و برابری‌طلبانه) چه چالش‌هائی پیش روی دارد؟ - بیست و یک

 

ثالثاً از آفت‌های مهم دیگر جامعه زنان ایران «رویکرد پراگماتیستی یا روزمرگی در عرصه حرکت است که البته خود این آفت مولود آفت خلاء برنامه و تئوری و تاکتیک و استراتژی از قبل تنظیم شده می‌باشد». برای فهم فونکسیون آفت پراگماتیست یا روزمرگی در عرصه جنبش زنان ایران باید توجه داشته باشیم که «منهای اینکه هر گونه اتحادگرائی و همبستگی خارج از برنامه و تئوری و تاکتیک و استراتژی مشخص یعنی به صورت روزمرگی امری منفی و مصیبت بار می‌باشد و منهای اینکه حتی خود همین آفت تکیه بر رهبری کاریزماتیک در راستای سازمان‌یابی و همبستگی درونی (آنچنانکه در سال 57 و 88 حرکت جنبش زنان ایران شاهد بودیم) باز مولود و سنتز خلاء برنامه و هدف و تئوری و تاکتیک و استراتژی و روزمرگی در جنبش زنان ایران هست (تنها با شعار صرف بدون تئوری و برنامه و استراتژی و تاکتیک محوری مشخص و کنکرت هرگز و هرگز نمی‌توانیم به وحدت و همبستگی و سازمان‌یابی مثبت دینامیک تکوین یافته از پائین به صورت جمعی دست پیدا کنیم) از همه مهمتر اینکه همین خلاء برنامه و تئوری و هدف و استراتژی و تاکتیک‌های مشخص کنکرت و یا روزمرگی و پراگماتیست بسترساز بی‌هویتی و عدم استقلال و دنباله‌روی جنبش زنان ایران از جریان‌های خارج از جنبش زنان ایران اعم از جناح‌های درون حاکمیت و جریان‌های جامعه سیاسی داخل و خارج از کشور از راست راست تا چپ چپ می‌شود و این فاجعه تا آنجا پیش می‌رود که شاهدیم که حتی باعث دنباله‌روی شاخه لیبرال فمینیست‌های موج‌سوار خارج‌نشین از جناح‌های درونی قدرت امپریالیسم مریکا شده است.»

رابعاً از دیگر آفت‌های جنبش زنان ایران (در طول بیش از چهار دهه گذشته عمر اجتماعی – سیاسی این جنبش) «عدم تکیه محوری جنبش زنان ایران بر اردوگاه کار و زحمت زنان ایران می‌باشد» (توجه داشته باشیم که این اردوگاه کار و زحمت زنان ایران برعکس بخش بالائی و میانی هرم اجتماعی زنان ایران، دارای رویکرد مطالبه‌محور عدالت‌خواهانه یا برابری‌طلبانه می‌باشند).

باری، تکیه عمده جنبش زنان ایران بر بخش بالائی و میانی هرم اجتماعی جامعه زنان ایران، همراه با طرح شعار و مطالبات همین بخش بالائی و میانی هرم اجتماعی جامعه زنان ایران (به جای تکیه محوری بر اردوگاه کار و زحمت زنان یا بخش پائینی هرم اجتماعی جامعه زنان ایران و طرح شعار و مطالبات زنان زحمتکش اعماق جامعه بزرگ ایران) همه و همه باعث گردیده است که در طول بیش از چهار دهه گذشته «قاعده هرم اجتماعی جامعه زنان ایران نسبت به حرکت مطالبه‌محور اجتماعی جنبش زنان ایران (چه شاخه فمینیسم‌های اسلامی باشد و چه شاخه لیبرال فمینیسم‌های پروغرب باشد و چه شاخه سکولار فمینیسم‌ها باشد) بی‌تفاوت گردند» که البته در تحلیل نهائی «بی‌تفاوتی قاعده هرم اجتماعی جامعه زنان ایران از حرکت‌های اعتراضی جنبش زنان، تنها دستاوردی که داشته است، سکتاریست و پراگماتیست و تفرقه و تشتت و پراکندگی در عرصه حرکت‌های مطالبه‌محور شاخه‌های مختلف جنبش زنان ایران بوده است». در نتیجه حاصل آن شده است که «هر شاخه از جنبش زنان ایران در چارچوب همان مطالبه خاص و کنکرت بخشی از گروهای بالائی و میانی هرم اجتماعی جامعه زنان اقدام به حرکت مطالبه‌محور بکنند.»

پر واضح است که برای مقابله کردن با این آفت در جامعه زنان ایران، نظریه‌پردازان یا راهبران جنبش زنان ایران باید (به جای تکیه بر بخش بالائی و میانی هرم اجتماعی جامعه زنان ایران و طرح خواسته و مطالبات آنها) بر خواسته‌ها و مطالبات اردوگاه بزرگ کار و زحمت زنان ایران به صورت محوری تکیه بکنند تا توسط آن شرایط برای تکوین بسیج و همبستگی عمودی و اتحاد دینامیک تکوین یافته از پائین بین کنش‌گران جنبش زنان ایران با زنان اعماق جامعه بزرگ ایران بوجود بیاید. اضافه کنیم که «تا زمانی که جنبش زنان ایران در عرصه برنامه و هدف و شعار و استراتژی و تئوری و تاکتیک‌های محوری مشخص و کنکرت خود نتوانند با زنان اعماق جامعه بزرگ ایران به وحدت و همبستگی درونی و عمودی در هرم اجتماعی جامعه زنان ایران دست پیدا کنند، هرگز و هرگز نخواهند توانست به همبستگی و پیوند افقی با کنش‌گران دیگر جنبش‌های اجتماعی (خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و تکوین یافته از پائین و) مطالبه‌محور مدنی و سیاسی و اقتصادی جامعه بزرگ ایران دست پیدا کنند.»

خامسا آفت دیگر جنبش زنان در خلاء همبستگی دینامیک عمودی و افقی (جنبش زنان ایران با قاعده هرم اجتماعی جامعه زنان ایران و دیگر جنبش‌های اجتماعی) «روی‌آوری این جنبش به نیروهای برون از جامعه زنان ایران، برای تعریف حرکت اعتراضی صنفی و مدنی یا اجتماعی‌شان می‌باشد» به بیان دیگر «جایگزین کردن حرکت‌های جناح‌های درونی قدرت و یا حرکت‌های جریان‌های جامعه سیاسی خارج‌نشین در راستا کسب قدرت سیاسی برای جریان خودشان به جای حرکت دینامیک جامعه زنان ایران به عنوان موتور حرکت جنبش زنان ایران می‌باشد» (که برای فهم این مهم تنها کافی است که بدانیم که از خرداد 76 تا دی‌ماه 96 یعنی بیش از دو دهه حرکت جنبش زنان ایران یک حرکت مکانیکی بر پایه مطالبات جناح اصلاح‌طلبان حکومتی در راستای استراتژی فشار از پائین برای بالا بردن قدرت چانه‌زنی آنها در عرصه تقسیم باز تقسیم قدرت بین خودشان بوده است و غیر از این هیچ دستاورد دیگری برای جامعه زنان ایران نداشته است).

سادساً آفت دیگری که در عرصه آسیب‌شناسی جنبش زنان ایران باید مطرح کرد «دیوارکشی یا تفکیک جنسیتی با عمده کردن جایگاه زنان توسط رویکرد فمینیستی در برابر جایگاه مردان در عرصه جنبش مطالبه‌محور گروه‌های مختلف اجتماعی است». باری، در این رابطه نباید فراموش کنیم که «خود طرح رویکرد فمینیستی در جنبش زنان ایران (اعم از اینکه فمینیست اسلامی یا فمینیست سکولار و یا لیبرال فمینیسم باشند) در تحلیل نهائی در راستای جداسازی و دیوارکشی بین زنان و مردان در عرصه کنش‌گری جنبش‌های اجتماعی مطالبه‌محور می‌باشد که خود این به معنای تیر خلاص زدن بر جنبش زنان جامعه ایران است» چرا که بدون تردید در جامعه امروز ایران «هیچکدام از این گروهای بزرگ اجتماعی جامعه ایران نمی‌توانند به صورت جدای از گروهی دیگر در عرصه میدانی توازن قواا به سود خود تغییر بدهند و شرایط برای دستیابی مطالبات حداقلی و حداکثری خود فراهم کنند». فراموش نکنیم که طرح این آفت در اینجا به معنای «به چالش کشیدن هر گونه شعار مستقل مطالبه‌محور زنان ایران نمی‌باشد». آنچنانکه قبلاً هم در همین مقاله مطرح کردیم، «جوهر استقلال مطالبات فمینیستی زنان ایران با دیوارکشی بین کنش‌گران زن و مرد در عرصه جنبش‌های مطالبه‌محور اجتماعی ایران متفاوت می‌باشد». لهذا، «جنبش زنان باید در عرصه دیالکتیک تعریف مطالبات و هدف و برنامه جامعه زنان ایران تعریف بشود، نه در راستای دیوارکشی بین زن و مرد در (عرصه استراتژی و تاکتیک‌های مشخص) مسیر نیل به آن مطالبات فمینیستی» که برای نیل به آنها نه تنها به پیوند کنش‌گران مرد و زن در تمامی جنبش‌های مطالبه‌محور مدنی و سیاسی و اقتصادی جامعه ایران باید تکیه بشود بلکه مهمتر از آن اینکه دیوارکشی بین کنش‌گران مذکر و کنش‌گران مؤنث در عرصه جنبش‌های مطالبه‌محور اجتماعی و اقتصادی و سیاسی زنان ایران علاوه بر اینکه باعث سکتاریست خود جنبش زنان در جامعه ایران می‌شود خود باعث آن می‌گردد که بین خود جنبش زنان ایران هم تفرقه و تشتت و هویت‌طلبی و قدرت‌گرائی زنانه رشد بکند.

سابعاً یکی از آفت‌های دیگر جنبش زنان ایران در طول بیش از چهار دهه گذشته «تاکتیک‌گرائی می‌باشد» زیرا «تاکتیک‌گرائی باعث فراموشی استراتژی می‌گردد» بنابراین آنچنانکه «استراتژی‌گرائی یا مطلق کردن استراتژی باعث نادیده گرفتن اهمیت تاکتیک‌ها در حرکت می‌شود، خود مطلق کردن تاکتیک‌ها هم یک آفتی است که باعث نادیده گرفتن استراتژی می‌گردد». بیافزائیم که یکی دیگر از «آفت‌های تاکتیک‌گرائی (همراه با فراموش شدن استراتژی) افتادن در ورطه رفرمیسم می‌باشد». برای فهم این مهم باید عنایت داشته باشیم که در تحلیل نهائی «استراتژی جنبش زنان ایران، همان عدالت‌طلبی یا برابری‌خواهی در عرصه رفع تمامی تبعیض‌های موجود در جامعه ایران به صورت ایجابی اعم از تبعیض‌های جنسیتی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و مذهبی و غیره می‌باشد».

پر واضح است که در راستای نفی این تبعیض‌ها به عنوان استراتژی «امکان همزمانی طرح شعار و نفی عملی تمامی این تبعیض‌ها وجود ندارد». لذا طبیعی است که برای انجام آن «باید به آرایش و اهم و مهم کردن این تبعیض‌ها در چارچوب استراتژی عدالت‌محور خود بپردازیم». بی‌شک «در آرایش این تبعیض‌ها بین جنبش‌های مختلف اجتماعی تفاوت رویکرد وجود دارد». مثلاً در جنبش زنان «رفع تبعیض جنسیتی در اولویت قرار می‌گیرد»، اما در جنبش‌های قومیتی «رفع تبعیض‌های قومی اولویت پیدا می‌کند» و در جنبش‌های اقلیت‌های مذهبی «رفع تبعیض‌های مذهبی اولویت پیدا می‌نماید» و در جنبش معلمان «رفع تبعیض آموزشی و طبقاتی شدن و کالائی شدن آموزش محور قرار می‌گیرد» و در جنبش اردوگاه کار و زحمت ایران «رفع تبعیض طبقاتی و کالائی شدن نیروی کار و کار مزدی اولویت پیدا می‌کند» و غیره. ولی آنچه در این رابطه مهم است اینکه در کوتاه‌مدت «عمده کردن یکی از محورهای استراتژی عدالت‌طلبانه خود نمایش تاکتیک‌گرایی می‌باشد که امری ضروری است و تنها در کادر آن استراتژی معنی پیدا می‌کند و کاری صحیح می‌باشد»؛ و هرگز بدون تاکتیک محوری (که البته در مرحله بعد خود همین تاکتیک محوری جهت عملیاتی و اجرائی شدن نیازمند به تاکتیک‌های کنکرت و مشخص دیگری می‌باشد که بر پایه تحلیل مشخص از شرایط مشخص می‌بایست توسط راهبران استراتژی تعریف و تعیین بشوند) نمی‌توان در راستای آن استراتژی گام برداشت، یادمان باشد که آنچنانکه در تعریف استراتژی باید مسیر کلی رسیدن به هدف‌های از پیش مشخص شده حرکت تعریف بکنیم، تاکتیک‌ها هم در این چارچوب همان راه‌های مشخص و کنکرت و فرعی هستند که در نهایت باید به همان راه اصلی یا استراتژی ختم بشوند، بنابراین هرگز بدون مسیرهای مشخص یا تاکتیک‌ها نمی‌توان به صورت مجرد به مسیر اصلی یا استراتژی دست پیدا کرد.

ادامه دارد