تیتر اول

در حاشیه «لایحه حجاب و عفاف» رژیم مطلقه فقاهتی حاکم،

«جنبش نافرمانی مدنی» یا «مقاومت اجتماعی» در برابر حجاب اجباری

 

بی‌شک یکی از دستاوردهای ابرحرکت اعتراض ملی ضد استبدادی و ضد آپارتایدی پائیز 1401 جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران «حق آزادی در انتخاب پوشش برای همه زنان ایران» است، البته هر چند در دست‌یابی جامعه زنان ایران به این حق و حقوق دموکراتیک خود جنبش ضد حجاب اجباری جامعه زنان ایران از فردای انقلاب ضد استبدادی 22 بهمن 57 (از نیمه دوم اسفندماه 57) به مناسبات «روز جهانی زن» شروع شد ولی (به غیر از دو ماه اول که مبارزه ضد حجاب اجباری جنبش زنان ایران صورت جمعی و میدانی داشت) در طول بیش از چهار دهه ماقبل ابرحرکت اعتراض ملی ضد استبدادی و ضد آپارتایدی پائیز 1401 مبارزه جنبش زنان ایران با حجاب اجباری:

اولاً صورت «زنانه صرف» داشت.

ثانیاً صورت «فردی و حداکثر به صورت جنبش نافرمانی مدنی» داشته است که البته «خود مکانیزم مبارزه جنبش نافرمانی مدنی زنان ایران هم در طول چهار دهه صورت فردی اما فراگیر داشته است.»

ثالثاً مشارکت جامعه زنان ایران در مبارزه جنبش زنان با حجاب اجباری «صورت طبقاتی» پیدا کرده بود یعنی «تنها زنان بخشی از طبقه بورژوازی و بخشی از طبقه متوسط شهری» در آن مبارزه با حجاب اجباری مشارکت می‌کردند و بقیه جامعه بزرگ زنان ایران (از جمله «زنان زحمتکش و کارگر شهر و روستا») نسبت به آن جنبش ضد حجاب اجباری بی‌تفاوت بودند به طوری که حتی در سال‌های 57 تا 59 هم «تمامی جریان‌های مارکسیستی جوهر مبارزه ضد حجاب اجباری را بورژوائی تعریف می‌کردند» و نه تنها از آن حمایت نمی‌کردند بلکه حرکت آن جنبش را هم محکوم می‌کردند.

پر واضح است که «علت موضع گیری منفی گروه‌های مارکسیستی با هر گونه مبارزه دموکراتیک (از جمله مبارزه با حجاب اجباری که بدون تردید از آغاز الی الان یک مبارزه دموکراتیک جنبش زنان ایران با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بوده است») در جامعه ایران (حداقل تا قبل از فروپاشی و شکست مارکسیسم حزب – دولت جهانی) به خاطر «مطلق کردن مبارزه طبقاتی در رویکرد آنها بوده است» که در نتیجه همین «مطلق کردن مبارزه طبقاتی باعث می‌شد که قبل از همه مبارزات دموکراتیک و دموکراسی‌خواهانه در پای مبارزه صرف طبقاتی آنها ذبح بشود»، البته در فرایند شکست و فروپاشی مارکسیست حزب – دولت و «ساکن شدن مارکسیست‌های ایرانی در کشورهای غربی متروپل سرمایه داری رفته رفته در بعضی از این مارکسیست‌های خارج‌نشین ایرانی در این رابطه تحولی صورت گرفت و بعضی از آنها از مطلق کردن مبارزه طبقاتی و ایدآلیزه و قدسی کردن طبقه کارگر و شیفتگی نسبت به این طبقه دست برداشتند». لازم به ذکر است که «این بار آنها از موضع چپ چپ استالینی گذشته خود به موضع راست راست لیبرالیستی سقوط کردند» هرچند که «نظریه‌پردازان رادیکال مارکسیستی خارج‌نشین این‌ها در طول سه دهه گذشته تلاش کرده‌اند تا در فاز جدید حرکت مارکسیستی خود (برعکس اعتقادات مارکسیستی - استالینی گذشته خود) به دموکراتیزه یا لیبرالیزه کردن مفاهیم نظری مارکسی خود بپردازند» که البته باز هم آب در هاون کوبیدن می‌باشد چراکه در همان پله اول «دیکتاتوری پرولتاریا که مارکس در آثار خود 19 بار بر آن تاکید می‌کند کمیتشان لنگ می‌شود.»

بر این مطلب بیافزائیم که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 47 سال گذشته حیات درونی و برونی خود (از خرداد 55 الی الان) چه در فاز سازمانی و یا عمودی آرمان مستضعفین ایران و چه در فاز افقی یا جنبشی نشر مستضعفین ایران پیوسته و علی الدوام بر این باور بوده و هست که «طبقه کارگر ایران به صورت بالقوه و به علت آگراندیسمان شدن شدت استثمار در نظام سرمایه داری نفتی و رانتی و حکومتی حاکم بر این طبقه آن‌ها می‌توانند جزء نیروهای تحول‌خواه و تحول‌طلب جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران بشوند و در صورت داشتن شرایط ذهنی مناسب (اعم از آگاهی‌یابی و سازمان‌یابی و غیره) جنبش کارگری ایران می‌تواند با جنبش‌های دموکراتیک اجتماعی مردم ایران (اعم از جنبش معلمان، جنبش زنان، جنبش دانشجوئی و دانش آموزی و غیره) پیوند تنگاتنگ پیدا کند و حتی تا جایگاه رهبری جنبش‌های دموکراتیک جامعه بزرگ ایران صعود بکنند» ولی در این رابطه با تاسی از اندیشه‌های معلم کبیرمان شریعتی پیوسته و علی الدوام بر این باور بوده‌ایم که «مطلق کردن مبارزه طبقاتی و ایده‌الیزه و قدسی کردن طبقه کارگر نه تنها باعث منفرد و سکتاریسم طبقه کارگر نسبت به جنبش‌های دموکراتیک جامعه بزرگ ایران می‌شود و نه تنها مطلق کردن مبارزه طبقاتی و قدسی کردن طبقه کارگر عاملی جهت جایگزین شدن حزب کمونیست نخبگان به جای طبقه کارگر در حاکمیت و حکومت می‌شود و نه تنها هرگز طبقه کارگر به صورت یک طبقه برای خود نمی‌تواند در جامعه رهبری سیاسی و اقتصادی در دست بگیرد بلکه مهمتر از همه اینکه در چنین صورتی اولین گروهی و طبقه‌ای که در پای حزب کمونیستی ذبح می‌شود خود طبقه کارگر می‌باشد.»

علی ایحال روشنفکران مارکسیستی هنوز هم نتوانسته‌اند به این حقیقت بزرگ دست پیدا کنند و لهذا همچنان «در قرن بیست یکم بزرگترین بحران مارکسیست‌های جهان بحران تئوریک و ایدئولوژیک می‌باشد» و بی‌تردید همین بحران تئوریک و ایدئولوژیک باعث گردیده است که «در قرن بیست یکم برعکس قرن نوزدهم و بیستم ما به تعداد روشنفکران مارکسیستی انواع گوناگون مارکسیسم داریم». پر روشن است که حاصل این تشتت در تئوری‌های مارکسیستی تفرقه مارکسیست‌ها می‌باشد که نماد عینی این تفرقه امروز در میان مارکسیست‌های خارج‌نشین ایرانی شاهدیم.

رابعاً «مبارزه جنبش زنان ایران با حجاب اجباری تا 26 شهریور 1401 به لحاظ نظری و ذهنی صورت دینامیک درون زا نداشته است بلکه برعکس متأثر از جریان‌های خارج‌نشین بوده است، زیرا آنها به دنبال آن بودند تا از جنبش زنان ایران بر علیه حجاب اجباری نردبانی برای کسب قدرت از بالای سر مردم پیدا کنند». مع هذا همین «برون‌گرائی کنش‌گران جنبش زنان ایران در داخل کشور باعث گردید که جنبش زنان ایران در عرصه میدانی صورت انفرادی پیدا کند». به طوری که در این رابطه می‌توانیم داوری کنیم که تا «قبل از 26 شهریور 1401 به غیر از چند راه پیمائی (از اسفند 57 تا اردیبهشت 58) حتی یک تجمع میدانی صد نفره در داخل کشور از کنش‌گران جنبش زنان ایران شاهد نبودیم». به عنوان مثال در «مبارزه ضد حجاب اجباری دختران خیابان انقلاب (قبل از خیزش ملی دی‌ماه 96) شاهد بودیم که به علت اینکه آن مبارزه ریشه بیرونی داشت و صورت مکانیکی پیدا کرد در طول دو ماهی که دوام داشت همه به صورت فردی انجام گرفت و همین حرکت فردی آنها باعث بن بست مبارزه دختران خیابان انقلاب شد». البته مبارزه‌های دیگر جنبش زنان بر علیه حجاب اجباری مثل «مبارزه یواشکی» و یا «چهارشنبه سفید» هم باز به همین علت به بن بست رسیدند ولی با اعتلای ابرحرکت اعتراض ملی ضد استبدادی و ضد آپارتایدی مردم ایران از 26 شهریور 1401 پس از (مراسم خاکسپاری مهسا امینی در سقز) جرقه قتل حکومتی مهسا امینی توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر انبار باروت شرایط عینی ضد استبدادی و ضد آپارتایدی جامعه بزرگ ایران طرحی نو در سپهر جامعه بزرگ ایران افکنده شد و برای «اولین بار در تاریخ حیات جنبشی و خیزشی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در طول سه دهه گذشته (از نهم خرداد 1371 تا 26 شهریور 1401) مبارزه ضد آپارتایدی جوهر و موضوع ابرحرکت ترکیبی خیزشی و جنبشی ضد استبدادی پائیز 1401 گردید.»

از آنجائیکه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در طول 44 سال گذشته بر سیستم تو در توی آپارتایدی (اعم از آپارتاید جنسیتی و آپارتاید قومیتی و آپارتاید مذهبی و غیره) استوار شده است و بی‌شک به چالش کشیده شدن این سیستم تو در توی آپارتایدی برای اولین بار در طول 44 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم توسط کنش‌گران ابرحرکت ترکیبی خیزشی – جنبشی پائیز 1401 باعث گردید که (برعکس حرکت‌های خیزشی – جنبشی سه دهه گذشته که یا مانند جنبش سبز جوهر آزادی‌خواهانه صرف داشتند و یا مانند خیزش‌ها و جنبش‌های دیگر که جوهر فقرستیزانه و برابری‌طلبانه داشتند) این ابرحرکت اعتراضی ترکیبی خیزشی – جنبشی ضد آپارتایدی «جوهر رهائی‌بخش» پیدا کند. لذا از آنجائیکه در این «مبارزه رهائی‌بخش ضد آپارتایدی جنبش ضد آپارتاید جنسیتی در اولویت قرار گرفته بود همین امر باعث گردید که از همان آغاز شکل گیری این ابرحرکت خیزشی – جنبشی جنبش زنان ایران در رهبری آن قرار بگیرند». مع الوصف «قرار گرفتن جنبش زنان ایران در جایگاه رهبری این ابرحرکت خود به خود باعث ایجاد یک تحول عظیم در جنبش زنان ایران شد» زیرا:

اولاً جنبش زنان ایران در عرصه میدانی (پس از تظاهرات زنانه اسفند 57 و اردیبهشت 58) برای «اولین بار صورت جمعی پیدا کرد.»

ثانیاً مبارزه ضد حجاب اجباری جنبش زنان پس از چهار دهه در این ابرحرکت خیزشی – جنبشی «صورت ضد آپارتایدی و رهائی بخش پیدا کرد.»

ثالثاً برای اولین بار جنبش زنان ایران پس از چهار دهه مبارزه شعار واحد «زن، زندگی، آزادی» پیدا کردند. قابل ذکر است که تا قبل از 26 شهریور 1401 جنبش زنان ایران علاوه بر اینکه حرکت‌های مختلف میدانی داشتند، دارای شعارهای متکثری بودند که هر گروه از زنان به دنبال شعار خاص خودشان بودند. در نتیجه همین امر باعث تکثر و پراکندگی در جنبش زنان در طول بیش از چهار دهه ماقبل 26 شهریور 1401 شده بود؛ اما تحول عظیم این ابرحرکت در این رابطه این بود که برای اولین بار جنبش زنان ایران «توانست به شعار واحدی دست پیدا کند.»

رابعاً مهمتر از شعار واحد «زن، زندگی، آزادی» برای جنبش زنان در این ابرحرکت اعتراضی اینکه خود شعار «زن، زندگی، آزادی» بدل به «مانیفست» این ابرحرکت اعتراضی گردید.

خامسا مانیفست شدن شعار «زن، زندگی، آزادی» برای ابرحرکت اعتراضی خیزشی – جنبشی پائیز 1401 باعث گردید تا این ابرحرکت اعتراضی «علاوه بر جوهر رهائی‌بخش از جوهر دموکراتیک و دموکراسی‌خواهانه هم برخوردار شود.»

سادساً حضور جنبش زنان در جایگاه رهبری این ابرحرکت اعتراضی اگر چه در فاز اول آن (از 26 شهریور تا 9 مهرماه 1401) که حرکت «جوهر خیزشی داشت نه جنبشی»، جنبش زنان فاقد سازماندهی و تشکیلات بودند و همچنان به صورت توده‌های بی‌شکل و اتمیزه در کنار هم قرار گرفته بودند، از نهم مهرماه 1401 به بعد با ورود جنبش‌های اجتماعی (اعم از جنبش دانشجوئی، دانش آموزی، جنبش معلمان، جنبش کارگری و...) «جنبش زنان ایران بدون اینکه جایگاه رهبری خود در این ابرحرکت اعتراضی از دست بدهند در جنبش دانشجوئی، جنبش دانش آموزی، جنبش معلمان، جنبش کارگری و غیره ذوب شدند» علی ایحال همین ذوب شدن جنبش زنان در جنبش اجتماعی در فاز دوم (از نهم مهرماه به بعد) باعث گردید تا کنش‌گران زن در کنار کنش‌گران مرد جنبش‌های اجتماعی از حداقل سازماندهی دینامیک تکوین یافته از پائین برخوردار بشوند.

سابعاً «سازمان‌یابی حداقلی جنبش زنان در فاز دوم ابرحرکت اعتراضی بسترساز آن گردید تا جنبش زنان از حداقل رهبری جمعی درون زای تکوین یافته از پائین هم برخوردار بشوند» که همین حداقل «رهبری جمعی درون‌زای تکوین یافته از پائین در کنار حداقل آگاهی‌یابی و سازمان‌یابی دینامیک باعث گردید که برای اولین بار جنبش زنان داخل کشور به صورت نسبی از استقلال دینامیک در برابر جریان‌های اصلاح‌طلبانه حکومتی داخل کشور و جریان‌های خارج‌نشین از چپ چپ تا راست راست که تا آن زمان بر جنبش زنان ایران از بالا سوار بودند و به عنوان سیاهی لشکر و نردبان قدرت از آنها استفاده می‌کردند رهائی پیدا کنند.»

باری این همه باعث گردید تا ابرحرکت اعتراضی ضد استبدادی و ضد آپارتایدی 1401 برعکس حرکت‌های خیزشی و جنبشی سه دهه گذشته (از نهم خرداد 1371 تا 26 شهریور 1401) بیش از همه آنها دوام و استمرار پیدا کند و باعث گردید که این ابرحرکت حتی پس از سرکوب دستاوردهای ماندگاری از خود به جا گذارد که از مهم‌ترین آن‌ها «حق آزادی در انتخاب پوشش برای همه زنان ایران است» که این دستاورد بیش از همه دستاورهای آن ابرحرکت «مشروعیت» رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را به چالش کشید. علی هذا به همین دلیل است که با اینکه نزدیک 9 ماه از سرکوب آن ابرحرکت اعتراضی می‌گذرد رژیم مطلقه فقاهتی پیوسته و علی الدوام تلاش می‌کند تا قبل از همه دستاورد «حق آزادی در انتخاب پوشش برای همه زنان ایران را به چالش بکشد» چرا از نظر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم:

اولاً «حق آزادی در انتخاب پوشش برای همه زنان ایران باعث می‌گردد تا یکی از اصول رکین اسلام دگماتیست فقاهتی و روایتی حوزه‌های دگماتیست فقهی به چالش کشیده شود». مع الوصف همین به چالش کشیده شدن اسلام دگماتیست فقاهتی و روایتی باعث به چالش کشیده شدن مشروعیت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم می‌گردد.

ثانیاً حق آزادی در انتخاب پوشش برای همه زنان ایران باعث می‌گردد تا «نماد مذهب فقاهتی سیطره رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر جامعه ایران از بین برود و زن ایرانی در کنار مرد ایرانی به دنبال برابری حقوق زن و مرد در تمامی عرصه‌های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و حقوقی حاصل بشود» در آن صورت نه تنها از اسلام دگماتیست فقاهتی و روایتی حوزه‌های دگماتیست فقاهتی چیزی باقی نخواهد ماند بلکه از «مشروعیت و موجودیت و مقبولیت» رژیم مطلقه فقاهتی هم چیزی باقی نخواهد ماند.

علی ایحال به همین دلیل است که «رژیم مطلقه فقاهتی در طول 9 ماهه گذشته با روش‌های مختلف به دنبال به چالش کشیدن دستاورد حق آزادی در انتخاب پوشش برای همه زنان ایران است». البته با روش‌های گوناگونی که در اینجا به طرح آن‌ها می‌پردازیم.

1 - رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در آغاز تلاش می‌کرد تا به صورت غیرمستقیم برای تحمیل حجاب اجباری گشت سرکوب‌گر ارشاد را مجدداً راه اندازی کنند. لازم به ذکر است که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از بعد از قتل حکومتی مهسا امینی و اعتلای ابرحرکت اعتراض ملی ضد استبدادی مجبور شد تا گشت ارشاد را تعطیل نماید.

2 - روش دیگر رژیم مطلقه حاکم در جهت به چالش کشیدن دستاورد حق آزادی در انتخاب پوشش برای همه جامعه زنان ایران اینکه آنچنانکه عفو بین‌المللی طی گزارشی در 26 ژوئیه 2023 (4 مرداد 1402) اعلام کرد «مقامات رژیم ایران روش‌های ظالمانه پلیسی و سرکوب شدید زنان و دختران ایرانی را به دلیل سرپیچی از قوانین تحقیرآمیز حجاب اجباری دو برابر کرده‌اند زیرا زنان بی‌شماری از دانشگاه‌ها تعلیق یا اخراج شده‌اند و از شرکت در امتحانات نهایی و از دسترسی به خدمات بانکی و حمل و نقل عمومی محروم کرده‌اند. صدها کسب کار به اجبار تعطیل شده‌اند.»

3 - مدارس دخترانه را مورد «حملات شیمیایی» قرار دادند.

4 - رژیم با قرار دادن نیروهایش در مراکز خرید «مانع از ورود زنان بی‌حجاب به آن مراکز شد ه است.»

5 - چند میلیون پیامک جهت تهدید برای زنان بی‌حجاب ایرانی فرستاده شده است.

6 - جهت تحریک کارکنان فروشگاه‌ها علیه زنان بی‌حجاب «فروشگاه‌های کوچک و بزرگ را در بسیاری از شهرها به اتهام رعایت نشدن حجاب در آنها پلمپ کردند.»

7 - تحریک گرایش مردسالارانه و پدرسالارانه در جامعه جهت قرار دادن مردان در برابر زنان بدون حجاب.

8 - در همین زمان خامنه‌ای بارها کشف حجاب را «حرام شرعی و حرام سیاسی» اعلام کرده است.

9 - ابراهیم رئیسی در نشست عصر یکشنبه (15 مرداد) هیئت دولت را بر ضرورت حفظ و پاسداری از آنچه هنجارهای فرهنگی جامعه خواند تاکید کرد. وی افزود «کشف حجاب هنجارشکنی و شکستن حریم عمومی جامعه است و در عین حال خلاف شرع و قانون نیز می‌باشد و نیاز است که با اتکا به قوانین موجود و همچنین مشارکت عمومی نسبت به رفع آن اقدام شود.»

10 – بنا به گفته سایت حکومتی انتخاب (15 مرداد 1402) شهرداری تهران در صدد استخدام 400 نفر از یگان حفاظت شهرداری است تا با عنوان «حجاب بان» با حقوق ماهانه 12 میلیون تومان در مترو مستقر شوند این ماموران سرکوب‌گر از ورود زنان به اصطلاح بد حجاب به واگن‌های مترو جلوگیری می‌کنند و پس از دستگیری آنان را تحویل ماموران انتظامی می‌دهند.

11 - «تعقیب و آزار فعالان جنبش زنان و فعالان حقوق بشر و افزایش صدور احکام سنگین حبس محرومیت از حقوق اجتماعی و احکامی نظیر کار اجباری در غسالخانه‌های زنانه و شلاق علیه آن‌ها می‌باشد». مثلاً برای زینب زمان که یکی از کنش‌گران حقوق زنان است، شعبه 16 دادگاه انقلاب تهران یک سال حبس تعزیری پنج سال ممنوع الخروجی عدم استفاده از گوشی هوشمند و ارتباط با افراد خویشاوند محکوم کرده است.

12 - از همه این‌ها مهم‌تر لایحه «حجاب و عفاف» است که «پس از اعتراضات سراسری توسط قوه قضاییه در 9 ماده تهیه شد که دولت ابراهیم رئیسی تعداد مواد آن را به 15 ماده رساند و به مجلس ارسال کرد و کمیسیون حقوقی و قضائی مجلس شمار مواد این لایحه را به 70 ماده افزایش داده است» که البته مجلس پادگانی یازدهم اکنون در راستای تصویب آن در باتلاقی گرفتار شده است به طوری که «در روز یکشنبه 15 مرداد 1402 مجلس در جلسه غیر علنی طی یک رأی گیری استمزاجی (غیر رسمی) تصمیم گرفتند که لایحه حجاب و عفاف را بر اساس اصل 85 قانون اساسی رژیم مطلقه فقاهتی بررسی کنند». مطابق اصل 85 قانون اساسی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم «مجلس می‌تواند اختیار وضع بعضی از قوانین را به کمیسیون‌های داخلی تفویض کند و در این صورت این قوانین در مدتی که مجلس تعیین می‌کند پس از تائید شورای نگهبان به صورت آزمایشی به اجرا بگذارند». به نظر می‌رسد که بررسی این لایحه بر اساس اصل 85 قانون اساسی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم «راه گریزی است که مجلس پادگانی یازدهم برای خلاصی از شر این لایحه پیدا کرده است»؛ زیرا برخی لایحه حجاب و عفاف را «پوست خربزه زیر پای مجلس» توصیف کرده‌اند و به همین دلیل «هنگام رأی گیری استمزاجی قالیباف رئیس مجلس (بنا به شگرد گذشته‌اش) مجلس را ترک کرد و کار را به نایبان خود سپرد تا پاسخگوی عواقب آن نباشد.»

به گفته احمد علیرضا بیگی نماینده مجلس (رونامه شرق 16 مرداد 1402) «کلیت مجلس از بیان نظر خودشان در قبال لایحه حجاب و عفاف واهمه دارند و ترجیح می‌دهند جای دیگری با این موضوع درگیر باشد و افکار عمومی آنها را مورد چالش قرار دهند». علی ایحال این امر باعث گردیده که «این لایحه که تعداد مواد آن به 70 ماده رسیده است ماه‌ها است بین سه قوه و در داخل مجلس پاس کاری می‌شود». مدیر مسئول روزنامه کیهان اخیراً در یادداشتی تحت عنوان «سیم خاردار مانع سیل نیست لایحه عفاف را پس بگیرید» از این لایحه انتقاد کرد. او گفت «این لایحه بر خلاف نامی که بر آن نهاده‌اند در صورت تصویب گسترش بی‌حجابی را به دنبال‌خواهد داشت.»

باری با آنکه قوه قضاییه ادعای آن دارد که در این لایحه از بی‌حجابی جرم‌زدایی شده و بی‌حجابی تنها به عنوان تخلف در نظر گرفته شده است اما بر اساس آخرین متن منتشر شده از این لایحه مجازات‌های سنگینی مطرح شده است که اینک به ذکر بعضی از آن‌ها می‌پردازیم:

الف – طبق لایحه «حجاب و عفاف» دولت، کسانی که کشف حجاب می‌کنند پس از تذکر دوم 166 هزار تومان و دفعه بعد به 333 هزار تومان جریمه می‌شوند. دو میلیون تومان برای برهنگی بخشی از بدن و یا پوشیدن لباس چسبان، هشت میلیون تومان جریمه برای کسانی که در ملاء عام یا فضای مجازی اقدام به برهنگی کامل بدن کنند، اگر تا یک ماه بعد جریمه پرداخت نشود مبلغ آن دو برابر شده و از حساب بانکی‌اش کم می‌شود.

ب- «صنوف و اماکن عمومی در مرتبه دوم تا یک هفته و در مرتبه سوم تا دو هفته تعطیل می‌شوند و تا یک سال از کلیه امتیازات تخفیفات و معافیت اعطایی از جمله معافیت‌های مالیاتی محروم می‌شوند.»

ج – «افراد مشهور علاوه بر اعمال جریمه به محرومیت از فعالیت حرفه‌ای و فعالیت در فضای مجازی به مدت سه ماه تا یک سال محکوم می‌شوند در صورت تکرار به مجازات درجه شش محکوم می‌شوند.»

د - «اشخاصی که در فضای مجازی مبادرت به تبلیغ علیه حجاب کنند در مرتبه اول علاوه بر حذف صفحه یا صفحات مجازی یا پایگاه اطلاع رسانی به آنان تذکر می‌دهند در مرتبه دوم علاوه بر محرومیت از هر گونه فعالیت در فضای مجازی به مدت سه ماه تا شش ماه وی را معادل حداکثر جزای نقدی درجه پنج جریمه می‌کنند.»

ه – با اینکه ادعای قوه قضائیه این است که در این لایحه از بی‌حجابی «جرم‌زدائی» شده و تنها به عنوان «تخلف» در نظر گرفته شده است اما بر اساس آخرین متن منتشر شده این لایحه مجازات‌های سنگینی از جمله «حبس بیش از پنج تا ده سال» یا «جزای نقدی تا 36 میلیون تومان» برای کسانی تعیین شده که از پذیرش حجاب اجباری سر باز می‌زنند.

و - «موضوع عفاف و حجاب یکی از ملاک‌های استخدام در دستگاه‌های دولتی و غیر دولتی قرار می‌گیرد» و در مورد «آموزش و پرورش هم آمده که بحث عفاف و حجاب به صورت استمراری در مراحل ارزشیابی نیز مورد توجه قرار گیرد.»

ز - برای «فروشگاه‌هائی که به صورت شبکه‌ای اقدام به فروش محصولاتی می‌کنند که ترویج چهار عنوان مجرمانه ذکر شده را داشته باشد تا سقف 10 درصد سود سالیانه این فروشگاه‌ها به عنوان جریمه برایشان در نظر گرفته می‌شود.»

پایان