جنبش زنان ایران در مسیر رهائی (از ستمهای مضاعف جنسیتی در عرصههای مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی – قضائی، توسط مبارزه عدالتخواهانه و برابریطلبانه) چه چالشهائی پیش روی دارد؟ - چهاردهم
در همین رابطه بود که از 17 اسفندماه سال 57 (کمتر از یک ماه بعد از انقلاب 22 بهمن 57 مردم ایران) در روز جهانی زن، جنبش زنان ایران توانستند با بازتولید حرکت ضد استبدادی گذشته خود بر علیه رویکرد زنستیزانه خمینی و اسلام دگماتیست حوزههای فقهی با شعار: «آزادی امری جهانیه - نه شرقیه نه غربیه» و شعار: «ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم» در راستای کسب آزادیهای اجتماعی و نفی حجاب تحمیلی به صورت فراگیر و در شکل یک جنبش عظیم اجتماعی، مبارزه مطالبهمحور جامعه ایران را استارت بزنند. ولی آنچه در این رابطه بیش از همه قابل توجه بود، اینکه اگر چه «جنبش مطالبهمحور زنان ایران (در روزهای 17 و 18 و 19 اسفند ماه 57) در راستای کسب آزادیهای اجتماعی خود و مخالفت با حجاب تحمیلی خمینی و حواریونش به صورت موقت (توسط جریانهای دستساز حکومتی وابسته به خمینی و حواریونش با شعار «یا روسری یا تو سری») سرکوب گردید، ولی سرکوب موقت جنبش اسفندماه 57 زنان ایران (توسط جریانهای دستساز حکومتی وابسته به اسلام فقاهتی و خمینی و حواریونش) باعث گردید که کنشگران جامعه زنان ایران (از فردای آن سرکوب جنبش مطالبهمحور خود) در راستای رادیکالیزه کردن جنبش مطالبهمحور خود گام بردارند»؛
و البته توسط همین رویکرد رادیکالیزه کردن جنبش زنان بود که باعث گردید که «پروسه رادیکالیزه شدن جنبش زنان ایران با استحاله مطالبات اجتماعی به مطالبات اقتصادی و سیاسی در طول 42 سال گذشته عمر این رژیم ادامه پیدا کند». به طوری که در این رابطه میتوانیم داوری کنیم که «موتور فعال حرکتهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی چه در جنبش اصلاحطلبان حکومتی در خرداد 76 و چه در قیام 18 تیرماه 78 و چه در جنبش سبز سال 88 و چه در خیزش آبانماه 98 جنبش مطالبهمحور زنان ایران توسط استحاله مطالبات اجتماعی به مطالبات سیاسی و اقتصادی بوده است.»
باری، از اینجاست که باید بگوئیم که «پروسه رادیکالیزه شدن جنبش مطالبهمحور جامعه زنان ایران در کادر سه مؤلفه حرکتهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی در طول 42 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به صورت پیوسته ادامه داشته است و هرگز کوره داغ این جنبش سرد نشده است و همچنان مانند گذشته حرکتی رو به جلو دارند و چنان در عرصههای مختلف جنبش زنان ایران توفنده و بالنده جلو میروند که حتی برخی از نظریهپردازان امروز جامعه بزرگ ایران بر این باورند که موتور جامعه بزرگ ایران در این شرایط بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به جای تضاد طبقاتی بر تضاد جنسیتی (که قربانیان آن جامعه زنان ایران هستند) استوار میباشد»؛ و باز در همین رابطه است که از نظر این نظریهپردازان بدون مبارزه ضد آپارتاید جنسیتی با رژیم مطلقه فقاهتی (در چارچوب رویکرد عدالتطلبانه و یا برابریخواهانه و محور عدالت جنسیتی) تحت هژمونی جنبش زنان ایران هرگز موتور بزرگ یا جامعه بزرگ ایران توسط موتور کوچک یا جنبشهای خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و تکوین یافته از پائین به حرکت در نمیآید و از اینجاست که باید با صدای بلند اعلام میکنیم که «مسیر رهائی و آزادی و دموکراسی و پیوند دو مبارزه عدالتخواهانه و آزادیخواهانه (در بستر دموکراسی سه مؤلفهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی) در جامعه امروز ایران (که گرفتار استبداد مطلقه فقاهتی حاکم میباشد) تنها از مسیر رهائی و آزادی زن ایرانی از آپارتاید جنسیتی و ستمهای مضاعف سیاسی و اجتماعی و اقتصادی تحمیلی بر جامعه زنان ایران (که در 42 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر آنها تحمیل شده است) میگذرد.»
«بیتفاوتی جریانهای جامعه سیاسی ایران (چه در داخل و چه در خارج از کشور از راست راست تا چپ چپ) در برابر اولویت آزادی و رهائی زن ایرانی به معنای تیر خلاص زدن بر حرکت جنبشهای اجتماعی مطالبهمحور اجتماعی و اقتصادی و سیاسی جامعه بزرگ ایران میباشد» بنابراین در همین رابطه بوده است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 42 سال گذشته عمر حرکت برونی خود (از نیمه اول اردیبهشت ماه سال 1358 که با انتشار اولین شماره آرمان مستضعفین حرکت برونی خود را آغاز کردیم، الی الان) چه در فاز عمودی و یا سازمانی آرمان مستضعفین ایران و چه در فاز افقی یا جنبشی نشر مستضعفین ایران، پیوسته بر این باور بوده است که:
الف – جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «باید رهائی زن ایرانی را در کانون استراتژی مبارزه برای تحقق دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای (اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت سیاسی، قدرت اقتصادی و قدرت اجتماعی توسط نظام شورائی فراگیر و همگانی، خودآگاهیگر و خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و دینامیک و تکوین یافته از پائین، یا نظام فدراتیو شورائی، یعنی همان نظام فدراتیو شورائی که علاوه بر اینکه سوسیالیسم را از دل دموکراسی طلب مینماید و سوسیالیسم بر پایه دموکراسی اقتصادی تعریف میکنند، بر اولویت دموکراسی اجتماعی بر پایه شوراهای همگانی تکوین یافته از پائین نسبت به دموکراسی سیاسی و دموکراسی اقتصادی تکیه محوری دارند) دنبال بکنند.» (پرانتز داخل متن حذف شود برای داخل متن)
ب - در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 42 سال گذشته، «رهائی زن ایرانی از ستمهای مضاعف تحمیلی (توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) تنها در عرصه مبارزه دو مؤلفهای عدالتخواهانه و دموکراسیطلبانه با تکیه بر عدالت جنسیتی در جامعه بزرگ ایران دست یافتنی میباشد» و علی هذا، در همین رابطه بوده است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 42 سال گذشته «بر جایگزینی شعار دفاع از آزادی و حق انتخاب پوشش برای همه زنان ایران، به جای شعار کشف حجاب (در راستای به چالش کشیدن حجاب تحمیلی رژیم مطلقه فقاهتی بر جامعه زنان ایران) تکیه محوری داشته است.»
31 - از فرایند پسا رفرم بهمن ماه 41 شاه – کندی که مناسبات سرمایهداری رانتی نفتی و حکومتی توانست بر جامعه ایران نهادینه بشود، با حاکمیت مناسبات سرمایهداری رانتی و نفتی و حکومتی بر کشور ایران، «نیروی کار در جامعه ایران هم دستخوش تغییراتی گردید و با مهاجرت گسترده نیروی کار از روستاها به شهرهای ایران، رشد شهرنشینی در ایران شرایطی برای افزایش مشارکت زنان ایران در بازار کار فراهم کرد». در نتیجه همین امر باعث گردید که:
اولاً سرمایهداری رانتی و نفتی حاکم (از آنجائیکه نیاز به نیروی کار بیشتری داشت تا به تولید بیشتری، جهت افزایش سود سرمایه دست پیدا کند) نیازمند به نیروی کار بیشتر زنان ایران پیدا کرد. لذا، سرمایهداری حاکم با فریبکاری جهت وارد کردن زنان به بازار کار، در چارچوب شعار آزادی زنان و رهائی زنان از کار خانگی، توانست بخش بزرگی از زنان جامعه بزرگ ایران را روانه بازار کار بکند.
ثانیاً عنایت داشته باشیم که سرمایهداری رانتی و نفتی حاکم در آن فرایند آغازین پروسه تکوین خود به زن ایرانی، نه به عنوان انسانی با حقوق برابر (در عرصههای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی) با مردان نگاه میکرد، بلکه به مثابه کالائی در بازار رقابتی نیروی کار برخورد میکرد. از آنجائیکه سرمایهداری رانتی و نفتی حاکم برای دستیابی به سود بیشتر با شگردهای مختلفی سعی در کاهش دستمزدها داشت، با ورود زن ایرانی به عنوان نیروی کار (در بازار رقابتی نیروی کار سرمایهداری) شرایط برای کاهش دستمزدها و افزایش سود خود فراهم کردند؛ که همین امر باعث گردید تا:
الف – حدود 70 درصد زنان شاغل ایران در فرایند حاکمیت سرمایهداری رانتی نفتی، زنان کارگر بشوند.
ب – بین وضعیت زنان کارگر نسبت به مردان کارگر به علت ستم جنسیتی تفاوتهائی از قبیل نابرابری در نوع کار و دستمزدهای پائین و اذیت و آزار و فشار کاری (که در محیط کار توسط کارفرمایان بر زنان کارگر تحمیل میشد) بوجود بیاید.
ج – در طول 42 سال عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، سرمایهداری رانتی و نفتی و حکومتی و فقاهتی حاکم، به موازات ابربحران حاد اقتصادی و طبقاتی و رکود و تورم اقتصادی و کاهش تولید ناخالص داخلی، اغلب زنان کارگر را به سمت کارگاههای کوچک و بخش خدماتی سوق داد که از دولت هفتم و هشتم سید محمد خاتمی، با خارج کردن کارگاههای کمتر از ده نفر از اجرای قانون کار رژیم مطلقه فقاهتی حاکم «شرایط برای غارت و استثمار بیشتر زنان ایران فراهم گردید که خروجی این امر برای زنان ایران، دستمزد بسیار پائین و استثمار هر چه بیشتر و ساعات کار بالا و نداشتن حتی بیمه تأمین اجتماعی و عدم امنیت شغلی و عدم ایمنی کارگاهی بوده است.»
باری، همین امر باعث گردیده است که در رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بیکاری در میان زنان بیش از دو برابر بیکاری در میان مردان بشود که بالطبع همین افزایش دو برابری بیکاری در جامعه زنان ایران، بسترها برای اینکه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم زنان را از عرصههای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی به طرف خانه و خانواده محدود و محصور بکند فراهم کرد، بنابراین، از اینجا بود که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از فردای انقلاب شکست خورده 57 الی الان، پیوسته تلاش کرده است که با شعار «تولید نسل بیشتر»، زنان ایران (این پتانسیل عظیم اجتماعی و اقتصادی و سیاسی جامعه بزرگ ایران را) مهار کند و با خارج کردن زن ایرانی از عرصههای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی، آنها را به خانه برگرداند. تحمیل حجاب اجباری، همراه با پاکسازی هزاران نفر از زنان شاغل (به بهانههای مختلف از جمله نداشتن حجاب) و لغو برخی از مواد قوانین مدنی که به نفع زنان ایران بودند، همه از ترفندهای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم جهت مهار پتانسیل عظیم زنان ایران در عرصههای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بودهاند.
ادامه دارد