جنبش زنان ایران در مسیر رهائی (از ستم‌های مضاعف جنسیتی در عرصه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی – قضائی، توسط مبارزه عدالت‌خواهانه و برابری‌طلبانه) چه چالش‌هائی پیش روی دارد؟ - سیزدهم

 

29 - در خصوص پروسه تاریخی تکوین جنبش زنان ایران باید عنایت داشته باشیم که شرکت زنان در جنبش‌های مطالبه‌محور سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در طول 150 سال گذشته حر کت تحول‌خواهانه جامعه بزرگ ایران چه به صورت سیاسی – سیاسی (مثل شرکت در جنبش اعتراضی و آکسیونی ابرجنبش مشروطیت و حتی شرکت در جنبش اعتراضی تنباکو بر علیه کمپانی رژی) و چه به شکل صنفی – صنفی (مثل تأسیس انجمن حریت زنان در سال 1286، انجمن مخدرات وطن در سال 1290، انجمن شکوفه در سال 1292، انجمن پیک سعادت نسوان در سال 1300، جمعیت نسوان وطن‌خواه که اهداف آنها ارتقاء آموزش زنان ایران بوده است) و چه به صورت صنفی – سیاسی و سیاسی – صنفی (در طول 80 سال گذشته از شهریور 20 الی الان) در کنار جنبش‌های مدنی و اجتماعی و سیاسی از جنبش نهضت ملی کردن صنعت نفت تا جنبش دانشجویان از 16 آذر 32 تا 16 آذر 1400 و جنبش معلمان از 12 اردیبهشت ماه 1340 الی الان و جنبش‌های کارگری از فرایند پسا مرداد ماه 1285 الی الان و غیره و غیره، «کنش‌گری جامعه زنان ایران چه در شکل شرکت در جنبش‌های اجتماعی و چه به صورت جنبش مستقل زنان ایران در طول 150 سال گذشته دارای جوهر واحد مبارزه برای دست یافتن به مزد برابر در مقابل کار برابر برای مرد و زن و حقوق برابر با مردان در جامعه و نجات از ستم‌های تبعیض جنسیتی تحمیلی حاکمیت‌های مستبد و توتالیتر شاه و شیخ در گذشته بوده است.»

از خودویژگی‌های برجسته کنش‌گری مطالبه‌محور جامعه زنان ایران در طول 150 سال گذشته عمر خود چه در شکل شرکت در جنبش‌های اجتماعی در کنار مردان و چه در شکل جنبش‌های مستقل زنانه ایران در این بوده است که «پیوسته با رویکرد هم‌گرائی و اتحاد در کنار کنش‌گران مرد جنبش‌های اجتماعی حرکت خودشان را تعریف بکنند و قطعاً در هر زمانی (مانند حرکت‌های لیبرال فمینیستی خارج‌نشین‌ها با شعارهای آزادی‌های یواشکی و چهارشنبه سفید و دختران خیابان انقلاب و غیره) بخشی محدود از کنش‌گران جامعه زنان ایران با عمده کردن شعار سلبی کشف حجاب (به جای شعار اصلی دفاع از آزادی و حق انتخاب پوشش برای همه زنان ایران) خارج از شعار عدالت‌خواهانه و برابری‌طلبانه و جدای از رویکرد جنبشی (خودآگاهی‌گر و خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و دینامیک و تکوین یافته از پائین و مستقل از حاکمیت و جریان‌های جامعه سیاسی داخل و خارج از کشور از راست راست تا چپ چپ) حرکت کرده‌اند. شکست خورده‌اند». به بیان بهتر شاید بتوانیم داوری کنیم که در طول 150 سال گذشته عمر کنش‌گری اجتماعی و اقتصادی و سیاسی، جامعه زنان ایران «بزرگ‌ترین دستاورد جامعه زنان ایران این بوده است که هر گونه حرکت اعتراضی و مطالبه‌محور آن‌ها مستقل از کنش‌گران مرد در چارچوب جنبش‌های اجتماعی و مدنی و صنفی و سیاسی سورنا از دهان گشادش نواختن می‌باشد» و بدون تردید با نر و ماده و یا مذکر و مؤنث کردن و یا تفکیک جنسیتی کنش‌گران جنبش‌های اجتماعی با شعارهای فمینیستی (اعم از لیبرال فمینیستی و یا سکولار فمینیستی و یا سوسیال فمینیستی و یا فمینیست‌های اسلامی و غیره) هرگز و هرگز کنش‌گران سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مطالبه‌محور جامعه زنان ایران نمی‌توانند به حداقل خواسته اجتماعی و حقوقی و مطالباتی و قانونی و انسانی خود دست پیدا کنند.

اضافه کنیم که «رویکرد هم‌گرائی و اتحاد عمودی و افقی کنش‌گران جامعه زنان ایران با مردان در عرصه جنبش‌های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی هرگز به معنای نفی استقلال دیالکتیکی نظری و عملی کنش‌گران جنبش زنان ایران در عرصه رهائی زن ایران از ستم‌های مضاعف جنسیتی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و فقاهتی حاکم نیست». یادمان باشد که «استقلال در حرکت و مبارزه غیر از دیوارکشی تفکیک جنسیتی در بین کنش‌گران مرد و زن جنبش‌های اجتماعی است». تمام حرف ما در این رابطه با کنش‌گران جامعه زنان ایران این می‌باشد که «جنبش رهائی‌بخش (خودآگاهی‌گر و خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و دینامیک و تکوین یافته از پائین و مستقل از حاکمیت و جریان‌های جامعه سیاسی در داخل و خارج از کشور از راست راست تا چپ چپ) زن ایرانی، باید در بستر دیالکتیک استقلال و اتحاد و هم‌گرائی مبارزه خودش را تعریف نماید»؛ به عبارت دیگر «جنبش زنان ایران باید بتوانند در عین هم‌گرائی و اتحاد با کنش‌گران مرد در جنبش‌های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، استقلال خود را تعریف نماید نه برعکس (مانند فمینیست‌ها چند مؤلفه‌ای) در عرصه استقلال حرکت خود و عمده کردن شعار سلبی کشف حجاب (به جای دفاع از حق آزادی در انتخاب پوشش برای همه زنان ایران) بخواهند به صورت حاشیه‌ای سخن از اتحاد و هم‌گرائی با کنش‌گران مرد جنبش‌های اجتماعی مطرح کنند». بگذارید، حرف آخر خود را با جنبش زنان ایران به این صورت مطرح کنیم که «جنبش زنان ایران با مذکر و مؤنث کردن کنش‌گران جنبش‌های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی در جامعه ایران هرگز هرگز نمی‌تواند راه به دهی ببرد». بی‌تردید در این رابطه «شعار آگاهی، اتحاد، مبارزه، در چارچوب رویکرد عدالت‌محور و در کوتاه‌مدت تکیه بر شعار عدالت جنسیتی می‌تواند نجات بخش جامعه زنان ایران در بستر مبارزه رهائی‌بخش کوتاه‌مدت و میان‌مدت و درازمدت خود باشد.»

شکست تمام پروژه‌های لیبرال فمینیسم‌های خارج‌نشین در چند سال گذشته همه و همه مولود همین رویکرد مکانیکی و دستوری و حرکت از بالا و بیگانه با فرهنگ جامعه ایران می‌باشد. تکیه رضا شاه (پهلوی اول) در جامعه ایران بر سرنیزه و وادار کردن پلیس و ژاندارم‌های خودش نسبت به برداشتن روسری زنان ایران حتی در روستاها و عشایر (که به دنبال رویکرد کشف حجاب مکانیکی از بالا در جامعه ایران بود) همراه با تجربه شکست خورده رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در طول 42 سال گذشته نسبت به تحمیل حجاب بر زنان ایران با سرنیزه خود گویای این حقیقت است که شعار کشف حجاب و شعار تحمیل حجاب بر زن ایرانی غیر از شعار دفاع از آزادی و حق انتخاب پوشش برای همه زنان ایران می‌باشد.

30 - در کمپین یک میلیون امضا ء جنبش زنان ایران در سال 86 - 87 اگر چه این کمپین یک حرکت بزرگ جنبش مطالبه‌محور زنان ایران در تاریخ گذشته خود بوده است ولی در بستر آسیب‌شناسی آن حرکت بزرگ جنبش زنان ایران باید بگوئیم که از آنجائیکه در کمپین یک میلیون امضائی تنها قوانین حقوقی زن‌ستیزانه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به صورت مکانیکی به چالش کشیده شده بود (هر چند تا اندازه‌ای در این رابطه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را وادار به اصلاحاتی مثل قانون ارث برای زنان و دیه زنان در زمان قتل عمد و غیره کرد) ولی در این رابطه باید عنایت داشته باشیم که در کمپین یک میلیون امضائی زنان در سال 86/87 اصلاً موضوع آزادی و حق انتخاب پوشش برای همه زنان ایران مطرح نشد و لذا همین امر باعث گردید که کمپین یک میلیون امضائی زنان ایران، در فرایند پس از آن نامه معروف، دیگر نتوانند به صورت یک جنبش مطالبه‌محور در جامعه ایران استمرار پیدا کنند. بی‌شک اگر کنش‌گران اصلی کمپین یک میلیون امضائی زنان در سال 86 - 87 می‌توانستند در ادامه آن نامه حرکت مطالبه‌محور خود را گسترش بدهند و مطالبات مدنی و اجتماعی و سیاسی جامعه زنان ایران را در دستور کار خود قرار دهند، همین امر باعث می‌گردید که آن حرکت به صورت یک جنبش مطالبه‌محور مادیت پیدا کند.

باری، از خودویژگی‌های تحول اجتماعی جامعه بزرگ ایران در طول 42 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم «سرعت پروسه رادیکالیزه شدن جنبش زنان جامعه ایران می‌باشد»؛ که البته خود این امر نشان دهنده آن است که «بدون تردید زن ایرانی از آنچنان پتانسیلی برخوردار می‌باشد که می‌تواند به عنوان فاعل اجتماعی جهت تحول و یا تحولات آینده جامعه بزرگ ایران خود را تعریف بکند» بنابراین، «بی‌تفاوتی هر جریان جامعه سیاسی ایران در داخل و خارج از کشور نسبت به پتانسیل عظیم جامعه زنان ایران به معنای سترون کردن حرکت خود این جریان‌ها می‌باشد» شاید در این رابطه بتوان داوری کرد که جنبش زنان ایران در طول 150 سال حرکت تحول‌خواهانه جامعه ایران به خاطر اینکه برای مدتها نقش حاشیه‌ای در عرصه حرکت تحول‌خواهانه سیاسی و اجتماعی و اقتصادی جامعه بزرگ ایران داشتند تا قبل از انقلاب ضد استبدادی 57 می‌شد که نادیده گرفته شوند اما از آنجائیکه بزرگ‌ترین سنتز انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران بر علیه رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی ظهور صف مستقل جامعه زنان و جنبش مطالبه‌محور مدنی و سیاسی و اقتصادی زن ایرانی بود و از این بابت آنچنان این موضوع در ابرجنبش ضد استبدادی سال 57 مردم ایران پر رنگ بود که حتی در مقایسه بین دو انقلاب مشروطیت و انقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم ایران، می‌توان داوری کرد که «آنچنانکه انقلاب مشروطیت یک انقلاب مردانه و مذکر بود، انقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم ایران یک انقلاب زنانه مؤنث بوده است». هر چند شوربختانه با حاکمیت گفتمان زن‌ستیزانه ولایت فقیه خمینی (بر انقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم نگون‌بخت ایران) نه تنها انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران در نطفه (از فرایند پسا 22 بهمن ماه 57) شکست خورد، بلکه مهمتر از آن اینکه با حاکمیت اسلام فقاهتی حوزه‌های فقهی و گفتمان زن‌ستیزانه و استبدادساز ولایت فقیه خمینی، نخستین قربانی و قتیل شکست انقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم ایران زنان ایران بودند که از فردای 22 بهمن ماه 57 نه تنها آزادی‌های سیاسی آنها توسط موج‌سواران به قدرت رسیده به چالش کشیده شد حتی آزادی‌های اجتماعی قبلی آنها هم توسط خمینی و حواریون به قدرت رسیده‌اش در چار چوب اسلام فقاهتی لگد مال شد.

ادامه دارد