«عاشورا» در سه رویکرد:
رویکرد «تطبیقی» به عاشورا، رویکرد «انطباقی» به عاشورا و رویکرد «دگماتیستی» به عاشورا – قسمت هشتم
بدین جهت در رویکرد تطبیقی به عاشورا توسط معلم کبیرمان شریعتی علت اینکه امام حسین در تاریخ 28 رجب سال 60 هجری «جنبش حقطلبانه عاشورا را استارت زد نه به خاطر تحمیل بیعت با جائر (آنچنانکه رویکرد انطباقی شهید جاوید بر آن پای میفشارد) بوده است بلکه استارت جنبش حقطلبانه امام حسین در 28 رجب سال 60 به خاطر تحلیل کنکرت و عینی و مشخص امام حسین از ساختار اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی جوامع مسلمین در فرایند پسا مرگ معاویه و انتقال قدرت به فرزندش یزید به صورت سلطنت موروثی بوده است». پر واضح است که در رویکرد تطبیقی به عاشورای معلم کبیرمان شریعتی اگر امام حسین توسط «تحلیل مشخص و کنکرت و عینی خودش از ساختار اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی جامعه به فراهم بودن بسترها جهت اعتلای جنبش حقطلبانه بر علیه نظام سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی امویان دست پیدا نمیکرد، بدون تردید امام حسین در 28 رجب سال 60 استارت جنبش حقطلبانه عاشورا را نمیزد.»
اصل دوم مورد اعتقاد رویکرد انطباقی به عاشورا (که شهید جاوید نعمت الله صالحی به عنوان مانیفست این رویکرد میباشد) این است که آنها بر این باورند که امام حسین بر پایه «اقامه حکومت حق در کوفه بود» که سر از کربلا و عاشورا و شهادت خود و یارانش در سال 61 درآوردند بدون تردید در «رویکرد انطباقی به عاشورا اگر امام حسین در مکه در چارچوب دعوتنامههای مردم کوفه وارد فاز اقامه حکومت حق و کسب قدرت سیاسی نمیشد، هرگز کربلا و عاشورای سال 61 اتفاق نمیافتاد». مع الوصف در این رابطه است که در رویکرد انطباقی به عاشورا «مرحله دوم حرکت امام حسین در مکه تا زمان شنیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل (بر خلاف سه مرحله دیگر حرکت حسین که صورت تدافعی برای حفظ جان خودش و یارانش داشته است) جوهر شورشی و تهاجمی و انقلابی داشته است.»
باری برعکس رویکرد انطباقی به عاشورا اصل دوم مورد اعتقاد رویکرد دگماتیستی به عاشورا (که لهوف سید بن طاووس قرن هفتم هجری و حماسه حسینی شیخ مرتضی مطهری و شهید آگاه لطف الله صافی گلپایگانی به عنوان مانیفست این رویکرد میباشند) این است که آنها بر این باورند که امام حسین از آنجائیکه موظف به تکلیف الهی (که همان شهید شدن خودش و یارانی و اسیر شدن خانوادهاش) بود، سر از کربلا و عاشورای شهادت یاران و اسارت خانوده اش در سال 61 هجری درآورد.
«اِنَّ اللهَ قَدْ شاءَ یراک قَتیلا - خدا خواست که تورا کشته ببیند - إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یرَاهُنَّ سَبَایا - خدا خواسته است خانواده حسین را اسیر ببیند» (لهوف – سید بن طاووس).
قابل ذکر است که شیخ مرتضی مطهری در چارچوب همان رویکرد دگماتیستی به عاشورا در تفسیر روایتهای فوق لهوف سید بن طاووس میگوید:
در حدیث «إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یرَاهُنَّ سَبَایا - خدا خواسته است بانوان خانواده امام حسین را اسیر ببیند مقصود اراده تشریعی است نه تکوینی و اراده تشریعی مصلحت و رضای الهی است» (حماسه حسینی - ج 3 - ص 348).
باز در این رابطه است که محمد ابراهیم آیتی یکی دیگر از طرفداران رویکرد دگماتیستی به عاشورا در کتاب (گفتار عاشورا - ص 154 تا 165) بر این باور است که «امام حسین برای کشته شدن حرکت کرده و شهادت مراد و مقصد و هدف امام بوده است.»
باز در این رابطه است که شیخ مرتضی مطهری در چارچوب رویکرد دگماتیستی به عاشورا میگوید:
«امام حسین در یک سطح دیگری که سطح معنویت و امامت است میدانسته که عاقبت به کربلا نزول خواهد کرد و در همانجا شهید خواهد شد» (حماسه حسینی - ج 3 - ص 189).
اما برعکس رویکرد انطباقی و رویکرد دگماتیستی به عاشورا اصل دوم مورد اعتقاد رویکرد تطبیقی به عاشورا (که حسین وارث آدم معلم کبیرمان شریعتی مانیفست آن میباشد) این است که به علت «فقدان امکانات در برابر قدرت سه مؤلفهای زر و زور و تزویر امویان بود که جنبش حقطلبانه عاشورای امام حسین به جای اینکه سر از کوفه درآورد، سر از کربلا و شهادت یاران و اسارت خانودهاش در دهم محرم سال 61 درآورد» و از اینجا است که معلم کبیرمان شریعتی در تبیین این اصل خود میگوید:
«حسین به عنوان وارث تسلسل نهضت ابراهیمی (در پروسه عاشورا) وارثان نهضتی که محمد ایجاد کرده و علی ادامه داد و حسن آخرین مقاومتها را کرده است اکنون هیچ چیز به ارث نمیبرد، نه سپاه، نه سلاح، نه زر و نه هیچ قدرتی و جبههای و صفی و حتی گروه متشکلی هیچ.»
باز در این رابطه است که شریعتی در انتهای نوشته و کنفرانس «حسین وارث آدم» فقدان امکانات حسین در عرصه جنبش عاشورا اینچنین تبیین مینماید:
«پیش چشمم را پردهای از اشک پوشیده است. در برابرم همه چیز در ابهامی از خون و خاکستر میلرزد اما همچنان با انتظاری ملتهب از عشق و شرم خیره مینگرم. شبحی را در قلب این ابر و دود باز مییابم طرح گنگ و نامشخص یک چهره خاموش چهره پرومته رب النوعی اساطیری که اکنون حقیقت یافته است. هیجان و اشتیاق چشمانم را خشک میکند. غبار ابهام تیرهای که در موج اشک من میلرزد کنارتر میرود و روشنتر میشود و خطوط چهره خواناتر. هم اکنون سیمای خدائی او را هم خواهم دید؟ چقدر تحمل ناپذیر است دیدن این همه درد این همه فاجعه در یک سیما سیمائی که تمامی رنج انسان را در سرگذشت زندگی مظلومش حکایت میکند سیمائی که...چه بگویم؟ مفتی اعظم اسلام او را به نام یک خارجی عاصی بر دین الله و رافض سنت محمد محکوم کرده و به مرگش فتوی داده است. در پیرامونش جز اجساد گرمی که در خون خویش خفتهاند کسی از او دفاع نمیکند. همچون تندیس غربت و تنهائی و رنج از موج خون در صحرا قامت کشیده و همچنان بر رهگذر تاریخ ایستاده است. نه باز میگردد که: به کجا؟ نه پیش میرود که: چگونه؟ نه میجنگد که: با چه؟ نه سخن میگوید که با که؟ و نه مینشیند که...هرگز ایستاده است و تمامی جهادش اینکه: نیفتد همچون سندانی در زیر ضربههای دشمن و دوست در زیر چکش تمامی خداوندان سه گانه زمین در طول تاریخ و در مسیر از آدم تا...خودش به سیمای شگفتش دوباره چشم میدوزم در نگاه این بنده خویش مینگرد خاموش و آشنا با نگاهی که جز غم نیست همچنان ساکت میماند. نمیتوانم تحمل کنم سنگین است. تمامی بودنم را در خود میشکند و خرد میکند. میگریزم؛ اما میترسم تنها بمانم تنها با خودم تحمل خویش نیز سخت شرمآور و شکنجهآمیز است. به کوچه میگریزم تا در سیاهی جمعیت گم شوم. در هیاهوی شهر صدای سرزنش خویش را نشنوم. خلق بسیاری انبوه شدهاند و شهر آشفته و پر خروش میگرید عربدهها و ضجهها و علم و صلیب و جریده و تیغ و زنجیری که دیوانهوار بر سر روی و پشت و پهلوی خود میزنند و مردانی با رداهای بلند و عمامه پیغمبر بر سر و...آه...باز همان چهرههای تکراری تاریخ غمگین و سیهپوش همه جا پیشاپیش خلایق تنها و آواره به هر سو میدوم گوشه آستین این را میگیرم دامن ردای او را میچسبم میپرسم با تمام نیازم میپرسم غرقه در اشک و درد: این مرد کیست؟ دردش چیست؟ این تنها وارث تاریخ انسان وارث پرچم سرخ زمان تنها چرا؟ چه کرده؟ چه کشیده است؟ نامش چیست؟» (م. آ - ج. 19 - ص 54 و 55 و 56 سطر 20 به بعد).
آنچنانکه در عبارات فوق شریعتی میتوان دریافت اصل اول در رویکرد تطبیقی به عاشورا (معلم کبیرمان شریعتی در نوشته و کنفرانس «حسین وارث آدم» شریعتی که در سال 49 یک سال قبل از دو کنفرانس انطباقی «شهادت» و «پس از شهادت» مطرح شده است) عبارت است از:
اصل اول «حسین تنها وارث انسان وارث پرچم سرخ زمان است.»
اصل دوم در رویکرد تطبیقی شریعتی عبارت است از: «حسین همچون تندیس غربت و تنهائی و رنج از موج خون در صحرا قامت کشیده و همچنان بر رهگذر تاریخ ایستاده است.»
اصل سوم مورد اعتقاد رویکرد انطباقی به عاشورا (که شهید جاوید نعمت الله صالحی نجف آبادی مانیفستان میباشد) این است که: «حادثه عاشورا جنبه بشری دارد و حسین مافوق انسان نیست» و امام حسین «با علم لدنی و علم غیب و تعبد حادثه عاشورای 60 - 61 هجری در طول 5 ماه و 12 روز معماری نکرده است» بلکه برعکس با «تعقل و کارشناسی انسانی حادثه عاشورا از اول تا آخر معماری کرده است»، اما برعکس رویکرد انطباقی به عاشورا اصل سوم مورد اعتقاد رویکرد دگماتیستی به عاشورا (که لهوف سید بن طاووس قرن هفتم تا حماسه حسینی شیخ مرتضی مطهری و شهید آگاه لطف الله صافی گلپایگانی مانیفستان میباشند) این است که آنها بر این باورند که «حادثه عاشورا در طول 5 ماهه و 12 روز یعنی از اول تا آخر صورت ملکوتی داشته است نه جنبه بشری»، اما در رویکرد تطبیقی به عاشورا اصل سوم مورد اعتقاد رویکرد تطبیقی به عاشورا (که نوشته و کنفرانس «حسین وارث آدم» معلم کبیرمان شریعتی مانیفست آن میباشد) این است که «جنبش حقطلبانه حسین در پروسه عاشورا نمایش سرسپردگی حسین و یارانش به آزادی و عدالت و مذهب بیداری است.»
لذا در این رابطه است که او میگوید:
«آری اما در اینجا عمامه وارث آزادی و عدالت و مذهب بیداری نهضت محکوم تاریخ بر سر وارث بردگی و بیداد و مذهب خواب نظام حاکم بر تاریخ فرعون و قارون و بلعم هر سه در خرقه چوپانی موسی و...چه میگویم؟ ویران کننده خانه موسی به خاطر سنت موسی قتل عام خاندان موسی با عصای اعجازگر موسی نمیفهم تاریخ کلافی سر در گم شده است توحید و شرک و عدل و ظلم و کفر و دین و ملاء و مردم و خدا و بت و پیامبر و کذاب و مذهب و جادو و دجله و فرات اکنون در هم شدهاند و عجب شط العربی...قتل عام ملتها جهاد غارت تودهها زکات و جباران زمین برگزیدگان آسمان و دشمنان خلق دوستان خاص خالق و...خانه محمد ویران و فاطمه پنهان مدفون و علی در نخلستانها نیم شبان تنها سر در حلقوم چاه چه میگویم؟ در محراب عبادت کشته و ابوذر در ربذه گرسنه و تنها مرده و چمنزار عذرا به فتوای دین از خون حجر رنگین و حسن در خانهاش به دست سپاهیانی که خدا از عسل دارد مسموم و بلال در سرزمینی دور تنها و خاموش و عبدالله مسعود از شکنجه جان سپرده و کاخ سبز خداوند مومنان غرقه در سرود فرمان جهاد و تحصیل زکات و تکثیر قرآن و تولید حدیث و مجاهدان در ویران کردن معابد شرک و در بنا کردن مساجد در سر زمین کفر و قاریان در شرق و غرب مترنم و بانگ اذان از حلقوم منارههای زرین بر آسمان رفته و شمشیرها تکبیرگویان بر سر الحاد و خیل امامان و قاضیان و عالمان و زاهدان و غازیان و عارفان و اصحاب و تابعین و سابقون و لاحقون پرورده خونبهای شهیدان سر در آخور غنائم و امیر مومنان در جولان میان آخور و مزبل پهلو برآورده و ولایت به موهبت از الله گرفته و جماعتها پر شکوه و حاجیان انبوه و تنور غزا گرم و مستند قضا نرم و اسلام بر پشت زمین روان و خلایق فوج فوج در برابر سیوف الله به تسلیم رام و حوزههای فقاهت داغ و بیضه دین استوار و شعائر مجلل و احکام فقهی مجری» (م. آ - ج 19 - ص 49 - 50 – سطر 18 به بعد).
ماحصل آنچه که تا اینجا گفته شد اینکه:
1 - در طول حدود سیزده قرن و نیمی که از عاشورای حسینی سال 61 هجری میگذرد (منهای تحریفات فراوانی که نسبت به عاشورای حسینی در طول 5/13 قرن گذشته صورت گرفته است) قرائتهای مختلفی از عاشورای حسینی صورت گرفته است که در یک تقسیمبندی کلی میتوانیم تمامی این قرائتهای مختلف 5/13 قرن گذشته به سه دسته بزرگ تقسیم نمائیم که عبارتند از:
الف - رویکرد دگماتیستی به عاشورا.
ب - رویکرد انطباقی به عاشورا.
ج – رویکرد تطبیقی به عاشورا.
2 – هر چند که «رویکرد دگماتیستی به عاشورا تاریخی دراز دارد» و نخستین آثار به جا مانده تا امروز بازگشت پیدا میکند به لهوف سید بن طاووس قرن هفتم و متوفی سال 664 هجری که در طول نزدیک به هفتصد سال گذشته لهوف سید بن طاووس به عنوان مانیفست رویکرد دگماتیستی به عاشورا بوده است (و تا به امروز به عنوان منبع مادر رویکرد دگماتیستی به عاشورا به شمار میرود) که روضه الشهداء ملاحسین کاشفی در ادامه آن میباشد و البته در عصر حاضر «حماسه حسینی» سه جلدی شیخ مرتضی مطهری و «شهید آگاه» لطف الله صافی گلپایگانی از اهم کتب نوشته شده در چارچوب رویکرد دگماتیستی به عاشورا میباشند.
ادامه دارد