عاشورا و مکتب حسین بهعنوان نماد همیشگی و جاویدان نبرد تاریخی، جنبشی، آگاهیبخش، رهائیبخش، عدالتطلبانه و آزادیخواهانه جبهه حق با جبهه باطل میباشد – قسمت هفده
یادمان باشد که شکست در صفین در سال 36 هجری:
اولاً برای امام علی صورت گرفت که بهلحاظ پتانسیل مدیریتی و نظامی بسیار برتر از امامحسین بود.
ثانیاً در زمانی شکل گرفت که معاویه هنوز به حکومت بر جهان اسلام دست پیدا نکرده بود و تنها حاکم شام بود.
ثالثاً در زمانی شکل گرفت که امام علی توسط جنبش عدالتخواهانه مردم مصر و مدینه به مقام خلافت بر جهان اسلام رسیدهبود.
رابعاً در شرایطی شکل گرفت که امام علی قدرت اقتصادی بیتالمال جهان اسلام در دستش بود.
خامسا در شرایطی شکل گرفت که تنها 25 سال از وفات پیامبر اسلام میگذشت و هنوز نسل اول انقلابیون زمان پیامبر اسلام در صحنه بودند و هنوز مردم جوامع مسلمین دوران پیامبر و جایگاه علی در آن زمان به یاد داشتند.
سادساً در شرایطی شکل گرفت که غیر از مردم شام بقیه مردم جهان اسلام توسط فرهنگ ارتجاعی بنیامیه نهادینه نشده بودند و فرهنگ انقلابی اولیه صدر اسلام و پیامبر در اذهان مردم وجود داشت.
سابعاً در زمانی شکل گرفت که قدرت نیروی نظامی کلاسیک بنیامیه حتی در حد یک صدم قدرت نظامی در زمان امامحسین نبود.
علی ایحال، به همین دلیل است که میتوان به ضرس قاطع داوری کرد که برعکس آنچه که صالحی نجفآبادی در کتاب شهید جاوید میگوید، «اصلاً امامحسین نمیخواست به قصد کسب حکومت و جانشین کردن خودش بهجای یزید به کوفه برود» و البته دلیل دیگر آن هم این بود که «امامحسین هرگز و هرگز نمیتوانست با آن نیروهای اتمیزه خیزشی مردم کوفه (که پس از 40 روز آموزش مسلم بن عقیل حتی نتوانستند برای چند ساعت در برابر سپاه حداکثر پنجهزار نفری عبیدالله زیاد مقاومت کنند و آنچنان سپاه مسلم بن عقیل که همان حامیان حسین و همان نامه نویسان به امامحسین در مکه بودند متلاشی شد، که طبق گفته طبری حتی در شب دوم مقاومت در برابر سپاه عبیدالله زیاد، مسلم بن عقیل فرمانده کل سپاه امامحسین در شهر کوفه، یک نفر نیروی حامی نداشت که در شهر کوفه او را راهنمایی کند و به او پناهگاهی بدهد» بنابراین، در این رابطه داوری صالحی نجفآبادی در کتاب شهید جاوید که میگوید «امامحسین به قصد سرنگون کردن حکومت بنیامیه و جانشینی خودش بهجای یزید و حاکم شدن بر جهان اسلام از مکه بهطرف کوفه حرکت کرده بود بیش از یک شوخی چیز دیگر نیست.»
بر این مطلب بیافزاییم که «حتی سپاه مسلم بن عقیل در صورت ورود امامحسین به کوفه و دستیابی امامحسین به حامیانش و سازماندهی آنها، امامحسین در اوج قدرتش نمیتوانست توازن قوا در شهر کوفه به نفع خود و بر علیه حکومت یزید تغییر بدهد» فراموش نکنیم که طبق گفته طبری حکومت بنیامیه و یزید، تنها برای جنگ با سپاه امامحسین که کمتر از 80 نفر کنشگر نظامی داشته است بیش از سی هزار نفر نیروی مسلح و سازمان یافته در کربلا و در روز عاشورای 61 هجری بسیج کرده بود، که البته همه آنها هم متعلق به شهر کوفه بودند، نه خارج از آن و آنچنان این سپاه کوفیان بر حسین کینه و نفرت داشتن که طبق گفته طبری پس از کشتن امامحسین حتی لباس زیر او را پس از قطعه قطعه کردن بدنش از تنش بیرون آوردند و با خود بردند.
جعفر بن محمد بن علی، امام صادق فرمود: «وجد بالحسین حین قتل، ثلاث و ثلاثون طعنه و اربع و ثلاثون ضربه... و سلب الحسین ما کان علیه فاخذ سراویله بحر بن کعب و اخذ قیس بن الاشعث قطیفته و کانت من خز و کان یسمی بعد فیس قطیفه و اخذ نعلیه رجل من بنی اود یقال له الاسود و اخذ سیفه رجل من بنی نهشل بن دارم فوقع بعد ذلک الی اهل حبیب بن بدیل... - آن گاه دست به غارت خیمه بردند و آنچه بود از جامهها و شتران و غیر آن به یغما بردند و کار غارت به آنجا رسید که جامهها را از تن آنان میکشیدند و میبردند تا آنجا که عمر بن سعد در میان اصحاب خود ندا کرد: من ینتدب للحسین و یوطئه فرسه؟ پس ده نفر به این کار برخاستند، یکی از آنها اسحاق بن حیوه حضر میبود که پیراهن حسین را غارت کرد» (تاریخ طبری - ج 4 - ص 346 -347).
باری، برای تحلیل وضعیت مردم کوفه در سال 60 - 61 و در شرایط تکوین پروسه پنج ماه دوازده روز عاشورای امامحسین (از 28 رجب سال 60 تا دهم محرم سال 61) تنها کافی است که وضعیت همین سی هزار نفر از سپاه یزید (که همه کوفی بودند و در کربلا با سپاه کمتر از 80 نفری امامحسین جنگیدند) با سی هزار نفری که به امامحسین نامه نوشتند و از او دعوت کردند و همچنین وضعیت و شرایط مسلم بن عقیل در طول 64 روزی که در کوفه بود (از پنجم شوال تا نهم ذی الحجه سال 60) مورد بازشناسی قرار بدهیم. تا به این واقعیت دست پیدا کنیم که امامحسین به فرض هم که میتوانست با موفقیت به کوفه برسد و یاران خودش را هم سازماندهی بکند هرگز نمیتوانست توازن قوا در عرصه میدانی حتی در شهر کوفه به سود خود و نیروهای خیزشی حامیاش تغییر بدهد.
علی ایحال، از اینجا است که با یک جمعبندی از مطالب فوق میتوانیم نتیجهگیری کنیم که به فرض اگر امامحسین در مسیر حرکت از مکه به کوفه، به رفتن به کربلا و عاشورای سال 61 هجری (توسط سپاه حر بن یزید ریاحی و سپاه عمر بن سعد و فرماندهی عبیدالله زیاد و دسیسه شمر بن ذی الجوشن) مجبور نمیشد و میتوانست حتی کوفه را هم تسخیر بکند و حاکمیت خودش را بر کوفه نهادینه نماید، تازه این پیروزی امامحسین بر کوفه آغاز ماجرا بود نه پایان ماجرا، چرا که در آن صورت «جنگ امامحسین با حکومت بنیامیه یا جنگ کوفه با امپراطوری حاکم بنیامیه (مانند سال 36 هجری) وارد فرایند صفین میشد» آن هم با این تفاوت که در صفین سال 36 هجری امام علی خلیفه حاکم بر امپراطوری جهان اسلام بود در صورتی که در صفین سال 61 بهبعد امامحسین حداکثر میتوانست بر کوفه یک شهر کوچک از امپراطوری تحت سلطه بنیامیه دست پیدا کند که بیتردید در این رابطه باید بگوییم که در آن صورت اگر عاشورای 61 هجری در کربلا اتفاق نمیافتاد در صفین سال 61 هجری بهبعد امامحسین نهتنها مانند صفین سال 36 امام علی شکست میخورد، بلکه شکست امامحسین بهلحاظ نظامی صورتی وحشتناکتر از عاشورای کربلای 61 هجری پیدا میکرد.
لذا، برعکس تحلیل و داوری صالحی نجفآبادی (در کتاب شهید جاوید) نسبت به اینکه امامحسین در مکه (از بعد از دعوت مردم کوفه بهلحاظ قدرت نظامی و اجتماعی) در شرایطی قرار گرفتهبود که میتوانست برتری خود را (در راستای کسب قدرت سیاسی و حکومت و سرنگونی حکومت بنیامیه و یزید) پیشبینی کند و لذا از نظر او همین امر باعث گردید که امامحسین (در هشتم ذی الحجه) از مکه بهطرف کوفه حرکت کند، بهتر است که در این رابطه داوری کنیم و بگوییم که این رویکرد و نگاه صالحی نجفآبادی در کتاب شهید جاوید یک «رویکرد بسیار ارادهگرایانه و ولانتاریستی میباشد چراکه هرگز و هرگز امامحسین در مکه بعد از ارسال نامههای حداکثر چهل هزار نفر مردم کوفه، نمیتوانست حتی در ذهن و خیال خودش سرنگونی امپراطوری بنیامیه و یزید تصور بکند». لذا از اینجا است که به ضرس قاطع میتوانیم داوری کنیم که «امامحسین تنها در راستای اعتلا و راهبری و رهبری کنشگران جنبش خودجوش و تکوین یافته از پایین مردم کوفه (در فرایند پسا مرگ معاویه و شکسته شدن طلسم دوران استبداد و اختناق 20 ساله بنیامیه) بود که کوفه را بهعنوان کانون استراتژی جنبشی خود انتخاب کرد» و استراتژی رفتن به کوفه را در دستور کار خود قرار داد، بنابراین قطعاً امامحسین از همان زمان هجرت از مدینه به مکه (که پنجروز یعنی از 28 رجب تا سوم شعبان به طول انجامید) میدانست که «تمام حرکتاش تحت رصد و نظارت دستگاههای سرکوبگر حکومت بنیامیه و یزید قرار دارد.»
ادامه دارد