عاشورا و مکتب حسین بهعنوان نماد همیشگی و جاویدان نبرد تاریخی، جنبشی، آگاهیبخش، رهائیبخش، عدالتطلبانه و آزادیخواهانه جبهه حق با جبهه باطل میباشد – قسمت هیجده
نباید فراموش کنیم که برعکس عبد الله بن زبیر (که بهصورت مخفیانه از مسیر انحرافی از مدینه به مکه فرار کرد) «امامحسین بهصورت علنی و راه مستقیم (از شبانگاه 28 رجب تا سوم شعبان سال 60 بهمدت 5 روز) بهطرف مکه حرکت میکرد» و در همان زمان در پاسخ به آنهایی که به امامحسین پیشنهاد دادند که تو هم مانند عبدالله بن زبیر از بیراهه حرکت کن و از راه اصلی نروید او فرمود که: «لا والله لا افارقه حتی یقضی الله و ما هو قا - نه به خدا از جاده اصلی دور نشوم تا خدا آنچه خواهد حکم کند». لذا امامحسین در آن زمان (که بار سفر کاروان خود بهسوی مکه بست و تمام خاندان بنی هاشم بهجز محمد بن حنفیه از مدینه خارج شدند) با اینکه میدانست که دستگاه سرکوبگر بنیامیه مانع حرکتاش بهطرف مکه میشوند و او را تعقیب میکنند، به قیس بن سعد بن عباده گفت: «تو با دویست مرد مسلح از پشت کاروان ما بیا تا اگر دستگاههای سرکوبگر بنیامیه نیرویی برای دستگیری ما فرستادند ما بتوانیم آنها را از دو جهت مورد محاصره قرار بدهیم.»
باز در همین رابطه بود که امامحسین در زمان خروج از مدینه به مکه در 28 رجب سال 60 هجری همان آیهای از قرآن با صدای بلند قرائت کرد که موسی در وقت ترک مصر خواند (یعنی آیه 28 سوره قصص: «رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ - پروردگارا مرا از قوم ظالمین و ستمگر برهان») و بههنگام ورود به مکه (پس از 5 روز راه پیمایی بین مدینه و مکه در سوم شعبان سال 60 هجری) او با صدای بلند آیه 21 سوره قصص خواند، «.. وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلۡقَآءَ مَدۡیَنَ قَالَ عَسَیٰ رَبِّیٓ أَن یَهۡدِیَنِی سَوَآءَ ٱلسَّبِیلِ... - امیدوارم خداوند هدایتم کند.»
علیهذا، قطعاً امامحسین از بعد از اینکه نامه مسلم بن عقیل در 24 ذیالقعده سال 60 هجری جهت حرکت فوری به کوفه به دستش رسید، باز مدت 14 روز (یعنی از 24 ذیالقعده تا هشتم ذیالحجه) در حرکت خود بهطرف کوفه تأخیر کرده است، که خود این امر نشان دهنده آن میباشد، که امامحسین همچنان بر موضوع امنیت حرکت (در مسیر دو هزار کیلومتری بین مکه و کوفه) فکر میکرده و تمهیدات آن را فراهم میکردهاست. یادمان باشد که امامحسین با آن کاروان عظیم خودش اگر میتوانست بدون مانع از طرف دستگاههای سرکوبگر حکومت بنیامیه و یزید، مسیر دو هزار کیلومتری بین مکه تا کوفه با شتر و اسب عبور کند، حداقل 20 روز طول میکشید که او بتواند به کوفه برسد. معهذا، این همه نشانمیدهد که «برعکس داوری صالحی نجفآبادی در شهید جاوید هرگز امامحسین در دوران چهار ماه پنجروز اقامت در مکه (بر پایه فرمول تعیین تکلیف توسط کسب قدرت نظامی، آن چنانکه صالحی نجفآبادی میگوید) بر استراتژی رفتن به کوفه برای کسب حکومت و سرنگونی حاکمیت بنیامیه و کسب قدرت نظامی تکیه نداشتهاست» چرا که حتی «با کمترین اطلاع سیاسی – نظامی – اجتماعی، امامحسین نمیتوانست کمترین احتمال حتی نسبت به ایجاد تغییر در توازن قوا و پیروزی با نیروهای بنیامیه و یزید حداکثر در شهر کوفه بدهد، تا چه رسد به تغییر توازن قوا در امپراطوری عظیم بنیامیه که در طول 20 ساله دوران حکومت استبدادی معاویه در چارچوب حکومت بنیامیه نهادینه سیاسی و نظامی و اجتماعی و فرهنگی شدهبودند.»
به همین دلیل بود که «امامحسین در زمان حرکت بهطرف کوفه در مسیر مکه به کوفه قبل از محاصره آنها توسط سپاه حر بن یزید ریاحی در منزل برود، وقتی که توسط دو مرد قبیله اسدی خبر شهادت مسلم بن عقیل و استقرار حاکمیت عبیدالله زیاد شنید و میدانست که در کوفه کودتا شده است و همهچیز بر علیه او میباشد، باز هم حرکتاش را بهسمت کوفه ادامهداد و هرگز حاضر به بازگشت به مدینه و مکه و یا یمن و غیره نشد» و همچنین در همین رابطه بود که امامحسین «در منزل زباله وقتی که آخرین نامه مسلم بن عقیل قبل از شهادتاش توسط پیک به امامحسین رسید، و در آن مسلم بن عقیل جریان گرفتاری خودش و سرانجام کار او را برای امامحسین توضیح دادهبود و از امامحسین خواستهبود که به کوفه نیاید، و البته این همه قبل از محاصره سپاه امامحسین توسط سپاه حر بن یزید ریاحی بود، باز هم امامحسین حرکتاش بهسمت کوفه ادامهداد و این درست در شرایطی بود که دیگر امامحسین حداقل امیدی برای حمایت از او در کوفه وجود نداشت، و امامحسین میتوانست بهراحتی مسیر حرکت کاروان خودش را بهسمت یمن یا مدینه و مکه و غیره تغییر بدهد ولی هرگز اقدام به این کار نکرد، و باز مسیر حرکتاش بهسمت کوفه ادامهداد.»
صالحی نجفآبادی (در کتاب شهید جاوید) در پاسخ به این سؤال فربه بر این باور است که «امامحسین بعد از شنیدن خبر کودتا در کوفه توسط عبیدالله زیاد و شهادت مسلم بن عقیل، تغییر وظیفه داد» چراکه صالحی نجفآبادی در کتاب شهید جاوید معتقد است که «امامحسین در مکه بهعلت دعوت کوفیان و پتانسیل قدرت نظامی و اجتماعی که پیدا کرد برای خود وظیفه کسب قدرت سیاسی و نظامی و دستیابی به حکومت و سرنگون کردن حکومت بنیامیه و یزید تعریف کرده بود، اما از زمانی که امامحسین خبر شهادت مسلم بن عقیل و کودتای در کوفه توسط عبیدالله زیاد شنید، او دیگر وظیفه خودش را بر پایه نیروی نظامی و حمایت کوفیان تعریف نکرد، بلکه برعکس وظیفه خودش در آن مرحله بر پایه مسئولیت خودش آن هم بهصورت فردی و شخصی تعریف کرد» بهبیاندیگر، از نظر صالحی نجفآبادی، امامحسین از بعد از شنیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل «در چارچوب مسئولیت فردی و شخصی خودش بوده است که کارواناش را بهطرف قتلگاه عاشورا و یا بهطرف کوفه در اختیار عبیدالله زیاد بردهاست.»
پر پیداست که «این بزرگترین پارادوکس و تناقض در اندیشه و کتاب شهید جاوید صالحی نجفآبادی میباشد، چراکه او نهتنها بین مسئولیت فردی و مسئولیت اجتماعی امامحسین دیوار چین ایجاد میکند، بلکه حتی بین مسئولیت و وظیفه و تکلیف امامحسین هم دیوار چین ایجاد مینماید». معالوصف، از اینجا است که صالحی نجفآبادی در کتاب شهید جاوید بر این باور است که «از منزل ذوحسم که کاروان امامحسین در محاصره سپاه حر بن یزید ریاحی قرار میگیرند، و حر بن یزید به امامحسین میگوید: «ما مأموریم که شما را به کوفه جلب کنیم و تحویل امیر عبیدالله زیاد، بدهیم» (ارشاد مفید ص 105 و 206) مسئولیت امامحسین، از مسئولیت اجتماعی خارج میشود و بدل به مسئولیت دفاع خالص از خودش برای نرفتن به کوفه میگردد.
پر واضح است که این داوری صالحی نجفآبادی، داوری بسیار غلطی میباشد. زیرا «اما م حسین از بعد از منزل ذوحسم و محاصره کارواناش توسط سپاه حر بن یزید ریاحی، به این واقعیت پی برد که دیگر امکان رفتن به کوفه برای او وجود ندارد و لذا مجبور میشود که استراتژی خود را از مسیر دیگری مثل مسیر یمن و مدینه و مکه دنبال نماید» نه آن چنانکه صالحی نجفآبادی میگوید: «امامحسین از بعد از منزل ذوحسم برای جلوگیری از جلب او و تسلیم نشدناش در برابر عبیدالله زیاد تغییر استراتژی داده است.»
یادمان باشد که «سپاه امامحسین در مسیر حرکت از مکه به کوفه مانند سپاه حر بن یزید ریاحی کاملاً مسلح بوده است، بنابراین اصلاً امکان جلب امامحسین و تحویل امامحسین به عبیدالله زیاد (توسط سپاه حر بن یزید و یا سپاه عمر بن سعد) وجود نداشتهاست، و خود جنگ روز عاشورای سال 61 در کربلا نشان داد که امامحسین بهصورت کامل سپاه خود را از قبل جهت دفاع نظامی آماده کرده بود». نباید فراموش کنیم که در مسیر حرکت سپاه امامحسین از مکه به کوفه بهعلت شنیدن خبر کودتا (در کوفه و کشته شدن نماینده امامحسین و هانی بن عروه توسط عبیدالله بن زیاد) سپاه امامحسین بهلحاظ کمی تصفیه و ضعیف شد، چراکه بسیاری از نیروهایی که از مکه بهخاطر کسب منافع خود به سپاه امامحسین جذب شدهبودند، پس از شنیدن خبر کودتای عبیدالله زیاد در کوفه، سپاه حسین را ترک کردند و رفتند.
اضافه کنیم که «دستگاه سرکوبگر بنیامیه و یزید بهخوبی از 15 رجب سال 60 و فرایند بعد از مرگ معاویه میدانستند که حسین مرد صلح و سازش و بیعت و تسلیم شدن در برابر یزید و حکومت بنیامیه نیست» که البته این موضوع به وضوح در نامه یزید به این عباس (که در زمان اقامت امامحسین در مکه) نوشتهبود آشکار است». معهذا، این غلط است که صالحی نجفآبادی در ص 228 کتاب شهید جاوید میگوید: «برنامه سوم حسین بن علی (ع) که به مقتضای مصلحت وقت تنظیم فرمود این بود که آنچه ممکن است کوشش کند که با این وضع به کوفه نرود و از اینجا اقدامات امام بهصورت دفاع خالص در آمد و دیگر فکر تشکیل حکومت در بین نبود. برنامه سوم درست به عکس برنامه مرحله دوم است زیرا امام در مرحله دوم همه نیروی خود را به کار برد که هر چه زودتر به کوفه برسد ولی در این مر حله تصمیم دارد همه نیروی خود را به کار برد که به کوفه نرود.»
ادامه دارد