«عاشورا» در سه رویکرد:
رویکرد «تطبیقی» به عاشورا، رویکرد «انطباقی» به عاشورا و رویکرد «دگماتیستی» به عاشورا – قسمت نهم
3 - اگرچه به لحاظ تاریخی قدیمیترین کتاب در باب عاشورا کتاب «مقتل الحسین ابو مخنف» (ابی مخنف و لوط بن یحیی) میباشد که در قرن دوم میزیسته است و کمتر از 150 سال با عاشورا فاصله زمانی داشته است ولی متاسفانه کتاب «مقتل الحسین ابو مخنف» یا «لوط بن یحیی» در زمان ما به طور کامل و به صورت کتاب مستقل در دست نیست ولی بدون تردید این کتاب در آغاز قرن چهارم در نزد ابوجعفر محمد بن جریر طبری صاحب تاریخ طبری (متوفای 310 هجری) وجود داشته است و طبری در جلد چهارم تاریخ خودش که در باب واقعه عاشورای حسینی نوشته است آنچنانکه خودش اعلام کرده است بر پایه همین تاریخ مقتل الحسین لوط بن یحیی یا ابو مخنف و یا مقتل الحسین هشام بن محمد کلبی نوشته است و البته اخیراً آنچه را که طبری از مقتل الحسین ابو مخنف و هشام بن محمد کلبی نقل کرده است از تاریخ طبری استخراج نمودهاند و به صورت مقتل الحسین ابی مخنف چاپ کردهاند، بنابراین بدون تردید میتوان داوری کرد که مقتل ابی مخنف که در نزد طبری بوده است از قدیمترین و معتبرترین منابع تاریخی در موضوع قیام امام حسین به شمار میرود و از منابع اصلی تاریخ عاشورا است.
4 - از آنجائیکه در نگاه اول مرز بین رویکرد دگماتیستی به عاشورا با دو رویکرد انطباقی و تطبیقی به عاشورا در این است که در رویکرد دگماتیستی به عاشورا منبع تحقیق و شناخت آنها «روایات جعلی و غیر جعلی میباشد» برعکس دو رویکرد انطباقی و تطبیقی که «منابع اولیه شناخت و تحقق آنها خود تاریخ واقعه و حادثه عاشورا میباشد» در نتیجه همین «تفاوت در منابع شناخت» باعث گشته است که در طول 5/13 قرن پسا وقوع عاشورای امام حسین بتوانیم تمامی طرفداران رویکرد دگماتیستی به عاشورای امام حسین را همان «طرفداران اسلام روایتی» تحلیل نمائیم که البته از آغاز الی الان «اسلام روایتی به عنوان آلترناتیو ارتجاعی و دگماتیست اسلام قرآنی و اسلام تاریخی و اسلام انطباقی و اسلام تطبیقی بوده است». بر این مطلب اضافه کنیم که همین «اسلام روایتی» در بستر تاریخ اسلام «بسترساز ظهور اسلام فقاهتی در تسنن و تشیع بوده است». شاید بهتر باشد که مطلب را این چنین مطرح کنیم که در «پروسه تکوین اسلام فقاهتی در تشیع و تسنن نخست اسلام روایتی شکل گرفت و در ادامه آن بود که با تکوین حوزههای فقاهتی از قرن چهارم یعنی چهار صد بعد از پیامبر اسلام و بعد از نزول وحی رفته رفته اسلام فقاهتی در مذهب تسنن و در ادامه آن در تشیع حکومتی یا اسلام زیارتی و اسلام ولایتی و اسلام مداحیگری و در تحلیل نهائی اسلام حکومتی شکل گرفتند.»
قابل ذکر است که تا «نیمه دوم قرن اول هجری تلاش تمامی صحابه و در رأس آنها امام علی مقابله با تکوین اسلام روایتی به عنوان یک آلترناتیو در برابر اسلام قرآنی بوده است» و لذا به همین دلیل بوده است که «امام علی که در میان تمام صحابه پیامبر نسبت به طرح احادیث و روایتهای پیامبر اسلام از صلاحیت بالاتری برخوردار بوده است در کل نهجالبلاغه تنها یازده حدیث از پیامبر اسلام نقل میکند» و این در شرایطی است که بلافاصله پس از وفات پیامبر اسلام «تنها ماشین روایتسازی اتوماتیک ابوهریره چهار صد هزار روایت جعلی از پیامبر اسلام وارد بازار آلترناتیوسازی علیه قرآن کرد». بطوریکه اگر پیغمبر اسلام شب و روز میخواست تنها برای همه روایتهای جعلی ابوهریره حدیث بگوید باید هزار سال عمر میکرد و البته این در برابر چهار صد هزار حدیث جعلی ابوهریره تنها در دهه اول پسا وفات پیامبر اسلام بود و از آنجائیکه تا زمان عثمان و در دوران خلافت شیخین «قرآن هنوز به صورت کتاب واحد تکثیر شده مسطور در نیامده بود» و قرآن به صورت آیات در ذهنها اصحاب پیامبر بود، همین امر باعث گردید که بزرگترین بحران نظری حرکت پیامبر اسلام در فرایند پسا وفات پیامبر اسلام «بحران ظهور هیولای اسلام روایتی بشود که به صورت فراگیر اسلام قرآنی را به چالش کشیده بود» و در مقابله با ظهور هیولای «اسلام روایتی بود که صحابه پیامبر با روشهای مختلفی با این هیولای روایتی برخورد میکردند که در رأس همه آنها امام علی قرار داشت» که در طول مدت 25 سال سکوت خودش در برابر خلافت شیخین و عثمان تمام تلاشش را در مرحله اول «در راستای جمعآوری قرآن و مسطور کردن قرآن به صورت کتاب واحد و انتشار قرآن به صورت یک کتاب واحد در سراسر جوامع امپراطوری تازه شکل یافته مسلمانان در جهان بود» و دلیل این امر همان بود که امام علی به درستی دریافته بود که:
اولاً وجود قرآن در ذهنهای صحابه و یاران پیامبر اسلام با کشته و وفات آنها باعث اختلال در انتقال قرآن به صورت ذهن به ذهن میگردد. نباید فراموش کنیم که در درازمدت خود همین تنوع اذهان در حفظ و انتقال قرآن باعث دخالت ذهنهای افراد در خود مجموعه قرآن میشد مضفا اینکه از آنجائیکه به لحاظ صرف و نحوی زبان عربی حتی آیات مکتوب شده توسط کاتبین وحی فارغ از اعراب و حرکت و حتی نقطه بودند خود همین موضوع هم بسترساز دخالت رأی افراد در جمعآوری واقعی قرآن شده بود و بدین ترتیب بود که بزرگترین «دستاورد دوران 25 سال سکوت امام علی جمعآوری و واحد کردن قرآن نهائی در میان قرآنهای متعدد آن زمان و تکثیر آنها در جوامع مسلمین بود» که البته امام علی در نهایت این امر پس از 15 سال تلاش بالاخره توانست در دوران عثمان به این موفقیت بزرگ دست پیدا کند. البته خود این کار امام علی در جمعآوری و مکتوب کردن و واحد کرد قرآنهای موجود و تکثیر آنها منهای آنکه باعث ماندگاری قرآن و اسلام پیامبر گردید و منهای اینکه باعث مقابله با تفرقه مسلمانان در خصوص خود قرآن شد، اهمیت مهم دیگری که این کار امام علی مقابله آلترناتیوی با اسلام روایتی بود که در قرن اول و دوم هجری «اسلام روایتی جلوتر از اسلام قرآنی به صورت یک هیولائی رشد کرده بود» و البته با ظهور خوارج در دوران امام علی پس از جنگ صفین بود که همین «اسلام روایتی به اسلام فقاهتی هم استحاله پیدا کرد» و خوارج اولین گروهی بودند که در عرصه تاریخ اسلام، «اسلام روایتی را بدل به اسلام فقاهتی کردند» و توسط همین اسلام فقاهتی بود که «خوارج فرمان تکفیر و کشتن امام علی صادر کردند». بدین خاطر در همین رابطه بود که امام علی در سفارش خود به ابن عباس جهت مذاکره با خوارج فرمود: «با حدیث و قرآن با آنها جدال نظری نکن بلکه تنها با تاریخ و مصداق انسانی – اجتماعی خود اصحاب پیامبر با آنها برخورد کن.»
باری بدین ترتیب بود که از نیمه دوم قرن اول هجری رفته رفته روند «استحاله اسلام روایتی به اسلام فقاهتی شکل گرفت» و همین امر باعث به «محاق رفتن اسلام قرآنی شد». نباید فراموش کنیم که بزرگترین عاملی که باعث گردید تا امام علی در طول 25 سال دوران سکوتش حتی به تألیف یک کتاب نپردازد (و همین کتاب نهجالبلاغه امام علی در چهار قرن بعد از امام علی توسط سید رضی تدوین شده است و قبل از سید رضی این همه خطبه و نامه و کلام امام در اذهان طرفداران امام علی بوده است و در مدت چهار قرن این خطبهها و نامه و کلمات امام علی انتقال ذهن به ذهن داشته است) همان مقابله امام علی با اسلام روایتی و اسلام فقاهتی بود.
یادمان باشد که خود سیرهنویسی یا تاریخنویسی در اسلام که توسط ابن هشام و غیره انجام گرفت از اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم تکوین پیدا کرده است؛ و مدت نزدیک به 150 سال پس از وفات پیامبر اسلام اصلاً تاریخنویسی وجود نداشته است و حداقل تاریخ نزدیک به پیامبر اسلام 150 سال بعد از پیامبر میباشد؛ که «خود این فاصله تاریخنویسی در اسلام هم باعث گردید تا انتقال تاریخ حرکت پیامبر اسلام و اصحاب از امام علی تا اما م حسین به صورت روایتسازی شکل پیدا کند» که خود همین موضوع نشان دهنده اوج فاجعه میباشد. چراکه «جانشین شدن روایتسازی به جای تاریخ اولین تاثیری که داشت ظهور هیولای رویکرد دگماتیست در همه عرصهها از اسلام دگماتیستی تا عاشورای دگماتیستی بود» و البته «سنتز این فاجعه آن بود که برعکس تاریخ روایت به موضوع هر چند هم که انحرافی و جعلی بود تقدس میداد» و صد البته «همین تقدس بخشی یک سویه روایت عامل ظهور دگماتیست میگردید» و مع الوصف بدین ترتیب بود که در خصوص «عاشورا هم از قرن هفتم توسط سید بن طاووس و همفکران آنها تاریخ عاشورا صورت روایتی و غیر تاریخی پیدا کرد». هر چند که قبل از آن ماشین روایتسازی در باب عاشورا توسط راویان دگماتیستی رویکرد عاشورای تاریخی ابتدا توسط ابو مخنف یا لوط بن یحیی در قرن دوم هجری یعنی بیش از یک قرن پسا واقعه کربلا تحت عنوان مقتل الحسین شکل گرفته بود ولی تاریخ مقتل الحسین ابو مخنف بنابه دلایلی که بر ما معلول نیست ماندگار نشد و امروز در دست ما قرار ندارد.
خوشبختانه با «ظهور طبری در قرن چهارم که هم سنی بود و هم ایرانی خلاء تاریخی فوق پر شد و او نزدیک به یک قرن بعد از ابو مخنف در تدوین جلد چهارم تاریخ خود توانست عاشورای تاریخی را جایگزین عاشورای روایتی بکند» که الی الان تاریخ او منبع اصلی عاشورای تاریخی برای ما میباشد. بدین خاطر بدین ترتیب است که باید عنایت داشته باشیم که «عامل تکوین رویکرد دگماتیستی به عاشورا در بیش از هزار سال گذشته پسا واقعه عاشورا جایگزین شدن عاشورای روایتی به جای عاشورای تاریخی بوده است» و تا «زمانیکه عاشورای تاریخی جایگزین عاشورای روایتی نشود امکان به چالش کشیدن رویکرد دگماتیستی به عاشورا وجود ندارد» و لذا در این رابطه بود که در سال 1349 پس از انتشار کتاب «شهید جاوید» نعمت الله صالحی نجف آبادی بزرگترین چالش تاریخی (بین رویکرد دگماتیستی به عاشورا و رویکرد انطباقی به عاشورا) در حوزههای فقاهتی شیعه داخل کشور به وجود آمد و دلیل این امر همان بود که «صالحی نجف آبادی از درون حوزههای فقاهتی شیعه سنتشکنی کرد» و در تحلیل عاشورا (برعکس گذشته حوزههای فقاهتی شیعه که در چارچوب رویکرد دگماتیستی به عاشورا بر عاشورای روایتی تکیه میکردند) او «به جای عاشورای روایتی بر عاشورای تاریخی تکیه کرد». البته نکتهای که ذکر آن در اینجا ضرورت دارد اینکه مطابق آنچه که فوقا مطرح کردیم «برای تکیه بر عاشورای تاریخی در این شرایط باید از تاریخ طبری شروع بکنیم، چراکه در زمان ما نزدیکترین کتاب تاریخ به واقعه عاشورای امام حسین تاریخ طبری میباشد.»
باری همین رویکرد انطباقی و تاریخی صالحی نجف آبادی به عاشورا باعث گردید که در طول نیم قرنی که از انتشار کتاب «شهید جاوید» او میگذرد «موضوع کتاب شهید جاوید صالحی نجف آبادی هنوز زنده باشد» و تا کنون بیش از 20 کتاب توسط طرفداران رویکرد دگماتیستی عاشورا بر علیه این کتاب نوشته شده است؛ و هزار البته «دلیل این امر هم بازگشت پیدا میکند به جایگاه عاشورا در هویت شیعه فقاهتی و شیعه حکومتی و شیعه روایتی و شیعه سنتی» که اگر بخواهیم در این رابطه داوری نهائی بکنیم باید بگوئیم «تمامی هویت شیعه فقاهتی و شیعه سنتی و شیعه حکومتی ریشه در عاشورا و عید غدیر دارد» و به «چالش کشیده شدن این دو مؤلفه به معنای به چالش کشیدن کل هویت شیعه سنتی و فقاهتی و حکومتی و زیارتی میباشد.»
نباید فراموش کنیم که در «بین این دو مؤلفه موضوع عاشورا نقش محوری دارد» بنابراین بدین ترتیب است که از دوران آل بویه یعنی قرن چهارم هجری که شیعه سنتی و شیعه فقاهتی و شیعه روایتی و شیعه حکومتی توسط شیخ مفید و شیخ طوسی و سید مرتضی تکوین پیدا کرد، «عاشورا به صورت روایتی و حکومتی و فقاهتی نهادینه شد» و حکومت آل بویه برای «نهادینه کردن قدرت خود در مقابله با بنیعباس در چارچوب شیعه به این مهم دست پیدا کردند»، بدین ترتیب بود که از «زمان آل بویه در قرن چهارم هجری موضوع عاشورا به عنوان کلید رمز بازسازی اسلام شیعی در آمد» به عبارت دیگر از زمان آل بویه الی الان «لازمه هر گونه تحول و بازسازی شیعه فقاهتی و شیعه روایتی و شیعه حکومتی و شیعه زیارتی و شیعه مداحیگری در گرو بازسازی رویکرد به عاشورا میباشد» و به بیان دیگر در «جامعه امروز ایران بدون بازسازی رویکرد به عاشورا هرگز نمیتوانیم به بازسازی اسلام دست پیدا کنیم» و این «موضوع مهم ترسیم کننده تفاوت راه شریعتی با راه اقبال میباشد» چراکه معلم کبیرمان شریعتی از آغاز به این حقیقت واقف شده بود که «بدون بازسازی رویکرد به عاشورا امکان بازسازی اسلام در جوامع شیعه وجود ندارد» و البته در چارچوب همین تحلیل بود که شریعتی در طول 5 سال جنبش روشنگری ارشاد خود (سال 47 تا 51) بیشترین تکیه نظری خودش بر همین «تحول رویکرد به عاشورا گذاشت». کتابها و کنفرانسهای شریعتی در این رابطه عبارتند از: علی حقیقتی بر گونه اساطیر، امت و امامت، علی حیات بارورش پس از مرگ، علی تنهاست، حسین وارث آدم، شهادت، پس از شهادت، تشیع علوی و تشیع صفوی، مسئولیت شیعه بودن، نقش انقلابی یاد و یادآوران، زیباترین روح پرستنده، شیعه یک حزب تمام، قاسطین، مارقین و ناکثین، حر، انتظار مکتب اعتراض و غیره میباشند.
باری بدین ترتیب است که «جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در ادامه حرکت 43 سال گذشته خود باید عنایت داشته باشند که هر گز و هرگز در جامعه امروز ایران بدون تحول و بازسازی رویکرد به عاشورا نمیتوانند به بازسازی اسلام جهت تحول فرهنگی دست پیدا کنند» و در رابطه با تحول در رویکرد به عاشورا است که «پیشگامان باید رویکرد دگماتیستی به عاشورا را به چالش بکشند». پر ییداست که آنچنانکه فوقا هم مطرح کردیم «تنها مسیر به چالش کشیدن رویکرد روایتی و یا دگماتیستی به عاشورا در گرو جایگزین کردن رویکرد تاریخی به جای رویکرد روایتی میباشد». بر این مطلب اضافه کنیم که بدون تردید از آنجائیکه «شیعه سنتی و شیعه فقاهتی و شیعه حکومتی و شیعه زیارتی و شیعه ولایتی حیات نظری و هویتی و تاریخی خودش را در گرو حفظ رویکرد دگماتیستی به عاشورا توسط عاشورای روایتی میدانند، مبارزه نظری با رویکرد دگماتیستی به عاشورا توسط جایگزین کردن رویکرد انطباقی و رویکرد تطبیقی کاری به غایت مشکل میباشد» و مع الوصف به این دلیل بوده است که از سال 49 که نعمت الله صالحی نجف آبادی توسط کتاب «شهید جاوید» تلاش کرد تا رویکرد انطباقی به عاشورا را از درون حوزههای ارتجاعی فقاهتی جایگزین رویکرد دگماتیست حوزههای فقاهتی بکند «جنگ نظری درون حوزههای فقاهتی بین جناح منتظری که از رویکرد انطباقی صالحی نجف آبادی دفاع میکردند و جناح راست درون حوزه فقاهتی الی الان به شدت ادامه داشته است.»
ادامه دارد