ما چه میگوییم؟ - قسمت شصت و سه
علی هذا، از اینجا است که میتوانیم نتیجهگیری کنیم که «طبقهبندی کردن آگاهی به سه دسته آگاهیهای تطبیقی و آگاهیهای انطباقی و آگاهیهای دگماتیستی، یکی از مسئولیتهای همیشگی و مستمر کنشگران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران میباشد» و قطعاً «بدون انجام آن کنشگران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران نهتنها گرفتار ایدئولوژی معطوف به قدرت میشوند و از ایدئولوژی معطوف به کنشگری اجتماعی فاصله میگیرند، بلکه مهمتر از آن اینکه گرفتار بحران استراتژی و تاکتیک هم خواهند شد»؛ و دلیل این امر هم آن است که در تحلیل نهایی «ریشه بحران استراتژی و تاکتیکی و ایدئولوژی در کادر استراتژی آگاهیبخش با رویکرد اصلاح انقلابی و یا انقلاب اصلاحی همین بحران در جذب آگاهیهای مرزبندی نشده میباشد». برای انجام این مهم:
اولاً کنشگران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید از پتانسیل تفکیک انواع آگاهیهای سهگانه (دگماتیستی و انطباقی و تطبیقی) برخوردار باشند.
ثانیاً کنشگران جنبش پیشگامان باید در استفاده از آگاهیهای دگماتیستی و انطباقی از این توانمندی برخوردار باشند که بتوانند آن آگاهیهای دگماتیستی و انطباقی جذب کرده خود را به آگاهیهای تطبیقی استحاله نمایند، که البته معنای دیگر این حرف آن است که «کنشگران جنبش پیشگامان نباید نسبت به آگاهیهای دگماتیستی و آگاهیهای انطباقی خودشان را بینیاز بدانند و نسبت به آنها بیتفاوت باشند، بلکه برعکس کنشگران جنبش پیشگامان نیازمند به جذب هر سه دسته آگاهی میباشند، اما و هزار اما کنشگران جنبش پیشگامان پس از جذب این آگاهی موظفند در بازسازی این آگاهی با متد تطبیقی و دیالکتیکی خود بتوانند این آگاهیهای دگماتیستی و انطباقی خودشان به آگاهیهای تطبیقی استحاله بکنند». بدونتردید در شرایطی که کنشگران جنبش پیشگامان بتوانند از اینچنین توانمندی برخوردار بشوند، «دیگر آگاهیهای دگماتیستی و انطباقی نهتنها نمیتوانند، برای آنها بحرانساز بشوند، بلکه خود همین آگاهیهای دگماتیستی و انطباقی بسترساز رشد همه جانبه همان آگاهیهای تطبیقی هم میشوند». مع هذا، در راستای این دستهبندی انواع آگاهیها است که مولوی میگوید:
روی نفس مطمئنه از جسد / زخم ناخنهای فکرت میکشد
فکرت بد ناخن پر زخم دان / میخراشد در تعمق روی جان
تا گشاید عقده اشکال را / در حدث کرده است زرین بال را
عقده را بگشاده گیر ای منتهی / عقدهای سخت است بر کیسه تهی
در گشاد عقدهها گشتی تو پیر / عقده چند دگر بگشا ده گیر
عقدهای کان بر گلوی ماست سخت / که ندانی که خسی یا نیکبخت
گر بدانی که شقیی یا سعید / آن بود بهتر ز هر فکر عتید
حل این اشکال کن گر آدمی / خرج این دم کن اگر صاحب دمی
حد اعیان و عرض دانستهگیر / حد خود را دان کز آن نبود گریز
چون بدانی حد خود زین حد گریز / تا به بیحد در رسی ای خاکبیز
عمر در محمول و در موضوع رفت / بیبصیرت عمر در مسموع رفت
هر دلیلی بینتیجه و بیاثر / باطل آمد در نتیجه خود نگر
جز به مصنوعی ندیدی صانعی / بر قیاس اقترانی قانعی
میفزاید در وسایط فلسفی / از دلایل باز برعکسش صفی
مثنوی – دفتر پنجم - ص 288 - سطر 6 بهبعد
فلسفی گوید زمعقولات دون / عقل از دهلیز میماند برون
فلسفی منکر شود در فکر و ظن / گو برو سر را بر آن دیوار زن
هرکه را در دل شک و بیجانی است / در جهان او فلسفی پنهانی است
مینماید اعتقاد او گاهگاه / آن رگ فلسف کند رویش سیاه
مثنوی – دفتر اول – ص 65 – سطر 16 بهبعد
تو زطفلی چون سببها دیدهای / در سبب از جهل بر چفسیدهای
با سببها از مسبب غافلی / سوی این روپوشها زان مایلی
چون سببها رفت بر سر میزنی / ربنا و ربناها میکنی
رب همی گوید برو سوی سبب / چون ز صنعم یاد کردی ای صنم
مثنوی – دفتر سوم – ص 188 – سطر 5 بهبعد
ما میگوییم در این شرایط که در عرصه میدانی، توازن قوا به سود دستگاههای چند لایهای سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم میباشد و رژیم مطلقه فقاهتی تمامی چراغهای عمومی آگاهیساز در جامعه بزرگ ایران را خاموش کرده است و مردم ایران نمیتوانند بهصورت دموکراتیک در قلمرو عمومی و در عرصه مشارکت اجتماعی صدای هم دیگر را بشنوند و نمیتوانند بهصورت آزادانه چهره سیاسی خود را در عرصه عمومی ببینند و جامعه ایران محروم از آزادی بیان میباشد و تمامی دستگاههای تبلیغاتی از رادیو تلویزیون تا دیگر رسانهها همه بهصورت در بست در خدمت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم است و دستگاهی تبلیغاتی و رسانه در قلمرو عمومی برای مردم ایران چیزی را آشکار نمیکنند و تمامی صداهای موجود در داخل کشور توسط خود رژیم مطلقه فقاهتی بهصورت مستقیم و غیر مستقیم ایجاد میشود، این همه باعث شدهاست که:
اولاً با گسترش فضای اختناق (در فضای واقعی و فضای مجازی) توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، صداهای آگاهی کمتری به گوش مردم نگونبخت ایران برسد و آنچنان این فضای سرکوب و اختناق در داخل کشور توسط رژیم مطلقه فقاهتی فراگیر و گسترده شدهاست که مردم ایران تنها در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی فیلترینگ شده توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم میتوانند با هم صحبت بکنند که البته در شرایط بحرانی با کند کردن و قطع اینترنت (آن چنانکه در جریان قتل و عام هولناک خیزش ملی آبانماه 98 توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم شاهد بودیم) حکومت نظامی رژیم مطلقه فقاهتی حتی بر همین فضای مجازی هم بهشدت اعمال میگردد.
ثانیاً در چارچوب نظام مطلقه فقاهتی حاکم، اتوکراسی یا حاکمیت مطلقه یک نفر بر جامعه ایران بهصورت کامل مادیت پیدا کرده است و نظام مطلقه فقاهتی با شیوه پادگانی کردن همه امور سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و اداری و غیره کشور قدرت مطلقه خودش را بر جامعه بهصورت یک طرفه با تکیه بر سرنیزه اعمال میکند.
ثالثاً توتالیتاریسم یا تمامیتخواهی در مهیبترین شکل آن با یکدست کردن قدرت توسط حزب پادگانی خامنهای در جامعه ایران مادیت پیدا کرده است، آن چنانکه 43 سال است که این توتالیتاریسم مطلق توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر دو قلمرو خصوصی و عمومی مردم ایران حاکم شده و تمامی آزادیهای فردی و اجتماعی و سیاسی مردم ایران را به چالش کشیدهاست و هیچ نقطهای از زندگی عمومی و خصوصی مردم ایران وجود ندارد که توسط توتالیتاریسم مطلق حاکم مورد تعرض و دست اندازی مستقیم و غیر مستقیم قرار نگرفته باشد.
ادامه دارد