عاشورا و مکتب حسین به عنوان نماد همیشگی و جاویدان نبرد تاریخی، جنبشی، آگاهی‌بخش، رهائی‌بخش، عدالت‌طلبانه و آزادی‌خواهانه جبهه حق با جبهه باطل می‌باشد – قسمت نوزده

 

در پاسخ به صالحی نجف‌آبادی نسبت به این اظهار نظرش باید بگوییم که «اگر امام‌حسین بر این مبنا فکر می‌کرد، بی‌تردید می‌بایست از همان منزل زرود که خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه توسط دو مرد اسدی شنید و می‌دانست که دیگر در کوفه حامی و جایی ندارد و کوچک‌ترین احتمال برای موفقیت او در کوفه وجود ندارد، استراتژی رفتن به کوفه خود را تغییر می‌داد و حرکت به‌سمت یمن و مدینه و مکه از سر می‌گرفت». تغییر استراتژی امام‌حسین پس از محاصره توسط سپاه حر بن یزید ریاحی از منزل ذوحسم به این دلیل بود که «امام‌حسین در ذوحسم دیگر دریافت که نمی‌تواند خودش را به کوفه برساند، لذا در راستای تغییر استراتژی جنبشی نجات کوفه از چنگ عبیدالله زیاد، با شعار رفتن به یمن و مدینه و مکه، او از منزل ذوحسم به‌دنبال جایگزین کردن استراتژی نظامی به‌جای استراتژی جنبشی بوده است، چراکه تجربه مکه و مدینه و یمن بعداً هم نشان داد که تجربه استراتژی نظامی می‌باشد نه تجربه استراتژی جنبشی آنچنانکه در آغاز در کوفه وجود داشت.»

بنابراین، اصلاً «تغییر استراتژی امام‌حسین در منزل ذوحسم برای دفاع از خودش و برای جلوگیری از جلب خودش توسط سپاه حر بن یزید نبوده است» چراکه هم امام‌حسین و هم عبیدالله زیاد و یزید و عمر بن سعد و شمر بن ذی‌الجوشن می‌دانستند که حسین نه‌تنها مرد تسلیم و صلح و سازش با دستگاه فاسد بنی‌امیه نیست بلکه مهمتر از آن اینکه اصلاً آن‌ها نمی‌توانستند حسین و کاروان مسلح او را جلب کنند و تحویل عبیدالله زیاد بدهند، یادمان باشد که زمانی که در قصر ولید بن عتبه در مدینه مروان بن حکم قصد جلب و خلع سلاح کردن امام‌حسین را داشت، امام‌حسین با یک حرکت فیزیکی مروان بن حکم را مجبور به فرار از قصر کرد.

5 - اعتلای هم زمان دو جنبش تحت رهبری امام‌حسین و عبدالله بن زبیر در فرایند پسا مرگ معاویه نشان دهنده آن بوده است که «با مرگ معاویه دوران اختناق و استبداد 20 ساله حاکم بر جوامع مسلمان تحت حاکمیت امپراطوری بنی‌امیه وارد مرحله تنفسی خود شده بود، در نتیجه همین شکستن دوران استبداد و اختناق 20 ساله معاویه باعث شده بود، تا شرایط برای اعتلای جنبش‌ها و خیزش‌های تکوین یافته از پایین در جوامع مسلمان فراهم بشود.»

البته باز هم تأکید و تکرار می‌کنیم که بین جنبش امام‌حسین با جنبش عبدالله بن زبیر تفاوت‌های فراوانی وجود داشت چراکه «منهای اینکه برعکس جوهر جنبش عبدالله بن زبیر که یک جنبش قدرت‌طلبانه و حکومت‌طلبانه و نظامی و استوار بر حرکت از بالا بود، جوهر جنبش امام‌حسین حق‌طلبانه و عدالت‌طلبانه و رهایی‌بخش و جنبشی و استوار بر حرکت از پایین و در ادامه جنبش رهائی‌بخش پیامبر اسلام و عدالت‌خواهانه امام علی بود» در نتیجه «همین اختلاف بین دو جوهر جنبش امام‌حسین و عبدالله بن زبیر بود که امام‌حسین و عبدالله بن زبیر هرگز نتوانستند در مذاکرات مستمری که با هم داشتند به توافقی نسبت به یکی کردن حرکت خود دست پیدا کنند». زیرا برعکس آنچه که صالحی نجف در کتاب شهید جاوید می‌گوید «امام‌حسین هرگز معتقد به کسب قدرت سیاسی یا کسب حکومت و یا تشکیل قدرت نظامی از بالای سر مردم و جنبش‌ها و خیزش‌های عدالت‌خواهانه و حق‌طلبانه و رهایی بخش مردم جهان اسلام نبود». در صورتی که «اساس رویکرد عبدالله بن زبیر بر کسب قدرت سیاسی از بالای سر مردم و تکیه بر نیروهای مسلح وابسته به خود استوار بود.»

تفاوت دیگری که بین جنبش امام‌حسین با جنبش عبدالله بن زبیر وجود داشته است این بوده که «برعکس جنبش عبدالله بن زبیر که یک جنبشی بود که بالبداهه و بدون ریشه قبلی از بعد از ورود عبدالله بن زبیر به مکه و امتناع از بیعت با یزید تکوین پیدا کرد، جنبش امام‌حسین حداقل ریشه ده ساله قبلی (یعنی از بعد از شهادت امام حسن در سال 50 هجری که امام‌حسین به‌عنوان رهبر بلامنازع شیعیان امام علی شد) داشته است.»

تفاوت دیگر بین جنبش قدرت‌طلبانه عبدالله بن زبیر و جنبش حق‌طلبانه امام‌حسین در این بوده است که «عبدالله بن زبیر بر نیروی نظامی به‌عنوان نیروی عامل و بازوی حرکت تکیه می‌کرده‌است، در صورتی که امام‌حسین بر جنبش‌های خودجوش تکوین یافته از پایین جوامع مسلمان تکیه می‌کرده‌است.»

باری برای فهم اینکه رویکرد امام‌حسین از آغاز رویکرد جنبشی بوده نه رویکرد کسب نیروی نظامی و کسب قدرت سیاسی و دستیابی به حکومت (آنچنانکه صالحی نجف‌آبادی در شهید جاوید مدعی آن می‌باشد) باید به اختلاف رویکرد امام‌حسین در مقایسه با رویکرد ابن عباس در دوران اقامت هر دو در مکه عنایت بکنیم. چراکه (طبق گفته ارشاد مفید - ص 199) وقتی که ابن عباس در مکه مطلع شد که امام‌حسین کوفه را به‌عنوان پایگاه مقاومت (و یا کانون مرکز حرکت جنبشی) خود تعیین کرده است، به امام‌حسین گفت: «به نظر من یمن برای مرکز مبارزه و پیکار بهتر از کوفه است زیرا در یمن جمعی از شیعیان پدر شما هستند که از شما حمایت می‌کنند مضافاً اینکه در یمن قلعه‌ها و کوه‌ها و دره‌هایی هست که برای سنگربندی و مبارزه نظامی مناسب هستند» پر واضح است که این توصیه ابن عباس به امام‌حسین در چارچوب همان رویکرد نظامی‌گری می‌باشد نه رویکرد جنبشی و مردمی تکوین یافته از پایین که امام‌حسین پیوسته بر آن تأکید می‌ورزید.

اضافه کنیم، که در چارچوب همین رویکرد نظامی‌گری ابن عباس در برابر رویکرد جنبشی امام‌حسین بود که (آنچنانکه طبری در جلد چهارم تاریخ طبری - ص 287 مطرح می‌کند) ابن عباس در همین مذاکرات با امام‌حسین بود که به امام‌حسین پیشنهاد کرد که «اگر مردم کوفه حاکم خود را کشتند و دشمنان را بیرون کردند و بر اوضاع هم مسلط شدند در آن صورت صلاح است که شما به کوفه بروید و در غیر این صورت شما نباید به کوفه بروید». عنایت داشته‌باشیم، که آخرین خطبه امام‌حسین با زائرین بیت الله الحرام جهان اسلام که در هفتم ذی‌الحجه سال 60 هجری مطرح کرده است نشان دهنده آن است که اصلاً و ابداً «حرکت امام‌حسین به‌سمت کوفه برای کسب قدرت سیاسی و تکوین حکومت اسلامی و اجرای موبه‌مو فقه اسلامی آنچنانکه صالحی نجف‌آبادی در شهید جاوید می‌گوید نبوده است.»

همچنین این خطبه نشان دهنده آن می‌باشد که اصل مورد اعتقاد امام‌حسین آنچنانکه صالحی نجف‌آبادی در شهید جاوید می‌گوید «تعیین وظیفه و تکلیف بر پایه قدرت نبوده است» بلکه برعکس (داوری صالحی نجف‌آبادی در کتاب شهید جاوید) «حرکت و انتخاب امام‌حسین پیوسته بر پایه آگاهی و مسئولیت استوار بوده است»، علی‌هذا در همین رابطه است که امام‌حسین در آخرین خطبه خود در هفتم ذی‌الحجه در برابر حاجیان اقطار جهان اسلام می‌گوید:

«الحمد و الله و ما شاء الله و لا حول و لا قوه الا به الله و صلی الله علی رسوله و سلم. خط الموت علی ولد آدم مخط القلاده علی جیده الفتاه و ما اولهنی الی اسلافی اشتیاق یعقوب الی یوسف. خیر لی مصرع انا لا قیه کانی به او صالی ینقطعها عسل ان الظوات... الا و من کان فینا باذ لا مهجسته مو طنا علی لقا ء الله نفسه فلیر حل معنا فانی راحل مصبحا آن شاءالله - سپاس و ستایش ویژه پروردگار است. نیست قدرتی برتر از قدرت او و درود خداوند بر پیامبر، مرگ برای من چون گردن بندی است بر گردن فرزند آدم، همچون گردنبند زنان جوان چقدر به دیدار گذشتگان خود مشتاق هستم، همچون اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف، ... هر کس که می‌خواهد در راه ما جان فدا کند باید با ما حرکت کند و من بامدادان فردا حرکت خواهم کرد.»

باری، در خصوص جوهر خیزشی (نه جنبشی) حرکت مردم کوفه در دعوت از امام‌حسین و در حمایت از مسلم بن عقیل قبل از حاکمیت عبیدالله زیاد طبری می‌گوید: باید به شعار مسلم بن عقیل که پس از چهل روز ماندن در کوفه در دعوت از امام‌حسین مطرح می‌کند توجه کنیم» زیرا او خطاب به امام‌حسین می‌نویسد که «ان جمع اهل الکوفه معک - ای حسین اکثریت قریب به اتفاق مردم کوفه پشتیبان شما هستند» (تاریخ طبری - ج 4 - ص 297).

همچنین برای فهم جوهر جنبش حق‌طلبانه و عدالت‌خواهانه امام‌حسین در پروسه 5 ماه و دوازده روز تکوین عاشورای 61 هجری (از 28 رجب سال 60 که امام‌حسین پس از امتناع بیعت با یزید، از مدینه به مکه هجرت کرد تا دهم محرم سال 61 که امام‌حسین و یارانش در نبرد حق‌طلبانه با نظام فاسد بنی‌امیه به شهادت رسیدند) و مرزبندی جوهر جنبش حق‌طلبانه او با جوهر جنبش قدرت‌طلبانه سیاسی – نظامی عبدالله بن زبیر لازم است به مناظره بین مسلم بن عقیل نماینده امام‌حسین در کوفه قبل از شهادت‌اش و پس از دستگیری توسط سپاه عبیدالله زیاد با او (عبیدالله زیاد) عنایت بکنیم زیرا طبق گفته (ارشاد مفید - ص 196) زمانی که عبیدالله بن زیاد خطاب به مسلم عقیل می‌گوید:

«تو آمده‌ای که بین مردم تفرقه بیندازی؟» مسلم بن عقیل در پاسخ به عبیدالله زیاد حاکم عراق و کوفه می‌گوید: «اتیناهم لنا مر بالعدل و ندعو الی حکم الکتاب - ما آمده‌ایم تا امر به عدالت در جامعه بکنیم و در چارچوب عدالت به قرآن دعوت بکنیم». آنچه که از پاسخ مسلم بن عقیل قبل از شهادتش و بعد از دستگیری‌اش در حضور عبیدالله بن زیاد برای ما قابل فهم است اینکه:

ادامه دارد