سلسله درسهایی از نهجالبلاغه – قسمت دوازدهم
مبانی «اخلاق تطبیقی» در رویکرد امام علی (در نهجالبلاغه) و راههای مقابله نظری با «اخلاق انطباقی» و «اخلاق دگماتیستی» حاکم
پر واضح است که قبل از هر چیز این کلام امام علی نشان دهنده «ارزش مسئولیت اجتماعی» در منظومه معرفتی و فلسفه اخلاق تطبیقی امام علی میباشد. چراکه آنچنانکه فوقا هم مطرح کردیم، در فلسفه اخلاق تطبیقی امام علی، «عدالت» در مؤلفههای مختلف آن (اعم از عدالت فردی، عدالت اجتماعی، عدالت اقتصادی، عدالت سیاسی، عدالت قضائی و حقوقی و غیره) «جوهر اخلاق تطبیقی و انسان» موضوع اخلاق تطبیقی در رویکرد امام علی در نهجالبلاغه میباشد. همان «انسانی» که امام علی در منشور و عهدنامه خودش به مالک اشتر این چنین آن را تعریف میکند.
«ثُمَّ اعْلَمْ یا مَالِک أَنِّی قَدْ وَجَّهْتُک إِلَی بِلَادٍ قَدْ جَرَتْ عَلَیهَا دُوَلٌ قَبْلَک مِنْ عَدْلٍ وَ جَوْرٍ وَ أَنَّ النَّاسَ ینْظُرُونَ مِنْ أُمُورِک فِی مِثْلِ مَا کنْتَ تَنْظُرُ فِیهِ مِنْ أُمُورِ الْوُلَاةِ قَبْلَک وَ یقُولُونَ فِیک مَا کنْتَ تَقُولُ فِیهِمْ وَ إِنَّمَا یسْتَدَلُّ عَلَی الصَّالِحِینَ بِمَا یجْرِی اللَّهُ لَهُمْ عَلَی أَلْسُنِ عِبَادِهِ فَلْیکنْ أَحَبَّ الذَّخَائِرِ إِلَیک ذَخِیرَةُ الْعَمَلِ الصَّالِحِ فَامْلِک هَوَاک وَ شُحَّ بِنَفْسِک عَمَّا لَا یحِلُّ لَک فَإِنَّ الشُّحَّ بِالنَّفْسِ الْإِنْصَافُ مِنْهَا فِیمَا أَحَبَّتْ أَوْ کرِهَتْ وَأَشْعِرْ قَلْبَک الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَکونَنَّ عَلَیهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَک فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَک فِی الْخَلْقِ - ای مالک بدان، من تو را به بلادی (مصر) میفرستم که پیش از تو حکومتهایی در آنجا جریان داشته است که برخی از آنها عادل و بعضی دیگر ستمکار بودهاند؛ و بدون تردید مردم آنجا امروز از تو انتظار دارند که تو در کارهای والیان گذشته آنها بنگری و بدون شک مردمان بلاد در باره تو همان داوری میکنند که تو در باره آنها داوری میکنی. مالک، همانا خداوند برای شناخت مردان صالح، حقایق را بر زبانهای بندگانش به جریان میاندازد. مالک، محبوبترین ذخیره را برای خود عمل صالح قرار بده و برای این کار هوای نفس خودت را در اختیار بگیر و بر نفس خود بخیل باش و زمام آن را در آنچه برایت روا نیست رها مگردان، چرا که انصاف و عدالت در باره نفس، جلوگیری جدی از اقدام نفس است در هر چه که بخواهد یا نخواهد. مالک، رحمت و محبت و لطف و دوستی ورزیدن و مهربانی کردن با همگان (در بلاد مصر) را بر قلبت بفهمان بطوریکه مردم مصر آن را دریافت کنند، نه اینکه در حد یک تصور ذهنی باقی بماند. مالک، مبادا مانند درندهای خونخوار به جان مردم مصر بیفتی زیرا مردم دو دستهاند: دستهای از آنها برادر دینی تو هستند و دستهای دیگر که مسلمان نیستند در خلقت و آفرینش همنوع تو میباشند» (نهجالبلاغه صبحی الصالح – نامه 53 - ص 427 - سطر 9 به بعد).
در این رابطه است که میتوان داوری کرد که بدون فهم و شناخت دو اصل «عدالت و انسان» در نهجالبلاغه و در رویکرد امام علی «امکان فهم فلسفه اخلاق تطبیقی در منظومه معرفتی امام علی و در نهجالبلاغه وجود ندارد» و شاید بهتر آن باشد که موضوع را اینچنین مطرح کنیم که در خصوص تبیین مبانی اخلاق تطبیقی در رویکرد امام علی در نهجالبلاغه، باید بگوئیم دو ستون هرم فلسفه اخلاق تطبیقی امام علی در نهجالبلاغه عبارتند از: «انسان و عدالت». بر این مطلب اضافه کنیم که «هم عدالت و هم انسان در رویکرد امام علی در نهجالبلاغه دو موضوع فرادینی میباشند». آنچنانکه فوقا در عهدنامه مالک اشتر دیدیم، امام علی جایگاه فرادینی عدالت و انسان در منظومه معرفتی خودش را با عبارت «فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَک فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَک فِی الْخَلْقِ» مطرح کرد (مردم دو دستهاند: یا برادر دینی تو هستند و یا هم نوع تو در خلقت و آفرینش میباشند).
پر پیداست که آنچنانکه در خطبه فوق (خطبه 27) امام علی با صراحت بر آن تکیه میکند تعریف «انسان» در چارچوب فلسفه اخلاق تطبیقی در منظومه معرفتی امام علی با «مسئولیت اجتماعی» تعریف میشود؛ و لذا در این رابطه است که «انسان در رویکرد امام علی امری ذومراتب میباشد و انسانها به موازات آنکه مسئولتر باشند، انسانترند» و البته آنچنانکه امام علی در خطبه فوق (خطبه 27 نهجالبلاغه) بر آن تاکید میکند «مادیت عینی مسئولیت انسان در تعهد انسانی – اجتماعیاش تعریف میشود» که در خطبه فوق (خطبه 27 نهجالبلاغه) امام علی «جهاد در برابر ستمکارانی که آزادی و استقلال و سرزمین مردم را مورد چالش قرار میدهند، یکی از نمونههای این مسئولیت اجتماعی تعریف میکند» و لذا به همین دلیل است که امام علی در خطبه فوق (خطبه 27 نهجالبلاغه) با صراحت میگوید: «جامعهای که مسئولیت اجتماعی مبارزه با ستمکاران (جهاد با ستمکاران) جزء ایمان و اعتقاد و باور خود قرار ندهد، خداوند لباس ذلت بر تن آنها میپوشاند و بلا و مصیبت بر آنها فرو میریزد و آنها را با حقارت و پستی غوطهور میسازد و قطعاً چنین جامعهای از عدالت محروم خواهند شد.»
به بیان دیگر در رویکرد امام علی لازمه دستیابی به «عدالت» (در مؤلفههای مختلف عدالت سیاسی، عدالت اجتماعی، عدالت حقوقی، عدالت اقتصادی و عدالت فردی که همه در چارچوب فلسفه اخلاق تطبیقی در رویکرد امام علی تعریف میشوند) ظهور و مادیت یافتن «مسئو لیت اجتماعی» در آن جامعه است، بنابراین اگر در خطبه فوق (خطبه 27 نهجالبلاغه) میبینیم که امام علی جامعه خودش را نفرین میکند، با صراحت در خطبه فوق دلیل این نفرین کردن جامعه خودش را اینچنین مطرح میکند: «آگاه باشید، من شما را شب و روز و مخفی و آشکار برای پیکار با ستمکاران دعوت کردم و به شما گفتم که پیش از آنکه ستمکاران بر شما هجوم بیاورند، شما بر آنان هجوم ببرید. سوگند به خدا هیچ قومی در خانه خود مورد حمله و هجوم قرار نگرفت مگر اینکه ذلیل شد.»
بدین ترتیب از اینجا است که امام علی در ادامه در قسمت دیگری از این خطبه (خطبه 27) به فرموله کردن اندیشه خود میپردازد و بر این باور است که عامل شکست و ذلت جامعهای که امام علی (در طول 5 سال و چهار ماه حاکمیت آن را به عهده داشته است) در این بوده است که «جامعه ستمکاران بر باطلشان اعتقاد و تجمع داشتهاند، اما جامعه زمان علی بر حقشان اعتقاد و ایمان نداشتند» به عبارت دیگر در فلسفه اخلاق تطبیقی امام علی در نهجالبلاغه تا زمانیکه «جامعه و مردم بر حقشان ایمان و اعتقاد و معرفت نداشته باشند، مسئولیت اجتماعی در آن جامعه حاصل نمیشود» و از اینجا است که امام علی در خطبه فوق (خطبه 27) با صراحت میگوید: «سوگند به خدا، اجتماع این قوم بر باطلشان و پراکندگی شما از حقتان، قلب را میمیراند و اندوه را به درون آدمی میکشاند. پس زشتی و اندوه بر شما باد زیرا نشانه تیرهای دشمن گشتهاید، غارت میشوید ولی هجوم نمیبرید، مورد حمله و کشتار قرار میگیرید ولی حمله نمیکنید معصیت بر خدا میشود، شما رضایت میدهید.»
ثانیاً موضوع مهم دیگری که امام علی در خطبه فوق به آن اشاره میکند، اینکه در تعریف جهاد میگوید: «وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَی وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِینَةُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثِیقَةُ فَمَنْ تَرَکهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ - جهاد لباس تقواست و زره محکم الهی است و سپر با اطمینان انسان است، کسی که جهاد را ترک کند خداوند لباس ذلت بر تن او میپوشاند.»
باری، آنچه در عبارت فوق از خطبه 27 نهجالبلاغه برای ما قابل توجه است، اینکه در این عبارت امام علی «جهاد را لباس تقوی تعریف مینماید». پر واضح است که «این تعریف از تقوی در چارچوب تعریف قرآن از تقوی میباشد». چراکه قرآن «تقوا را پیش شرط دستیابی به هدایت قرآن میداند» و از نظر قرآن «بدون تقوا امکان دستیابی به هدایت قرآن وجود ندارد.»
«ذَلِک الْکتَابُ لَا رَیبَ فِیهِ هُدًی لِلْمُتَّقِینَ - این کتاب فقط هدایتگر متقین است» (سوره بقره – آیه 2).
همچنین قرآن «تقوا را پیش شرط دستیابی به هدایتگری تاریخ میداند.»
«قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کیفَ کانَ عَاقِبَةُ الْمُکذِّبِینَ - هَذَا بَیانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًی وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ - همانا پیش از شما بگذشت جوامعی دیگر، پس بگردید در زمین و بنگرید چگونه فرجام تکذیب کنندگان بوده است این بیانی است برای مردم و راهنما و موعظهای است برای متقین» (سوره آل عمران – آیات 137 - 138).
آنچنانکه امام علی در خطبه فوق «جهاد را لباس تقوا تعریف میکند» قرآن در داستان خلقت انسان و قصه آدم، پس از هبوط انسان و خودآگاهی انسان به خودش این «خودآگاهی را لباس تقوا تعریف مینماید.»
«یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیکمْ لِبَاسًا یوَارِی سَوْآتِکمْ وَرِیشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَی ذَلِک خَیرٌ ذَلِک مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یذَّکرُونَ - ای بنی آدم همانا فرستادیم برای شما جامه که بپوشید و البته لباس تقوا بهتر است و این است از آیتهای خداوند شاید یادآور شوند» (سوره اعراف – آیه 26).
همچنین قرآن «تقوا هدایتگر رشد نفسانی انسان در مرحله خودسازی انفسی میداند.»
«وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا - فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا - قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکاهَا - وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا - و قسم به نفس و آنچه که نفس را پروراندش - پس بر آن الهام شد فجور و تقوا - همانا رستگارند آنکه پاک ساختش و زیانکارند آنکه بفریفتش» (سوره شمس – آیات 7 الی 10).
باری، سؤال فربهی که در این جا قابل طرح است اینکه، اگر در مبانی اخلاق تطبیقی در رویکرد امام علی در نهجالبلاغه «انسان» موضوع و «عدالت» جوهر اخلاق تطبیقی امام علی میباشد، رابطه تقوا با اخلاق تطبیقی امام علی در نهجالبلاغه چگونه قابل تعریف میباشد؟
قبل از پاسخ به این سؤال به طرح مواردی از رویکرد امام علی در این رابطه میپردازیم:
الف – در رویکرد امام علی در نهجالبلاغه «تقوا باعث میگردد که آدمی بر خداوند حق پیدا کند.»
«عِبَادَ اللَّهِ أُوصِیکمْ بِتَقْوَی اللَّهِ فَإِنَّهَا حَقُّ اللَّهِ عَلَیکمْ وَ الْمُوجِبَةُ عَلَی اللَّهِ حَقَّکمْ وَ أَنْ تَسْتَعِینُوا عَلَیهَا بِاللَّهِ وَ تَسْتَعِینُوا بِهَا عَلَی اللَّهِ فَإِنَّ التَّقْوَی فِی الْیوْمِ الْحِرْزُ وَ الْجُنَّةُ وَ فِی غَدٍ الطَّرِیقُ إِلَی الْجَنَّةِ مسلکها وَاضِحٌ وَ سَالِکهَا رَابِحٌ وَ مُسْتَوْدَعُهَا حَافِظٌ - بندگان خدا، شما را به تقوای خداوندی سفارش میکنم، چراکه تقوا، حق خداوندی است بر شما و تقوا موجب حق شما بر خداوند میگردد. پس برای توفیق یافتن در تقوا از خداوند یاری بجوئید و متقابلاً برای ارتباط با خداوند از تقوا استمداد کنید؛ زیرا تقوا امروز برای شما سپر و پناهگاه است و تقوا فردا برای شما راهی است به سوی جنت. مسیر تقوا روشن است و رونده آن راه برنده سود و امانتدار آن نیکو نگهدار است» (نهجالبلاغه صبحی الصالح - خطبه 191 – ص 284 – سطر 1 به بعد).
ادامه دارد