سلسله درسهایی از نهجالبلاغه – قسمت هشت
«فهم و شناخت تطبیقی نهجالبلاغه» برای «فهم و شناخت تطبیقی قرآن»
د - در نامه 45 نهجالبلاغه امامعلی خطاب به عثمان بن حنیف انصاری حاکم بصره (از آنجایی که به امامعلی خبر رسیدهبود که مردی از بصره عثمان بن حنیف را به مهمانی عروسی دعوت کرده است و از او در این مهمانی با غذاهای رنگارنگ پذیرایی کرده است لذا امامعلی در ضمن نامهای که در تنبیه او) مینویسد، میگوید: «...أَلَا وَ إِنَّ لِکُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً یَقْتَدِی بِهِ وَ یَسْتَضِیءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَی مِنْ دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیْهِ أَلَا وَ إِنَّکُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَی ذَلِکَ وَ لَکِنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ فو الله مَا کَنَزْتُ مِنْ دُنْیَاکُمْ تِبْراً وَ لَا ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً وَ لَا أَعْدَدْتُ لب الی ثَوْبِی طِمْراً وَ لَا حُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً وَ لَا أَخَذْتُ مِنْهُ إِلَّا کَقُوتِ أَتَانٍ دَبِرَةٍ وَ لَهِیَ فِی عَیْنِی أَوْهَی وَ أَوْهَنُ مِنْ عَفْصَةٍ مَقِرَةٍ بَلَی کَانَتْ فِی أَیْدِینَا فَدَکٌ مِنْ کُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ فَشَحَّتْ عَلَیْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِینَ وَ نِعْمَ الْحَکَمُ اللَّهُ وَ مَا أَصْنَعُ بِفَدَکٍ وَ غَیْرِ فَدَکٍ وَ النَّفْسُ مَظَانُّهَا فِی غَدٍ جَدَثٌ تَنْقَطِعُ فِی ظُلْمَتِهِ آثَارُهَا وَ تَغِیبُ أَخْبَارُهَا وَ حُفْرَةٌ لَوْ زِیدَ فِی فُسْحَتِهَا وَ أَوْسَعَتْ یَدَا حَافِرِهَا لَأَضْغَطَهَا الْحَجَرُ وَ الْمَدَرُ وَ سَدَّ فُرَجَهَا التُّرَابُ الْمُتَرَاکِمُ وَ إِنَّمَا هِیَ نَفْسِی أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَی لِتَأْتِیَ آمِنَةً یَوْمَ الْخَوْفِ الْأَکْبَرِ وَ تَثْبُتَ عَلَی جَوَانِبِ الْمَزْلَقِ وَ لَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَیْتُ الطَّرِیقَ إِلَی مُصَفَّی هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ وَ لَکِنْ هَیْهَاتَ أَنْ یَغْلِبَنِی هَوَایَ وَ یَقُودَنِی جَشَعِی إِلَی تَخَیُّرِ الْأَطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْیَمَامَةِ مَنْ لَا طَمَعَ لَهُ فِی الْقُرْصِ وَ لَا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ أَوْ أَبِیتَ مِبْطَاناً وَ حَوْلِی بُطُونٌ غَرْثَی وَ أَکْبَادٌ حَرَّی أَوْ أَکُونَ کَمَا قَالَ الْقَائِلُ: وَ حَسْبُکَ دَاءً أَنْ تَبِیتَ بِبِطْنَةٍ وَ حَوْلَکَ أَکْبَادٌ تَحِنُّ إِلَی الْقِدِّ أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یُقَالَ هَذَا امیر الْمُؤْمِنِینَ وَ لَا أُشَارِکُهُمْ فِی مَکَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَکُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِی جُشُوبَةِ الْعَیْشِ فَمَا خُلِقْتُ لِیَشْغَلَنِی أَکْلُ الطَّیِّبَاتِ کَالْبَهِیمَةِ الْمَرْبُوطَةِ هَمُّهَا عَلَفُهَا أَوِ الْمُرْسَلَةِ شُغُلُهَا تَقَمُّمُهَا تَکْتَرِشُ مِنْ أَعْلَافِهَا وَ تَلْهُو عَمَّا یُرَادُ بِهَا أَوْ أُتْرَکَ سُدًی أَوْ أُهْمَلَ عَابِثاً أَوْ أَجُرَّ حَبْلَ الضَّلَالَةِ أَوْ أَعْتَسِفَ طَرِیقَ الْمَتَاهَةِ وَ کَأَنِّی بِقَائِلِکُمْ یَقُولُ إِذَا کَانَ هَذَا قُوتُ ابْنِ أَبِی طَالِبٍ فَقَدْ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ عَنْ قِتَالِ الْأَقْرَانِ وَ مُنَازَلَةِ الشُّجْعَانِ أَلَا وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّیَّةَ أَصْلَبُ عُوداً وَ الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَةَ أَرَقُّ جُلُوداً وَ النَّابِتَاتِ الْعِذْیَةَ أَقْوَی وَقُوداً وَ أَبْطَأُ خُمُوداً. وَ أَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ کَالضَّوْءِ مِنَ الضَّوْءِ وَ الذِّرَاعِ مِنَ الْعَضُدِ وَ اللَّهِ لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَی قِتَالِی لَمَا وَلَّیْتُ عَنْهَا وَ لَوْ أَمْکَنَتِ الْفُرَصُ مِنْ رِقَابِهَا لَسَارَعْتُ إِلَیْهَا وَ سَأَجْهَدُ فِی أَنْ أُطَهِّرَ الْأَرْضَ مِنْ هَذَا الشَّخْصِ الْمَعْکُوسِ وَ الْجِسْمِ الْمَرْکُوسِ حَتَّی تَخْرُجَ الْمَدَرَةُ مِنْ بَیْنِ حَبِّ الْحَصِیدِ. وَ مِنْ هَذَا الْکِتَابِ، وَ هُوَ آخِرُهُ: إِلَیْکِ عَنِّی یَا دُنْیَا فَحَبْلُکِ عَلَی غَارِبِکِ قَدِ انْسَلَلْتُ مِنْ مَخَالِبِکِ وَ أَفْلَتُّ مِنْ حَبَائِلِکِ وَ اجْتَنَبْتُ الذَّهَابَ فِی مَدَاحِضِکِ أَیْنَ الْقُرُونُ الَّذِینَ غَرَرْتِهِمْ بِمَدَاعِبِکِ أَیْنَ الْأُمَمُ الَّذِینَ فَتَنْتِهِمْ بِزَخَارِفِکِ فَهَا هُمْ رَهَائِنُ الْقُبُورِ وَ مَضَامِینُ اللُّحُودِ وَ اللَّهِ لَوْ کُنْتِ شَخْصاً مَرْئِیّاً وَ قال با حس یا لَأَقَمْتُ عَلَیْکِ حُدُودَ اللَّهِ فِی عِبَادٍ غَرَرْتِهِمْ بِالْأَمَانِیِّ وَ أُمَمٍ أَلْقَیْتِهِمْ فِی الْمَهَاوِی وَ مُلُوکٍ أَسْلَمْتِهِمْ إِلَی التَّلَفِ وَ أَوْرَدْتِهِمْ مَوَارِدَ الْبَلَاءِ إِذْ لَا وِرْدَ وَ لَا صَدَرَ هَیْهَاتَ مَنْ وَطِئَ دَحْضَکِ زَلِقَ وَ مَنْ رَکِبَ لُجَجَکِ غَرِقَ وَ مَنِ ازْوَرَّ عَنْ حَبَائِلِکِ وُفِّقَ وَ السَّالِمُ مِنْکِ لَا یُبَالِی إِنْ ضَاقَ بِهِ مُنَاخُهُ وَ الدُّنْیَا عِنْدَهُ کَیَوْمٍ حَانَ انْسِلَاخُهُ اعْزُبِی عَنِّی فو الله لَا أَذِلُّ لَکِ فَتَسْتَذِلِّینِی وَ لَا أَسْلَسُ لَکِ فَتَقُودِینِی... - آگاه باشید برای هر پیروی پیشروئی است که از او پیروی کند و از پرتو آگاهی او روشنایی گیرد. آگاه باشید که رهبر شما (امامعلی) از دنیای خود به دو جامه کهنه و از خوراکیها به دو قرص نان بسنده کرده است. بدانید که شما قطعاً توانایی این قناعت را ندارید ولی شما میتوانید با تقوا و مجاهدت و پاکی و درستی مرا کمک کنید. سوگند به خدا از دنیای شما طلایی نیندوختم و از غنایم آن ثروتی جمع نکردهام و برای لباس پوسیدهام جامه دیگری مهیا نکردهام و حتی وجبی از زمین این دنیا حیازت نکردهام و من از قوت این دنیا نگرفتم مگر به مقدار توشه جانداری که پشتش مجروح شود و غذایش کم شود؛ و قطعاً این دنیا در برابر چشمم پستتر و موهونتر از دانه تلخ ناچیزی است که به کار دباغی بر آید؛ و این در حالی است که من اگر بخواهم میتوانم به عسل خالص و مغز گندم و پارچههای ابریشمی دست پیدا کنم اما هیهات که هوای نفسبر من غلبه کند و طمع زیاد مرا به انتخاب خوردنیها وادارد در حالی که ممکن است در حجاز و یمامه کسی باشد که طمعی در یک قرص نان داشته و سیری را به یاد نداشتهباشد و یا من با شکم سیر بخوابم در صورتی که اطراف من شکمهای گرسنه و جگرهای تفدیده باشد و یا چنان باشم که گویندهای گفتهاست: این درد برایت بس که تو با شکم سیر بخوابی و در پیرامونت جگرهایی باشد که آرزوی خوردن پوست دباغی نشده داشتهباشند. آیا باید من به این قانع باشم که به من بگویند این امیرالمؤمنین است بدون اینکه من در سختیهای روزگار با مردم همدرد و شرکت نورزم و یا در سختیهای زندگی الگوی آنان نباشم؟ آگاه باش من برای این آفریده نشدهام که خوردن غذاهای گوارا مرا مشغول بدارد و یا همچون چهار پایی بسته که اندیشهاش علف است مرا سرگرم سازد و یا مانند حیوانی باشم که به حال خود رها شده باشد که زبالهدانها را بر هم بزند تا شکم خود را پر کند و از سرانجام کارش غافل باشد و یا برای زندگی بیهوده به حال خودم واگذارند یا طناب گمراهی را بکشم و یا بدون اندیشه راه انحراف را در پیش بگیرم. گویی میبینم گویندهای از شما میگوید: اگر غذای فرزند ابیطالب همین است پس چرا ناتوانی و سستی او را از نبرد با همگنان و ایستادگی در برابر دلاوران باز نمیدارد؟ اینان باید بدانند که درختی که در بیابان میروید چوب سختتری دارند در حالی که پوست درختان سر سبز و خرم نازکتر و کم مقاومتترند و روییدنیهایی که تنها در بیابان از آب باران سیراب میشوند دارای شعلههای قویترند و دیرتر آتش آنها خاموش میشوند. بهراستی من و پیامبر اسلام مانند دو شاخه از یک درخت هستیم و مانند آرنج به بازو. سوگند به خدا اگر همه عرب به جنگ با من برخیزند هرگز از آنان رویگردان نمیشوم و اگر فرصتهایی به دستم آید برایشان یورش خواهم برد و خواهم کوشید تا روی زمین را از این اشخاص ضد انسان و بدنهایی که عقل درونش سرگشته است پاک کنم مانند بیرون شدن دانههای کلوخ از دانههای گندم. ای دنیا از من دور شو که من مهار تو را بر کوهانت انداختهام و از چنگت رها شدهام و از دامهای تو رستهام و از ورود به لغزشگاههایت پرهیز نمودهام. کجا هستند آن گروهی که با بازیهای خود آنان را فریب دادی؟ کجا رفتند آن اقوام و امتهائی که با زر و زیورهایت آنان را به فتنه و آشوب انداختی؟ هم اکنون آنان در گرو گورها و در جوف قبرهایند. ای دنیا سوگند به خدا اگر تو بهصورت یک موجود محسوس و یک جسم محسوس میبودی حدود خداوندی را برای تو جاری میکردم در مقابل آن بندگانی که بهوسیله آرمانها فریفتی و ملتهایی که در پرتگاه سقوط انداختی و سلاطین که به نابودی کشانیدی و در غرقاب مصائب غرق کردی آنجایی که دیگر رفت و برگشت نبود. هیهات که هر کس به پرتگاه تو قدم گذاشت لغزید و هرکس در انبوه امواج دریاهای تو فرو رفت غرق گشت و هر کس که از طنابهای دامت فاصله گرفت نجات یافت و هر کس که از دست تو جان سالم به در برد باکی از تنگی خوابگاهش ندارد و دنیا در نزد او مانند یک روز است که پایانش نزدیک است. ای دنیا از من فاصله بگیر و دور شو سوگند به خدا من تسلیم تو نمیشوم تا مرا دچار ذلت و خواری کنی و تن به فرمان تو نمیسپارم تا زمام اختیار مرا به دستگیری» (نهجالبلاغه صبحی الصالح – نامه 45 – از سطر سوم ص 416 تا سطر چهاردهم ص 418).
آنچه از قسمتهای نامه 45 امامعلی به عثمان بن حنیف انصاری حاکم بصره برای ما قابل فهم است اینکه:
اولاً امامعلی در این نامه تلاش میکند که «بهصورت ایجابی» عثمان بن حنیف انصاری را نسبت به اشتباهی که کرده است آگاه نماید «نه بهصورت سلبی.»
ثانیاً امامعلی در این رابطه برای «برخورد ایجابی» (نه سلبی صرف) تلاش میکند که از شخصیت و کاراکترهای خودش یک الگو و یک ایده و مدل بسازد تا پیروان او و از جمله عثمان بن حنیف بتوانند تا اندازهای از الگوی شخصیت او تاسی بجویند. برای اینکه آنها بهسمت تقوا و مجاهدت و پاکی و راستی حرکت کنند.
ثالثاً امامعلی در این نامه تلاش میکند «تا مخاطب خودش را محدود به عثمان بن حنیف انصاری نکند بلکه همه پیروانش در حال و آینده را مخاطب خود قرار بدهد و الگو و مدل و پارادایم کیس بودن خودش را برای آنها تعریف بکند.»
رابعاً امامعلی در این نامه در تعریف و تبیین شخصیت خودش «بیش از همه بر قناعت و کنترل هواهای نفسانی و خودسازی وجودی و اگزیستانسی خودش توسط پراکسیس دینی و باطنی و اجتماعی تکیه میکند» و هرگز مانند صوفیان در این رابطه بر کشتن نفس تکیه نمیکند بلکه تنها بر پرورش و آموزش نفس خود در راستای کنترل هواهای نفسانی تکیه میکند.
خامسا امامعلی در این نامه بسیار تأکید میکند که «سختگیریهای او در راستای کنترل هواهای نفسانی فقط در سطح رهبران جامعه میباشد نه هر فرد عادی» چراکه از نظر امامعلی «تنها این رهبران جامعه هستند که برای اینکه بتوانند درد اقشار محروم جامعه را احساس کنند باید در بستر سختیها زندگی خودشان را در سطح پایینترین اقشار جامعه درآوردند» و در سختیها و مشکلات آنها با آنها شریک بشوند و درد و مشکلات آنها را تجربه کنند. یادمان باشد که از نظر امامعلی «تنها توسط احساس درد پائینیهای اقشار جامعه است که رهبران جامعه میتوانند هدایتگر همه جامعه بهصورت یک کل بشوند و تنها در خدمت قشری یا طبقهای از جامعه درنیایند.»
ادامه دارد