سلسله درسهایی از نهجالبلاغه – قسمت شانزده
«فهم و شناخت تطبیقی نهجالبلاغه» برای «فهم و شناخت تطبیقی قرآن»
می خور که صد گناه زاغیار در حجاب / بهتر زطاعتی که بروی و ریا کنند
در میخانه ببستند خدایا مپسند / که در خانه تزویر و ریا بگشایند
چو طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست / نبود خیر در آن خانه که عصمت نبود
زخانقاه به میخانه میرود حافظ / مگر زمستی زهد ریا بهوش آمد
خدا را محتسب ما را بفریاد دف و نی بخش / که ساز شرع ازین افسانه بیقانون نخواهد شد
گر زمسجد بخرابات شدم خرده مگیر / مجلس وعظ درازست و زمان خواهد شد
نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد / ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
حلاج بر سر دار این نکته خوش سراید / از شافعی مپرسید امثال این مسائل
مبوس جز لب ساقی و جام میحافظ / که دست زهد فروش ان خطاست بوسیدن
اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباز / پیالهای بدهش گو دماغ را تر کن
در ین خرقه هزار آلودگی هست / خوشا وقت قبای میفروشان
میصوفی افکن کجا میفروشند / که در تابم از دست زهد ریایی
آسمان کشتی ارباب هنر میشکند / تکیه آن به که برین بحر معلق نکنیم
دسته چهارم که امامعلی در خطبه 32 نهجالبلاغه در خصوص کالبد شکافی جامعهشناسانه زمان خودش مطرح میکند «گروهی از جامعه هستند که بهدلیل ضعف و ناتوانی از کسب قدرت گوشهنشینی اختیار میکنند و خود را به نام قناعت فریب میدهند و خود را به لباس زاهدان و صوفیان در میآورند در حالی که در خلوت هیچیک از کارهای آنها از تقوا و پارسایی نشانی دیده نمیشود» بهبیاندیگر دسته چهارم از نظر امامعلی «کسانی هستند که بهعلت عجز خویش از دست یافتن به قدرت درماندهاند و بهعلت بیچارگی خویش به بیچارگی خو کرده و به ضعف و فقر و ذلت زندگی خویش تن در دادهاند و به نام قناعت خود را آرایش میدهند وبا جامه پارسایی خود را زینت میبخشند در حالی که نه در خانه، نه در بیرون، نه در دل، نه در زندگی مرد این کارها نیستند.»
و بالاخره آخرین گروه آنهایی هستند که «تقیه آنان را به کنج سکوت و خاموشی کشانده و خواری آنان را گوشهگیر کرده لذا نصیب آنها از دنیا آب تلخ و شور زندگی است. دهانشان از شکایت بسته شدهاست و در راه ارشاد و هدایت مردم مغلوب شدهاند.»
لذا در این رابطه است که امام در پایان خطبه 32 نهجالبلاغه از مردم و مخاطبین خود میخواهد که پیش از آنکه آیندگان از آنها پند بگیرند آنها از حال گذشتگان خود پند بگیرند.
سوم - یکی دیگر از راههای فهم و شناخت تطبیقی نهجالبلاغه و امامعلی «فهم جوهر جایگاه عدالت (در مؤلفههای مختلف عدالت اقتصادی، عدالت اجتماعی، عدالت سیاسی، عدالت حقوقی و قضائی و عدالت اخلاقی و غیره) بهعنوان امر انسانی و فرا دینی در دیسکورس و ادبیات و منظومه معرفتی امامعلی میباشد». بیشک از مهمترین مسائلی که امامعلی به کرات در نهجالبلاغه از آن سخن گفتهاست «موضوع عدالت در مؤلفه مختلف آن (اعم از عدالت اجتماعی، عدالت سیاسی، عدالت اقتصادی، عدالت فضایی، عدالت فردی یا عدالت اخلاقی و غیره) میباشد که امامعلی بهعنوان یک امر انسانی و فرا دینی در نهجالبلاغه مطرح کرده است» اضافه کنیم که آن چنانکه در شمارههای گذشته نشر مستضعفین ایران (بهعنوان ارگان عقیدتی و جنبشی و سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) مطرح کردهایم «در تبیین و آرایش جوهر حرکت پیامبر اسلام و امامعلی و امامحسین (بهعنوان سلسله جنبان جنبشهای اجتماعی شکل گرفته در چارچوب قرآن یا وحی نبوی) میتوانیم جنبش پیامبر اسلام در طول 23 سال حیات نبوی خود (13 سال فرایند مکی و 10 سال فرایند مدنی) تحت عنوان جنبش رهائیبخش تعریف نماییم» و «جنبش امامعلی بهخصوص در طول 5 سال خلافتاش را بهعنوان جنبش عدالتخواهانه تعریف بکنیم» و «جنبش امامحسین بهخصوص در طول 5 ماه دوازده روز حرکت عاشورایی (از 28 رجب سال 60 که امامحسین از مدینه به مکه هجرت کرد تا دهم محرم سال 61 هجری که امامحسین و اصحابش به شهادت رسیدند) بهعنوان جنبش حقطلبانه مطرح نماییم.»
در خصوص این نامگذاری و آرایش سه مؤلفه جنبش رهائیبخش و جنبش عدالتخواهانه و جنبش حقطلبانه باید عنایت داشته باشیم که «تقسیمبندی سه مؤلفهای فوق هرگز بهمعنای آن نیست که هر کدام از این سه مؤلفه فاقد جوهر دو مؤلفه دیگر میباشند» بهبیاندیگر معنای این آرایش و تقسیمبندی سه مؤلفهای آن نیست که مثلاً جنبش رهائیبخش پیامبر اسلام تک مؤلفهای بوده و فاقد مؤلفههای عدالتخواهانه و حقطلبانه بوده است و یا جنبش امامعلی بهصورت تک مؤلفهای عدالتخواهانه بوده است و فاقد جوهر حقطلبانه و جوهر رهائیبخش بوده و یا جنبش حقطلبانه امامحسین فاقد جوهر عدالتخواهانه و رهائیبخش بوده است، بلکه برعکس معنای این تقسیمبندی آن است که «در هر کدام از این سه مؤلفههای جنبش رهائیبخش و جنبش عدالتخواهانه و جنبش حقطلبانه بر پایه شرایط خاص اجتماعی و تاریخی و نیاز جامعه وجهی از سه جوهر رهائیبخش و عدالتخواهانه و حقطلبانه پر رنگتر میشدهاست.»
برای مثال در پروسه 23 ساله بعثت پیامبر اسلام آن چنانکه قرآن در تبیین آن میگوید:
«یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ - تا بارها و زنجیرهایی که بر انسانها بود بردارد» (سوره اعراف – آیه 157) و همچنین آن چنانکه خود امامعلی در خطبه اول نهجالبلاغه مطرح میکند:
«... فَبَعَثَ فِیهِمْ رسله وَ واتر إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ... - خداوند رسولاناش را برانگیخت و پیامبرانش را پیاپی بهسوی مردم فرستاد تا مردم را به میثاقی که با آفریدگارشان بستهبودند وادار نمایند و نعمتهای فراموش شده را به یادشان بیاورند و عقول تودهها را بر آشوبانند» (نهجالبلاغه صبحی الصالح – خطبه اول – ص 43 – سطر 9) وجه رهائیبخش پر رنگتر از وجه عدالتخواهانه و حقطلبانه بوده است؛ و در حرکت امامعلی پس از 25 سال که از وفات پیامبر میگذشت و ظلم و ستم بر جامعه یا جوامع مسلمین حاکم شده بود آن چنانکه خود امامعلی در خطبه 16 نهجالبلاغه مطرح میکند (نهجالبلاغه صبحی الصالح – خطبه 16 – ص 57 – سطر 5 تا 9) «وجه عدالتخواهانه پر رنگتر از وجه رهائیبخش و حقطلبانه بوده است»؛ و در حرکت امامحسین آن چنانکه خود امامحسین میگوید:
«ألاَ ترون أنَّ الحَقَّ لا یُعمَلُ بهِ و أنَّ الباطِلَ لا یُتَناهی عَنهُ - آیا نمیبینید که در جامعه بهحق عمل نمیشود و از باطل نهی نمیشود» (تحف العقول – ص 176 – سطر 5). «وجه حقطلبانه پر رنگتر از وجه رهائیبخش و عدالتخواهانه بوده است.»
باری در این رابطه است که برای فهم جوهر و جایگاه عدالت در نهجالبلاغه و در رویکرد امامعلی لازم است که عنایت داشته باشیم که:
اولاً امامعلی در خطبههای نهجالبلاغه «موضوع عدالت را بهصورت چند مؤلفهای (اعم از عدالت اقتصادی، عدالت سیاسی، عدالت اجتماعی، عدالت فضایی و غیره) مطرح کرده است نه بهصورت تک مؤلفهای.»
ثانیاً امامعلی «رویکرد عدالتخواهانه خودش را در کنار رویکرد حقطلبانه و رویکرد رهائیبخش مطرح کرده است.»
ثالثاً امامعلی در نهجالبلاغه هم موضوع عدالتخواهانه و هم موضوع رهائیبخش و هم موضوع حقطلبانه بهصورت یک امر انسانی و فرا دینی مطرح کرده است.»
ثالثاً امامعلی در نهجالبلاغه «موضوع عدالت را یک امر اجتماعی میداند و عدالت فردی را هم در چارچوب عدالت اجتماعی مطرح مینماید.»
ادامه دارد