سلسله درسهای از نهجالبلاغه – قسمت پنجم
«فهم و شناخت تطبیقی نهجالبلاغه» برای «فهم و شناخت تطبیقی قرآن»
باری برای اینکه بتوانیم «وحی نبوی پیامبر اسلام یا قرآن صامت را به صورت تطبیقی (نه انطباقی و نه دگماتیستی) به حرف درآوریم و آن را فهم بکنیم این مهم تنها با شناخت تطبیقی نهجالبلاغه و علیشناسی تطبیقی برای ما ممکن میشود.»
ثالثاً برای اینکه بتوانیم در عرصه فلسفی با اسلام دگماتیست فلسفی یونانیزده ارسطوئی و افلاطونی مرزبندی بکنیم و بتوانیم به جای خدای انتزاعی نشسته در ماوراء الطبیعه و بیتفاوت نسبت به جهان واقعی افلاطونی و ارسطوئی (و فلاسفه مسلمان یونانیزده و ارسطوزده و افلاطونزده) آنچنانکه محمد اقبال لاهوری میگوید «خدا به صورت یک واقعیت غیر انتزاعی و به صورت یک واقعیت در جهان که هم آنچنان محیط بر وجود میباشد که وجود در هستی او شناور است و هم آنچنان محاط در هستی است که از رگهای گردن انسان به انسان نزدیکتر میباشد و هم در همین جهان مادی دائماً در حال خلق جدید میباشد» یعنی خدائی فاعل و خالق و در حال خلق جدید میباشد نیازمند به فهم و شناخت تطبیقی نهجالبلاغه و شناسائی تطبیقی امام علی میباشیم. به بیان دیگر «بدون فهم و شناخت تطبیقی نهجالبلاغه و امام علی هرگز نخواهیم توانست رویکرد فلسفی دگماتیستی یونانیزده ارسطوئی و افلاطونی خود را به رویکرد فلسفی توحیدی چهار مؤلفهای (توحید در جهان، توحید در انسان، توحید در جامعه و توحید در تاریخ) آنچنانکه معلم کبیرمان شریعتی میگوید، استحاله کنیم.»
رابعاً برای اینکه «جهاد نفسانی در بستر تجربه دینی (آنچنانکه مولوی به صورت انحرافی – در دفتر اول مثنوی – ابیات 1409 تا 1425 مطرح میکند) با رویکرد صوفیانه و دگماتیستی مطلق نکنیم و جهاد اجتماعی جامعهسازانه و تاریخسازانه در پای مطلق کردن جهاد نفسانی تک مؤلفهای ذبح نکنیم و برای اینکه نتوانیم تجربه دینی دو مؤلفهای نفسانی و اجتماعی جایگزین تجربه صوفیانه تک مؤلفهای درونگرا بکنیم و برای اینکه بتوانیم خودسازی تطبیقی استوار بر مبارزه سه مؤلفهای نفسانی و اجتماعی و طبیعی جایگزین خودسازی دگماتیست صوفیانه فردگرا و جامعهستیز و دنیاگریز و اختیارستیز بکنیم و بتوانیم دنیا را مزرعه آخرت تعریف بکنیم و آخرت را محصول و حاصل همین دنیا بدانیم و بین دنیا و آخرت (آنچنانکه مهدی بازرگان و حسین حاج فرج تبلیغ میکنند) دیوار چین ایجاد نکنیم و بتوانیم به توحید بین دنیا و آخرت و توحید طبیعت و ماوراء الطبیعت و توحید دل و دماغ و توحید فرد و جامعه و توحید روح و بدن و غیره دست پیدا کنیم تنها و تنها با شناخت تطبیقی نهجالبلاغه و امام علی این مهم میتواند برای ما حاصل بشود.»
خامسا برای اینکه بتوانیم امام علی را (آنچنانکه خودش در جریان جنگ صفین و در برابر قرآن بر سرنیزه کردن اصحاب معاویه طبق دسیسه عمر و عاص که با فرمان به زیر کشیدن قرآنهای بر سرنیزه توسط امام علی او شعار «ان القرآن ناطق» مطرح کرد) به عنوان قرآن ناطق در ادامه قرآن صامت پیامبر اسلام فهم بکنیم و برای شناخت مصداق «من لا معاش له لا معاد له» و فهم «وَ لَا دِینَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ» و شناخت «کونا للظّالم خصماً وللمظلوم عوناً» ضروری و لازم است که به شناخت تطبیقی نهجالبلاغه و امام علی دست پیدا کنیم. باری از اینجا است که تنها توسط فهم و شناخت تطبیقی نهجالبلاغه و امام علی است که ما میتوانیم به همه خواستههای فوق پاسخ مثبت بدهیم البته معنای دیگر این حرف آن است که بدون فهم تطبیقی نهجالبلاغه و امام علی هرگز ما نمیتوانیم به خواستههای فوق دست پیدا کنیم. باری در ادامه این مطالب آنچه که برای شناخت تطبیقی نهجالبلاغه و امام علی میتوانیم بگوئیم اینکه:
اول - برای فهم تطبیقی نهجالبلاغه و امام علی قبل از همه باید به این موضوع بپردازیم که «خود امام علی در نهجالبلاغه چگونه خودش و حرکتش را توصیف کرده است؟» به بیان دیگر لازمه اولیه فهم تطبیقی نهجالبلاغه و امام علی «شناخت امام علی از زبان خود امام علی است»؛ یعنی «تا زمانی که نتوانیم به شناخت علی از زبان خود علی دست پیدا کنیم هرگز نخواهیم توانست به شناخت تطبیقی از امام علی و نهجالبلاغه دست پیدا کنیم» و د لیل این امر هم آن است که «هر کس خودش را (و عیب و حسن خودش را) بیش از هر کس دیگر میتواند فهم نماید»؛ زیرا «کسی که نتواند از خودش تعریف مشخصی و تحلیل مشخصی عرضه نماید هرگز نخواهد توانست نسبت به خودسازی تطبیقی خودش دست پیدا کند» و بیشک معنای این در رویکرد امام علی عبارت است از «عَجِبْتُ لِمَنْ ینْشُدُ ضَالَّتَهُ وَقَدْ أَضَلَّ نَفْسَهُ فَلَا یطْلُبُهَا - تعجب میکنم از کسی که در جستجوی گمشدهاش بر میآید و حال آنکه خود را گم کرده است و در جستجوی آن بر نمیآید.»
باری امام علی در جاهای مختلف از نهجالبلاغه در باره شخص خودش صحبت کرده و ابعادی مختلف از شخصیت خودش را تبیین کرده است از جمله الف:
در خطبه سوم نهجالبلاغه که میفرماید: «أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ وَ إِنَّهُ لَیعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَی ینْحَدِرُ عَنِّی السَّیلُ وَ لَا یرْقَی إِلَی الطَّیرُ - هان ای مردم سوگند به خدا آن شخص این جامه را به تن کرد در صورتی که او قطعاً میدانست که موقعیت من موقعیت مرکز آسیاب به آسیاب است که به دور آن میگردد سیل از من سرازیر میشود و هیچ پرندهای نمیتواند به اوج پرواز من برسد» (نهجالبلاغه صبحی الصالح – خطبه 3 - ص 48 – سطر 1 به بعد) امام علی در این بخش از خطبه سوم نهجالبلاغه یا خطبه شقشقیه که «تنها خطبهای از نهجالبلاغه است که از اول تا آخر این خطبه امام علی به صورت عریان برای اولین و آخرین بار در عمر خودش خلفای ثلاثه پیش از خودش را (در طول 25 سال پسا رحلت پیامبر اسلام) به نقد میکشاند» و در بخش آغازین این خطبه در نقد خلافت و قدرتیابی ابوبکر توسط شورای سقیفه و در راستای صلاحیت خودش برای جانشینی پیامبر اسلام (بدون هیچگونه اشارهای بر داستان غدیر خم یا وصایت پیامبر اسلام نسبت به انتخاب او به عنوان جانشینیاش که البته امام علی در هیچ جای نهجالبلاغه به صورت آشکار موضوع داستان غدیر خم در راستای وصایت و سفارش پیامبر اسلام در تعیین او به عنوان جانشینی بعد از خودش مطرح نکرده است لذا در خطبه شقشقیه امام علی) تنها در این رابطه بر پتانسیل وجودی خودش (در مقایسه با ابوبکر) تکیه میکند نه بر تعیین جانشینیاش توسط پیامبر اسلام در واقعه غدیر خم.»
لازم به ذکر است که در عرصه کلامی شیعه این موضوع (آنچنانکه اسلام دگماتیست فقاهتی حوزههای فقهی در طول هزار سال گذشته بر طبل آن کوبیدهاند) موضوعی به غایت مهم میباشد که باید به صورت محوری از دیدگاه امام علی در نهجالبلاغه مورد بازشناسی همه جانبه قرار بگیرد. در همین رابطه است که امام علی در نامه ششم نهجالبلاغه «حتی در تائید تعیین او به عنوان جانشینی عثمان (توسط کنشگران جنبش عدالتخواهانه مصر و مدینه) بر همان شیوه شورای سقیفه در تعیین جانشینی پیامبر تکیه میکند نه بر تعیین او توسط پیامبر اسلام در واقعه غدیر خم به عنوان جانشینیاش». لذا در این نامه خطاب به معاویه بن ابی سفیان مینویسد: «إِنَّهُ بَایعَنِی الْقَوْمُ الَّذِینَ بَایعُوا أَبَا بَکرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَی مَا بَایعُوهُمْ عَلَیهِ فَلَمْ یکنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ یخْتَارَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ یرُدَّ وَ إِنَّمَا الشُّورَی لِلْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَی رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً کانَ ذَلِک لِلَّهِ رِضًا فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَی مَا خَرَجَ مِنْهُ فَإِنْ أَبَی قَاتَلُوهُ عَلَی اتِّبَاعِهِ غَیرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَلَّاهُ اللَّهُ مَا تَوَلَّی وَ لَعَمْرِی یا مُعَاوِیةُ لَئِنْ نَظَرْتَ بِعَقْلِک دُونَ هَوَاک لَتَجِدَنِّی أَبْرَأَ النَّاسِ مِنْ دَمِ عُثْمَانَ وَ لَتَعْلَمَنَّ أَنِّی کنْتُ فِی عُزْلَةٍ عَنْهُ إِلَّا أَنْ تَتَجَنَّی فَتَجَنَّ مَا بَدَا لَک وَ السَّلَامُ - (ای معاویه) همان مردمی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند بر همان مبنا و با همان قید و شرط با من هم بیعت کردند، بنابراین نه آنکه حاضر بود در بیعت با من اختیار فسخ دارد و نه آنکه غایب بوده است اجازه رد کردن شکل و شیوه بیعت با من را دارد. شورا تعیین خلیفه پس از رحلت پیامبر تنها در اختصاص مهاجرین و انصار میباشد. اگر شورای مهاجرین و انصار به طور اتفاق کسی را امام دانستند چنین کاری مورد رضا و خشنودی خداوند هم میباشد و اگر کسی از تصمیمی که شورای مهاجرین و انصار درباره تعیین خلیفه گرفتهاند از روی بدعت خارج بشود باید او را به آنچه که از آن خارج شده است برگردانند و اگر آن فرد مخالف رأی شورای مهاجرین و انصار در تعیین خلیفه امتناع و سرپیچی کند باید با او نبرد کرد چراکه از غیر از طریق اهل ایمان پیروی کرده است و خدا او را در بیراهه رها میکند. ای معاویه به جان خودم سوگند اگر با عقلت بنگری نه با هوایت درخواهی یافت که من بیزارتر از دیگر مردمان از خون و قتل عثمان هستم و قطعاً تو میدانی که من در حادثه قتل عثمان بر کنار بودم مگر اینکه تو بخواهی مرا بدون دلیل و اساس در قتل عثمان متهم بسازی برو هر تهمتی که میخواهی بزن. والسلام» (نهجالبلاغه صبحی الصالح – جزء دوم – نامه ششم – ص 366 و 367 – از سطر 9 به بعد).
شرح لغات: عُزْلَةٍ: اسم مصدر از اعتزال است.
تَجَنَّی: آن است که بر کسی گناهی ببندند که آن را انجام نداده است.
باری آنچه که از عبارات نامه امام علی به معاویه بن ابی سفیان فرمانروای شام برای ما قابل فهم است اینکه:
اولاً در این نامه امام علی به صراحت «مکانیزم شورای سقیفه در تعیین جانشینی ابوبکر تائید میکند و آن را مورد رضا و خشنودی خداوند میداند» و میگوید: «وَ إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًا - شورا تنها اختصاص به مهاجرین و انصار دارد لذا اگر این شورا کسی را امام کردند خداوند هم از این راضی و خشنود میباشد.»
ثانیاً امام علی در نامه فوق به معاویه مینویسد: «که منهم مانند ابوبکر و عمر و عثمان توسط بیعت مردم انتخاب شدم و همان مردمی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند بر همان مبنا با منهم بیعت نمودهاند» بنابراین مطابق این گفته امام علی «مبنای حقانیت خلافت امام علی همان مبنا و مکانیزم بیعت با ابوبکر و عمر و عثمان بوده است نه چیزی دیگر». لذا او در ابتدای این نامه مینویسد: «إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ عَلَيْهِ - همان مردمی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند بر همان مبنا با من هم بیعت نمودهاند.»
ثالثاً در عبارات نامه فوق امام علی به معاویه او به وضوح اعلام میکند که «اگر کسی بر انتخاب شورای مهاجرین و انصار عصیان نماید به جهت پیروی او از راهی غیر از راه مومنین باید با او جنگید و به جای خود نشاندش». لذا میفرماید: «فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اتِّبَاعِهِ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ - پس اگر کسی از روی بدعت از رأی شورای مهاجرین و انصار خارج بشود باید با او جنگید و او را سر جای خود نشاند.»
رابعاً امام علی در این نامه با صراحت به معاویه میگوید: «من بیزارتر از دیگر مردمان در مخالف با قتل عثمان بودم». او در این باره مینویسد: «وَ لَعَمْرِي يَا مُعَاوِيَةُ لَئِنْ نَظَرْتَ بِعَقْلِكَ دُونَ هَوَاكَ لَتَجِدَنِّي أَبْرَأَ النَّاسِ مِنْ دَمِ عُثْمَانَ - ای معاویه به جان خودم سوگند اگر با عقلت بنگری نه با هوایت درخواهی یافت که من بیزارتر از دیگر مردمان از قتل عثمان هستم.»
خامسا در پایان این نامه امام علی خطاب به معاویه میگوید: «من در ماجرای قتل عثمان دور از ماجرا بودم و تو در خصوص دست داشتن من در قتل عثمان به من تهمت میزنی» او مینویسد: «وَ لَتَعْلَمَنَّ أَنِّي كُنْتُ فِي عُزْلَةٍ عَنْهُ إِلَّا أَنْ تَتَجَنَّى فَتَجَنَّ مَا بَدَا لَكَ - تو میدانی که من در جریان قتل عثمان دخالت نداشتم و آنچه که تو در این رابطه در باب دخالت من در قتل عثمان میگوئی مرا بدون دلیل و اساس متهم میسازی برو هر تهمتی که میخواهی بزن.»
ادامه دارد