سلسله درسهای از نهجالبلاغه – قسمت شش
«فهم و شناخت تطبیقی نهجالبلاغه» برای «فهم و شناخت تطبیقی قرآن»
باز در همین رابطه است که امام علی در خطبه 205 نهجالبلاغه خطاب به طلحه و زبیر پس از بیعت آن دو به ایشان میفرماید: «لَقَدْ نَقَمْتُمَا یسِیراً وَ أَرْجَأْتُمَا کثِیراً أَ لَا تُخْبِرَانِی أَی شَیءٍ کانَ لَکمَا فِیهِ حَقٌّ دَفَعْتُکمَا عَنْهُ أَمْ أَی قَسْمٍ اسْتَأْثَرْتُ عَلَیکمَا بِهِ أَمْ أَی حَقٍّ رَفَعَهُ إِلَی أَحَدٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ ضَعُفْتُ عَنْهُ أَمْ جَهِلْتُهُ أَمْ أَخْطَأْتُ بَابَهُ وَ اللَّهِ مَا کانَتْ لِی فِی الْخِلَافَةِ رَغْبَةٌ وَ لَا فِی الْوِلَایةِ إِرْبَةٌ وَ لَکنَّکمْ دَعَوْتُمُونِی إِلَیهَا وَ حَمَلْتُمُونِی عَلَیهَا فَلَمَّا أَفْضَتْ إِلَی نَظَرْتُ إِلَی کتَابِ اللَّهِ وَ مَا وَضَعَ لَنَا وَ أَمَرَنَا بِالْحُکمِ بِهِ فَاتَّبَعْتُهُ وَ مَا اسْتَنَّ النَّبِی (ص) فَاقْتَدَیتُهُ فَلَمْ أَحْتَجْ فِی ذَلِک إِلَی رَأْیکمَا وَ لَا رَأْی غَیرِکمَا وَ لَا وَقَعَ حُکمٌ جَهِلْتُهُ فَأَسْتَشِیرَکمَا وَ إِخْوَانِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ لَوْ کانَ ذَلِک لَمْ أَرْغَبْ عَنْکمَا وَ لَا عَنْ غَیرِکمَا. وَ أَمَّا مَا ذَکرْتُمَا مِنْ أَمْرِ الْأُسْوَةِ فَإِنَّ ذَلِک أَمْرٌ لَمْ أَحْکمْ أَنَا فِیهِ بِرَأْیی وَ لَا وَلِیتُهُ هَوًی مِنِّی بَلْ وَجَدْتُ أَنَا وَ أَنْتُمَا مَا جَاءَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ (ص) قَدْ فُرِغَ مِنْهُ فَلَمْ أَحْتَجْ إِلَیکمَا فِیمَا قَدْ فَرَغَ اللَّهُ مِنْ قَسْمِهِ وَ أَمْضَی فِیهِ حُکمَهُ فَلَیسَ لَکمَا وَ اللَّهِ عِنْدِی وَ لَا لِغَیرِکمَا فِی هَذَا عُتْبَی. أَخَذَ اللَّهُ بِقُلُوبِنَا وَ قُلُوبِکمْ إِلَی الْحَقِّ وَ أَلْهَمَنَا وَ إِیاکمُ الصَّبْرَ ثم قال رَحِمَ اللَّهُ رَجُلًا رَأَی حَقّاً فَأَعَانَ عَلَیهِ أَوْ رَأَی جَوْراً فَرَدَّهُ وَ کانَ عَوْناً بِالْحَقِّ عَلَی صَاحِبِهِ - همانا شما (طلحه و زبیر) از امور ناچیز خشم گرفتید و خوبیهای فراوانی را پشت سر انداختید و نادیده انگاشتید چرا به من نمیگوئید که شما در چه چیزی حق داشتید که من آن را از شما دفع نمودم؟ و کدام سهم را به خود اختصاص داده و از شما دریغ داشتهام؟ و یا در کدامین قسمت خودم را بر شما مقدم داشتم؟ و یا در چه مورد برای احقاق حقی مسلمانی به من مراجعه کرده و من از به جای آوردن آن ناتوان گشتم یا به آن نادان بودم یا در شناخت و اجرای آن به خطا رفتهام؟ سوگند به خدا مرا به خلافت رغبتی نبود و به زمامداری شما علاقهای نداشتم. ولی این شما بودید که مرا به پذیرش آن دعوت نمودید و خلافت را بر من تحمیل کردید در آن هنگام که خلافت به من رسید در کتاب خدا نگریستم و از آنچه که برای ما قرار داده بود پیروی نمودم و به سنت و روش پیامبر اسلام اقتدا کردم پس نیازی به نظریات شما (طلحه و زبیر) نداشتم؛ و هیچ حکمی برای من پیش نیامده است که من به آن جاهل باشم تا با شما (طلحه و زبیر) مشورت کنم و اگر چنین چیزی پیش میآمد از رأی شما (طلحه و زبیر) استفاده میکردم؛ اما اعتراض شما در باره تقسیم بالسویه اموال میان همه مردم این حکمی نبوده است که من به رأی خود صادر کرده باشم و با تکیه به هوای نفس انجام داده باشم. بلکه من و شما این حکم تقسیم بالسویه اموال میان همه مردم از پیامبر در یافتهایم. به همین جهت در تقسیم بالسویه اموال میان همه مردم نیازی به رأی شما (طلحه و زبیر) ندیدم. سوگند به خدا برای شما حقی بر من نیست که لازم باشد خشنودی شما را در آن جلب نمایم. خداوند دلهای ما و شما را به سوی حقیقت متوجه کند و به همه ما شکیبائی و صبر عنایت فرماید. در پایان امام علی فرمود: خدا رحمت کند کسی را که هر گاه حقی را مشاهده کند آن را یاری کند و اگر ستمی را بیابد آن را محو سازد و با یاری کردن صاحب حق علیه ستمگر قیام کند» (نهجالبلاغه صبحی الصالح - جزء اول – خطبه 205 – ص 321 و 322 – از سطر 9 به بعد).
شرح لغات:
أَرْجَأْتُمَا: پشت سر انداختند.
اسْتَأْثَرْتُ: از روی میل و دلخواه خود عمل کرد.
الاربه: نیاز و حاجت.
أَفْضَتْ: رسید.
عقبی: رضایت یا از بدی بازگشتن.
آنچه از خطبه امام علی در برابر طلحه و زبیر (خطبه 205 نهجالبلاغه) برای ما قابل فهم است اینکه:
اولاً از محتوای گفتههای امام علی میتوان فهمید که طلحه و زبیر به عنوان اعتراض به دو تا موضوع خدمت امام علی رسیده بودند. «یکی اعتراض به اینکه چرا امام علی در انجام امور مملکت با آنها مشورت نمیکند» و دوم اینکه «چرا امام علی اموال بیتالمال را به صورت بالسویه میان همه مردم تقسیم میکند و برای مهاجرین و انصار و آنها حقی ویژه در تقسیم اموال قائل نمیشود.»
ثانیاً امام علی در پاسخ به موضوع مورد اعتراض طلحه و زبیر در خصوص عدم مشورت با آنها در انجام امور مملکت میگوید: «عَلَیهَا فَلَمَّا أَفْضَتْ إِلَی نَظَرْتُ إِلَی کتَابِ اللَّهِ وَ مَا وَضَعَ لَنَا وَ أَمَرَنَا بِالْحُکمِ بِهِ فَاتَّبَعْتُهُ وَ مَا اسْتَنَّ النَّبِی (ص) فَاقْتَدَیتُهُ فَلَمْ أَحْتَجْ فِی ذَلِک إِلَی رَأْیکمَا - در آن هنگام که خلافت به من رسید در کتاب خدا نگریستم و از آنچه که برای ما قرار داده بود پیروی نمودم همچنین از آنچه که پیامبر سنت قرار داده است تبعیت کردم و در این پیروی و اطاعت نیازی به رأی شما (طلحه و زبیر) نداشتم.»
ثالثاً امام علی در خصوص پاسخ به «اعتراض دوم طلحه و زبیر نسبت به تقسیم بالسویه اموال بیتالمال بین همه مردم» فرمود: «وَ أَمَّا مَا ذَکرْتُمَا مِنْ أَمْرِ الْأُسْوَةِ فَإِنَّ ذَلِک أَمْرٌ لَمْ أَحْکمْ أَنَا فِیهِ بِرَأْیی وَ لَا وَلِیتُهُ هَوًی مِنِّی بَلْ وَجَدْتُ أَنَا وَ أَنْتُمَا مَا جَاءَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ (ص) قَدْ فُرِغَ مِنْهُ فَلَمْ أَحْتَجْ إِلَیکمَا فِیمَا قَدْ فَرَغَ اللَّهُ مِنْ- و اما اعتراض شما در مورد برابر تقسیم کردن اموال میان مردم این حکمی نبوده است که من به رأی خود صادر کرده باشم و طبق خواسته هوای نفسانی انجام داده باشم بلکه حکمی است که از آنچه که پیامبر اسلام آورده است، دریافتهام.»
رابعاً در این خطبه (خطبه 205 نهجالبلاغه) امام علی خطاب به طلحه و زبیر سوگند به خدا میخورد که او رغبتی به خلافت نداشته و خلافت را حق خودش نمیدانسته و خلافت بر او تحمیل شده است لذا در این رابطه میگوید: «وَ اللَّهِ مَا کانَتْ لِی فِی الْخِلَافَةِ رَغْبَةٌ وَ لَا فِی الْوِلَایةِ إِرْبَةٌ وَ لَکنَّکمْ دَعَوْتُمُونِی إِلَیهَا وَ حَمَلْتُمُونِی عَلَیهَا - سوگند به خدا من به خلافت رغبتی نداشتم اما شما آن را به من تحمیل کردید.»
خامسا امام در پایان این خطبه «اصلی از اصول مورد اعتقاد خود را مطرح مینماید که همیشه به این اعتقاد همه جانبه داشته است و آن اصل این است که انسان باید هر گاه حقی در جامعه دید آن را یاری کند و اگر ستمی در جامعه مشاهده کرد با آن مبارزه نماید و با یاری کردن صاحبان آن حق علیه ستمگر قیام نماید». بدون تردید «این اصل همان مانیفست جنبش حقطلبانه و عدالتخواهانه و رهائیبخش پیامبر اسلام و امام علی و امام حسین میباشد». همچنین «این اصل همان منشور و جوهر جنبش عاشورای امام حسین در سال 60 و 61 میباشد» که امام حسین در روز عاشورا با شعار: «ألاَ تَرَونَ أنَّ الحَقَّ لا یعمَلُ بهِ و أنَّ الباطِلَ لا یتَناهی عَنهُ - آیا نمیبینید که در جامعه به حق عمل نمیگردد و با باطل مبارزه نمیشود». در همین رابطه است که میتوانیم داوری کنیم که «این گفته امام علی در پایان خطبه 205 نهجالبلاغه در برابر طلحه و زبیر نمایش جوهر جنبش رهائیبخش و عدالتخواهانه و حقطلبانه از ابراهیم خلیل تا پیامبر اسلام و از پیامبر اسلام تا امام حسین و همه تاریخ میباشد.»
بنابراین بدین ترتیب است که امام علی میفرماید: «رَحِمَ اللَّهُ رَجُلًا رَأَی حَقّاً فَأَعَانَ عَلَیهِ أَوْ رَأَی جَوْراً فَرَدَّهُ وَ کانَ عَوْناً بِالْحَقِّ عَلَی صَاحِبِهِ - خدا رحمت کند کسانی که هرگاه حقی را مشاهده کنند آن را یاری کنند و اگر ستمی را بیابند آن را محو سازند و با یاری کردن صاحبان حق علیه ستمگر قیام کنند.»
باری از اینجا است که امام علی در پاراگراف اول خطبه 3 نهجالبلاغه در تعریف از پتانسیل خودش جهت خلافت بر مسلمین میگوید: «وَ إِنَّهُ لَیعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَی ینْحَدِرُ عَنِّی السَّیلُ وَ لَا یرْقَی إِلَی الطَّیرُ - خود ابوبکر میدانست که جایگاه من نسبت به آنها مثل جایگاه مرکز آسیاب به آسیاب است و به علت تکامل وجودی (در عرصههای انسانی و اجتماعی و سیاسی) هیچ پرندهای نمیتواند به اوج معراج وجودی و اسرای اجتماعی من دست پیدا کند». پر واضح است که در اینجا امام علی «در تعریف و تبیین شخصیت خودش فقط و فقط بر تکامل وجودیاش آن هم به شکل انسانی و زمینی تکیه میکند نه بر فضائل به ارث رسیده یا تفویض شده از طرف آسمان و غیره» به بیان دیگر آنچنانکه در بخشهای دیگر نهجالبلاغه امام علی بارها و بارها تکرار کرده است آنچه او از فضائل انسانی بهرهمند شده است صورت اکتسابی داشته است و توسط پراکسیس اگزیستانسی و اجتماعی و سیاسی خودش برای او حاصل شده است؛ به عبارت دیگر «مانند یک انسان زمینی بوده است اگر چه طبق گفته خودش این انسان زمینی به راههای آسمانی بیشتر از راههای زمینی آگاه میباشد» ولی در این خصوص هم باید داوری کنیم که «علت و دلیل اینکه امام علی بر راههای آسمانی بیشتر از راههای زمینی آگاهی داشته است به خاطر این بوده است که در عرصه تجربه دینی و پراکسیس باطنی تکامل عمودی و وجودی و معراجی و اگزیستانسی او بر تکامل افقی یا اسرائی و یا اجتماعی و تاریخیاش برتری داشته است» و اصلاً آنچنانکه «زندگی امام علی نشان میدهد تکامل افقی و اسرائی و اجتماعی و تاریخی امام علی در فرایند بستر تکامل وجودی و اگزیستانسی و عمودی او حاصل شده است» و شاید صحیحتر آن باشد که بگوئیم که «تکامل اسرائی و افقی امام علی مولود و سنتز تکامل عمودی و اگزیستانسی او بوده است هر چند که این دو پروسه در پیوند با هم انجام گرفتهاند» لذا در این رابطه است که خود او میفرماید:
«...فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْضِ قَبْلَ أَنْ تَشْغَرَ... - به تحقیق من به راههای آسمانی بیش از راههای زمینی آشنا هستم» (نهجالبلاغه صبحی الصالح – خطبه 189 – ص 280 – سطر 6 و 7)؛ و باز در همین رابطه است که معلم کبیرمان علامه محمد اقبال لاهوری در توصیف پروسه تکوین شخصیت زمینی تا آسمانی یا معراجی – اسرائی امام علی میگوید:
پیش او نه آسمان نه خیبر است / ضربت او از مقام حیدر (امام علی) است
همچنان از خاک خیزد جان پاک / سوی بیسوئی گریزد جان پاک
در ره او مرگ و حشر و نشر و مرگ / جز تب و تابی ندارد ساز و برگ
در فضائی صد سپهر نیلگون / غوطه پیهم خورده باز آید برون
خود حریم خویش و ابراهیم خویش / چون ذبیح الله در تسلیم خویش
کلیات اشعار فارسی اقبال لاهوری – فصل جاوید نامه – ص 317 – سطر 5 به بعد
ادامه دارد