سلسله درس‌هایی از نهج‌البلاغه – قسمت هفده

مبانی «اخلاق تطبیقی» در رویکرد امام علی (در نهج‌البلاغه) و راه‌های مقابله نظری با «اخلاق انطباقی» و «اخلاق دگماتیستی» حاکم

 

یادمان باشد که نهج‌البلاغه مربوط به زمانی و محیطی بوده است که «حتی یک کتاب وجود نداشته است» و امام علی و اطرافیان پیامبر «غیر از قرآن کتاب دیگری نخوانده بودند» و نهج‌البلاغه کتابی است که در آن سطح عالی، در یک جامعه کاملاً بدوی، در نثری چنین ظریف و محتوائی چنان عمیق در حد یک اعجاز تدوین پیدا کرده است؛ و نهج‌البلاغه کتابی است که «حتی امروز نشان دهنده لطیف‌ترین حالت ادبی و هنری و کلامی و عمیق‌ترین اندیشه و حکمت در یک انسان پیشرفته می‌باشد». عنایت داشته باشیم که غالباً اینگونه معروف است که کسانی که خوب چیز می‌نویسند، نمی‌توانند خوب حرف بزنند و کسانیکه خوب حرف می‌زنند، نویسنده خوبی نیستند، بسیار کم‌اند افرادی که هر دو استعداد در اوج داشته باشند و این در شرایطی است که «امام علی در نهج‌البلاغه هم سخن و هم قلم در اوج و عالیترین سطح به نمایش گذاشته است» به طوری که برای مثال آنچنانکه فوقا دیدیم، امام علی در عرصه «عمق حکمت و اندیشه» در نهج‌البلاغه مانند «عظمت کلامش و قلمش در اوج قرار دارد» به طوری که در خطبه یک نهج‌البلاغه می‌بینیم که امام علی مانند یک متکلم و فیلسوف بزرگ و دقیق و عمیق سخن می‌گوید؛ و نهج‌البلاغه کتابی است که برای داوری در باب آن قابل پیش‌بینی نیست که کسی که اندیشه فلسفی و کلامی در این حد از عمق و جهان‌بینی در این وسعت و بینش عقلی و استدلال منطقی و عقلی در این حد از استحکام دارد، همان فرمانده نظامی و همان سیاست‌مداری باشد که در برابر بردن یک خلخال از پای یک زن یهودی توسط سپاه معاویه، بر صورت خود سیلی می‌زند و به خاطر ظلمی که به او شده است طلب مرگ برای خود می‌کند، بنابراین آنچنانکه محمد عبده در مقدمه نهج‌البلاغه انتشاری خودش می‌گوید: «امام علی در نهج‌البلاغه آنچنانکه یک سخنور و نویسنده در اوج می‌باشد، یک فرمانده بزرگ جنگ و یک متکلم و فیلسوف و نظریه‌پرداز و حکیم عمیق و دقیق اندیش عقلی نیز هست.»

باری، بدین ترتیب است که امام علی در نهج‌البلاغه آنچنانکه خودش مدعی است، «راه آسمان و راه زمین را درجهان‌بینی توحیدی‌اش در پیوند با یکدیگر قرار می‌دهد» به بیان دیگر امام علی در نهج‌البلاغه «راه انفسی و راه آفاقی را در پیوند با یکدیگر قرار می‌دهد». عنایت داشته باشیم که در میان بینش‌های انسانی، بینش عرفانی و بینش زمینی، جزئی‌نگر و اجتماعی دو بینش متضادند، اما در نهج‌البلاغه امام علی آنچنان این دو بینش متضاد در پیوند با هم قرار گرفته است که قابل تفکیک نیستند. لذا به همین دلیل است که نهج‌البلاغه از یک سو «نماد بینش تعقلی امام علی است که در اوج ماورای هستی، ابدیت، مطلق جولان می‌کرده است» و از سوی دیگر «نماد بینش جزئی‌نگری، عینی‌نگری و طبیعت‌گرائی امام علی می‌باشد». آنچنانکه آدم در ضمن مطالعه نهج‌البلاغه باور نمی‌کند که کسی که آن تعبیرات و آن بینش را راجع به ذات متعال خداوندی و راجع به مرگ مطرح می‌کند همان کسی است که با آن ظرافت و زیبائی مانند یک نقاش در نهج‌البلاغه طاووسی را توصیف می‌نماید؛ و بدین ترتیب است که می‌توان داوری کرد که امام علی در نهج‌البلاغه آنچنان «مظهر یک احساس سرشار از عشق و محبت است که مظهر یک فرمانده قاطع جنگ و مظهر یک فیلسوف و متکلم دقیق‌اندیش عقلی و مظهر یک عابد شب زنده‌داری می‌باشد که به قول خودش راه آسمان را بهتر از راه زمین می‌شناسد.»

«أَیهَا النَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْضِ قَبْلَ أَنْ تَشْغَرَ بِرِجْلِهَا فِتْنَةٌ تَطَأُ فِی خِطَامِهَا وَ تَذْهَبُ بِأَحْلَامِ قوم‌ها - ای مردم، از من بپرسید پیش از آن که مرا از دست بدهید. قطعی است که من به طرق آسمان (راه انفسی، تجربه دینی) از طرق زمین (راه آفاقی – تجربه دینی) داناترم، پیش از آنکه فتنه‌ای مانند شتر بی‌صاحب پای خود را بلند نموده، مهار خود را زیر پا بگذارد و عقول قوم خود را تباه نسازید» (نهج‌البلاغه صبحی الصالح – خطبه 189 – ص 280 - سطر 6 به بعد).

یادمان باشد که مهمترین خودویژگی نهج‌البلاغه امام علی در این است که با اینکه «نخستین فلسفه سیاسی در تاریخ اسلام می‌باشد» اما هرگز امام علی در نهج‌البلاغه «عرفان و مذهب و فقه و کلام و فلسفه را بدل به تئوری اجتماعی و تئوری سیاسی نکرده است» چراکه اگر عرفان و فقه و کلام و فلسفه و مذهب بدل به تئوری اجتماعی و تئوری سیاسی بشود، خطرناک‌ترین تئوری‌ها و خشن‌ترین حکومت‌ها در تاریخ بشر با آن ظاهر می‌شود. آنچنانکه مصداق عینی آن مدت بیش از چهار دهه است که در جامعه نگون‌بخت ایران آن را تجربه می‌کنیم. بدون تردید آبشخور و ریشه اصلی نظری رژیم مطلقه فقاهتی حاکم که خشن‌ترین و توتالیتری رژیم‌های تاریخ بشر می‌باشد، همان «بدل شدن فقه و کلام و عرفان در کتاب ولایت فقیه خمینی به تئوری سیاسی و تئوری اجتماعی می‌باشد.»

باری، در این رابطه است که باید بگوئیم، آنچنانکه امام علی در خطبه سوم نهج‌البلاغه مطرح می‌کند، «مبانی تئوری سیاسی در رویکرد او نه عرفان، نه فقه، نه مذهب، نه فلسفه و نه کلام است» بلکه فقط سه پایه است:

یکم - قیام و جنبش و انقلاب عدالت‌خواهانه مردم.

دوم - انتخاب بیعت مردم.

سوم - میثاق مبارزه با ظالمان و حمایت از مظلوم می‌باشد.

«أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ أَلَّا یقَارُّوا عَلَی کظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیتُ حبل‌ها عَلَی غَارِبِهَا وَ لَسَقَیتُ آخِرَهَا بِکأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَیتُمْ دُنْیاکمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ - سوگند به خدائی که دانه را در زمین شکافت و حیات را آفرید، اگر الف - حضور حاضر (جنبش عدالت‌خواهانه ضد نظام حاکم عثمان)، ب- وجود ناصر یا بیعت‌کنندگان و انتخاب‌کنندگان با من و ج - میثاق (مبارزه با ظالمان و حمایت از مظلومان) خداوند از عالمان نبود، من مهار این قدرت سیاسی و زمامداری و حکومت را به دوشش می‌انداختم و انجام آن را مانند آغازش با پیاله بی‌اعتنایی سیراب می‌کردم تا شما باور کنید که این قدرت و حکومت و دنیا در نزد من از آب بینی یک بز ناچیزتر است» (نهج‌البلاغه صبحی الصالح – خطبه سوم – ص 50 - سطر 2 به بعد).

نکته‌ای که در اینجا نیاز به تاکید آن است اینکه امام علی در تبیین فلسفه سیاسی خود (برعکس خمینی در ولایت فقیه) هرگز و هرگز حتی به اشاره هم در کل نهج‌البلاغه به «واقعه غدیر و انتصاب او توسط پیامبر برای توجیه حقانیت سیاسی خودش استفاده نکرده است» و حتی در زمانی که در سال 36 هجری پس از قتل عثمان انقلابیون برای انتخاب او به سوی او یورش بردند او خطاب به آنها اعلام کرد که بروید و کس دیگری انتخاب بکنید، چراکه من برای شما مشاور باشم بهتر از این است که امیر باشم و هرگز و هرگز امام علی اعلام نکرد که «حکومت در غیبت انتخاب مردم حق من است.»

«دَعُونِی وَ الْتَمِسُوا غَیرِی فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ لَا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ لَا تَثْبُتُ عَلَیهِ الْعُقُولُ وَ إِنَّ الْآفَاقَ قَدْ أَغَامَتْ وَ الْمَحَجَّةَ قَدْ تَنَکرَتْ. وَ اعْلَمُوا أَنِّی إِنْ أَجَبْتُکمْ رَکبْتُ بِکمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَی قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ وَ إِنْ تَرَکتُمُونِی فَأَنَا کأَحَدِکمْ وَ لَعَلِّی أَسْمَعُکمْ وَ أَطْوَعُکمْ لِمَنْ وَلَّیتُمُوهُ أَمْرَکمْ وَ أَنَا لَکمْ وَزِیراً خَیرٌ لَکمْ مِنِّی أَمِیراً - مرا رها کنید و به دنبال دیگری بروید، زیرا ما به استقبال امری می‌رویم که جنبه‌ها و رنگ‌هایی دارد که دل‌ها بر آن تاب نیاورد و عقول بر آن ثبات نمی‌دارد. افق‌های آینده را ابر فراگرفته و راه و مسیر حرکت مشوه و ناشناخته است. آگاه باشید، اگر من به انتخاب شما پاسخ مثبت بدهم، برنامه خودم را بر پایه آنچه که می‌دانم، اجرا می‌کنم؛ و در اجرای آن به ملامت ملامت‌گران بهائی نمی‌دهم. ولی اگر شما مرا رها کنید و دیگری را انتخاب نمائید، من هم مانند شما و حتی شنواتر و مطیع‌تر از شما به آن کسی که شما او را انتخاب می‌کنید عمل خواهم کرد. آگاه باشید که اگر من برای شما مشاور باشم بهتر از آن است که بر شما امیر باشم» (نهج‌البلاغه صبحی الصالح – خطبه 91 - ص 136 - سطر 8 به بعد).

باری، نهج‌البلاغه کتابی است که سید رضی در توصیف چند وجهی و چند بعدی بودن مطالب آن می‌گوید: «چون روح امام علی یک روح همه جانبه و چند بعدی بوده است، کلام امام علی در نهج‌البلاغه هم چند بعدی است و البته این کلام در نهج‌البلاغه در عین چند بعدی بودن دارای نوعی توازن و تناسب میان ابعاد مختلف آن می‌باشد و همین امر باعث گردیده تا مطالب نهج‌البلاغه در روح‌ها و عقل‌ها جای بگیرد و باز همین امر باعث گردیده تا نهج‌البلاغه نمایش زیبائی روح امام علی بشود و از آنجائیکه زیبائی کشش دارد همین امر باعث گردیده که در طول هزار ساله گذشته نهج‌البلاغه پیوسته زنده بماند.»

از آنجائیکه یکی از خصوصیات محوری اخلاق تطبیقی امام علی، «عدل و توازن و هماهنگی بوده است» و با عنایت به گفته صفی الدین حلی در وصف شخصیت امام علی که می‌گوید: «جُمِعَت فی صِفاتِک الأَضداد، فَلِهَذا عَزَّت لَک الأَندادُ - در وجود تو (اما م علی) اضداد یکجا جمع شده‌اند و به همین دلیل برای تو مانندها نمی‌توان پیدا کرد»، می‌توان داوری کرد که در تحلیل نهائی «نهج‌البلاغه هم به صورت مجموعه‌ای از اضداد یکجا جمع شده می‌باشد.»

3 - یکی از مبانی اخلاق تطبیقی در رویکرد امام علی در نهج‌البلاغه، این است که امام علی (برعکس رویکرد اخلاق انطباقی عرفان کلاسیک مسلمانان و رویکرد هندوها و بودائی‌ها) در عرصه خودسازی تطبیقی نفسانی (توسط تجربه دینی دو مؤلفه‌ای انفسی و آفاقی) به جای ضعیف کردن «خودی» و یا «نفس» در انسان معتقد «به رشد و تعالی خودی و نفس» تا آنجا اعتقاد دارد که این «خودی» در «فرد شامل همه انسان‌ها در انسان بودن می‌شود» و همچنین شامل «همه موجودات هستی در دایره‌ای به شعاع بی‌نهایت می‌شود.»

4 - از مبانی دیگر اخلاق تطبیقی در رویکرد امام علی در نهج‌البلاغه این است که امام علی «اخلاق را به صورت امری فرادینی می‌بیند» و هرگز امام علی دایره اخلاق را «محدود به خاک و دین مشخص نمی‌کند» و اما علی «در اخلاق به مرزی قائل نیست» حتی برای مسلمان و غیر مسلمان.

5 - از مبانی دیگر اخلاق تطبیقی در رویکرد امام علی در نهج‌البلاغه اینکه از نظر امام علی در عرصه اخلاق تطبیقی «فرد آنچنان اعتبار و حقیقت دارد که جامعه دارای اعتبار و حقیقت می‌باشد.»

ادامه دارد