ما چه میگوییم؟ - قسمت شصت
ح - دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای (توزیع عادلانه و اجتماعی و دموکراتیک قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت اطلاعات) در تحلیل نهایی، نظامی جوشیده از دل شوراهای دینامیک همه شهروندان جامعه بزرگ ایران میباشد، بنابراین نظامی برخاسته از پایین و متکی بر پایین و پاسخگو به پایین میباشد.
ط - دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای، با عنایت به جایگاه جامعهمحوری آن یک پدیده اجتماعی است نه یک پدیده صرف طبقاتی زیرا جامعه بزرگ ایران بهعنوان تنها نیروی فاعل تحقق دموکراسی سوسیالیستی میباشد.
ی – «دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای، یکروند است نه یک محصول نهایی» بنابراین در این رابطه است که ما میتوانیم حتی برای جنبش دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای جوهر جنبشی قائل بشویم و اصلاً جنبش پیشگامان مستضعفین ایران را جنبش دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای بنامیم.
ک - اگر «دموکراسی را بهمعنای حاکمیت همه مردم بر همه مردم توسط همه مردم و برای همه مردم تعریف بکنیم»، در این صورت منهای اینکه باید دموکراسی را به سه مؤلفه دموکراسی سیاسی و دموکراسی اقتصادی و دموکراسی اجتماعی تقسیم بکنیم و منهای اینکه دموکراسی اجتماعی ثقل سه مؤلفه دموکراسی فوق قرار میگیرد، از همه مهمتر اینکه دموکراسی با این تعریف بدون پیوند با سوسیالیسم اجتماعی امری غیر ممکن میباشد.
ل - حقوق برابر شهروندی برای همه افراد جامعه بزرگ ایران فارغ از هر گونه جداسازی و تبعیضی منشأ پیوستگی افراد جامعه ایران در کادر دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای است، بنابراین بدون حقوق برابر شهروندی برای همه افراد جامعه بزرگ ایران اصلاً جامعه بر پایه دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای نمیتواند مادیت پیدا کند، پر پیداست که بدون حقوق برابر شهروندی برای همه افراد جامعه بزرگ ایران، نهتنها امکان تکوین شوراهای سراسری دینامیک بهعنوان تنها نیروی فاعل دموکراسی و سوسیالیسم در جامعه بزرگ ایران غیر ممکن میباشد بلکه مهمتر از آن اصلاً خود دموکراسی و سوسیالیسم هم فاقد موضوع میشود.
هیجدهم – «برای تحقق و دستیابی به دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای (توزیع اجتماعی و عادلانه و دموکراتیک قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت اطلاعات) قبل از همه، جامعه باید دموکراتیک بشود نه دولت و احزاب و نخبگان» بهبیاندیگر تجربه دولت مصدق (در سالهای 30 تا 32) این حقیقت و درس و پیام به جامعه ایران آموخت که در شرایطی که جامعه ایران هنوز دموکراتیک نشده است، اگر دولت و احزاب دموکراتیک بخواهند از بالا توسط دموکراسی سیاسی، دموکراسی جامع و انتگرال را بر جامعه ایران تزریق بکنند شکست میخورد.
ما میگوییم در تبیین برنامه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، در کادر دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای (توزیع اجتماعی و دموکراتیک و عادلانه قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت اطلاعات بر پایه عضله نیرومند شوراهای دینامیک همه شهروندان ایران) علت و دلیل اینکه فرایند دموکراسی اجتماعی تقدم دارد، بر فرایند دموکراسی سیاسی و دموکراسی اقتصادی، همین رویکرد تقدم دموکراتیک کردن جامعه در راستای دستیابی به دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای میباشد.
ما میگوییم «برای دموکراتیک کردن جامعه قبل از همه باید توسط گفتمانسازی، جامعه را بهلحاظ فرهنگی و مذهبی دموکراتیک بکنیم.»
ما میگوییم «تا زمانی که جامعه بزرگ ایران نتواند بهلحاظ فرهنگی و مذهبی دموکراتیک بشود، هرگز و هرگز تنها با نهادسازیهای دموکراتیک از بالا نمیتوانیم جامعه ایران را دموکراتیک بکنیم.»
ما میگوییم جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 46 سال گذشته (از خرداد سال 1355 الی الان) پیوسته و علیالدوام در بستر استراتژی آگاهیبخش با رویکرد اصلاح انقلابی یا انقلاب اصلاحی خود در راستای برنامهدرازمدت دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای (توزیع عادلانه و دموکراتیک و اجتماعی قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت اطلاعات، توسط عضله نیرومند شوراهای دینامیک) استراتژی آگاهیبخش با رویکرد اصلاح انقلابی و یا انقلاب اصلاحی خودش را در راستای دموکراتیک کردن فرهنگ و مذهب در جامعه ایران تعریف کرده است؛ زیرا:
اولاً پیوسته ما بر این باور بودهایم که «بدون دموکراتیک کردن مذهب و فرهنگ در جامعه بزرگ ایران امکان دموکراتیک کردن جامعه بزرگ ایرن وجود ندارد» آن چنانکه «بدون دموکراتیک کردن جامعه بزرگ ایران، امکان دموکراتیک کردن سه مؤلفه قدرت یعنی قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت اطلاعات و مبارزه سلبی و ایجابی با سه قدرت زر و زور و تزویر حاکم وجود ندارد» بنابراین «در کشور ایران دموکراسی نیاز به آن فرهنگ اسلام بازسازی شده تطبیقی اقبال و شریعتی دارد که بتواند با دموکراسی و سوسیالیسم تعامل بکند.»
ثانیاً در راستای دموکراتیک کردن فرهنگ و مذهب در جامعه بزرگ ایران، در طول 46 سال گذشته بوده است که ما بر رویکرد بازسازی تطبیقی معلمان کبیرمان اقبال و شریعتی جهت دموکراتیک کردن مذهب و دین در جامعه ایران تکیه محوری داشتهایم؛ و لذا در همین رابطه بوده است که ما در طول 46 سال گذشته، مبارزه نظری و تئوریک همه جانبهای با اسلام دگماتیست فقاهتی، زیارتی، مداحیگری، روایتی، ولایتی و اسلام دگماتیست صوفیانه اشعریگری دنیاگریز، جامعهگریز، فردگرا و اراده و اختیار ستیز و اسلام دگماتیسم فلسفی یونانیزده ارسطویی و افلاطونی در نوک پیکان مبارزه ایدئولوژیک خودمان قرار دادهایم و پیوسته و علیالدوام بر این باور بوده و هستیم که بدون مبارزه همه جانبه ایدئولوژیک با اسلام دگماتیست تکلیفمحور و تعبدگرا و تقلیدمحور فقاهتی و روایتی و مبارزه همه جانبه با اسلام دنیاگریز و جامعهستیز و اختیار ستیز صوفیانه اشعریگری (که در طول 43 سال گذشته توسط حسین حاجی فرج معروف به عبد الکریم سروش در داخل و خارج از کشور تبلیغ و ترویج میشود) امکان دموکراتیک کردن فرهنگ و مذهب در جامعه ایران وجود ندارد.
ثالثاً تجربه 150 سال گذشته حرکت روشنفکری در جامعه بزرگ ایران نشان داده است که هرگز و هرگز توسط فرهنگ وارداتی انطباقی انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب اکتبر 1917 روسیه نمیتوان فرهنگ سنتی و مذهبی استوار بر اسلام دگماتیست فقاهتی و روایتی تکلیفمحور و تعبدگرا و تقلیدگرا دموکراتیک کرد.
ما میگوییم آن چنانکه جنبش روشنگری ارشاد شریعتی در طول 5 سال (47 تا 51) نشان داد، تنها بستر دموکراتیک کردن فرهنگ سنتی و مذهب سنتی دگماتیستی در جامعه ایران، دموکراتیک کردن اسلام توسط پروژه بازسازی تطبیقی با روش معلمان کبیرمان اقبال و شریعتی میباشد. لذا در همین رابطه است که علامه محمد اقبال لاهوری میگوید:
دانه آن صحرانشینان کاشتند / حاصلاش افرنگی ان برداشتند
خوشتر آن باشد مسلماناش کنی / کشته شمشیر قرآناش کنی
رابعاً از نظر شریعتی «پروسه تکوین دموکراسی در جامعه ایران باید از طریق فرهنگ شروع بشود و بعد به ایجاد نهادهای اجتماعی و شوراها برسد» بهبیاندیگر در رویکرد شریعتی، «دموکراسی رهآورد امور فرهنگی و فکری دموکراتیک است»، چراکه شریعتی بر این باور است که «دموکراسی باید ساخت، نه وارد کرد و نه محصول قطار تاریخ دانست.»
خامسا شریعتی بر این باور است که «فرهنگ دموکراتیک در جامعه ایران که یک جامعه دینی میباشد، از طریق اصلاح دینی با بازسازی تطبیقی اسلام قابل انجام میباشد.»
سادساً نهادهای دموکراتیک به خود خودی، خود در جامعه از بالا تکوین پیدا نمیکنند، بنابراین، بدونتردید فرهنگ دموکراتیک در جامعه بستر تکوین نهادهای دموکراتیک فراهم نمیشود.
سابعاً در تکوین دموکراسی با رویکرد لیبرالیستی در جوامع متروپل سرمایهداری اول نهادهای دموکراسی در جامعه به وجود آمدند و بعد فرهنگ دموکراسی لیبرالیستی شکل گرفته است، اما در قرائت سوسیالیستی از دموکراسی با عنایت به جوهر دموکراتیک و اجتماعی آن، اول باید فرهنگ دموکراتیک شکل بگیرد و بعد نهادهای دموکراتیک (که همان شوراها و جنبشهای خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر میباشند) تکوین پیدا کنند، بنابراین، از اینجا است که ما میگوییم «برای دستیابی به دموکراسی نباید به انتظار قطار تاریخ بنشینیم.»
ادامه دارد