ما چه میگوییم؟ - قسمت شصت و یک
ثامناً «دموکراسی با قرائت لیبرالیستی، محصول نهادهای اجتماعی است و بدون نهادهای اجتماعی ما نمیتوانیم به دموکراسی دست پیدا کنیم»، برعکس آن در «دموکراسی با قرائت سوسیالیستی ما بدون فرهنگ دموکراتیک نمیتوانیم به دموکراسی تکوین یافته از پایین توسط عضله نیرومند شوراهای دموکراتیک دست پیدا کنیم» بهبیاندیگر «بدون شرایط ذهنی و فرهنگ دموکراسی شرایط برای نهادینه شدن دموکراسی با قرائت سوسیالیستی تکوین پیدا نمیکند.»
تاسعا علت شکست در نهادینه کردن دموکراسی در جامعه ایران در زمان دولت مصدق خلأ فرهنگ دموکراتیک بود گرچه در زمان مصدق نهادهای اجتماعی دموکراتیک شکل گرفتند ولی بهعلت همین خلأ فرهنگی دموکراسی در آن زمان، دموکراسی نتوانست در جامعه ایران نهادینه بشود.
ما میگوییم «فرهنگ سیاسی با فرهنگ دموکراتیک متفاوت میباشد». همچنین ما میگوییم «شکست دموکراسی در ایران در 150 سال گذشته مولود فقدان فرهنگ دموکراسی یا فرهنگ دموکراتیک بوده است.»
عاشرا از نظر «تعریف دموکراسی با قرائت سوسیالیستی سه مؤلفهای، عبارت است از برابرخواهی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی» بنابراین در این رابطه است که میتوانیم نتیجهگیری کنیم که:
الف – انقلاب 57 نشان داد که تنها با استبدادستیزی سلبی صرف در جامعه ایران دموکراسی متولد نمیشود.
ب – در دموکراسی با قرائت سوسیالیستی حرکت باید معطوف به قدرت گرفتن جامعه باشد.
ج – تکوین دموکراسی اجتماعی با جوهر سوسیالیستی در جامعه بزرگ ایران، تنها در گرو توازن قوا است و تا زمانی که توازن قوا به نفع پائینیهای جامعه تغییر نکند امکان تکوین دموکراسی اجتماعی وجود ندارد.
د - بین جامعه مدنی لیبرالی با جامعه مدنی جنبشی خودجوش و دینامیک دموکراتیک تفاوت وجود دارد.
ه – دموکراسی سه مؤلفهای با قرائت سوسیالیستی یک واژه نیست بلکه یک پروسه انتخابی است.
و – دموکراسی با قرائت سوسیالیستی یک امر ایجابی است نه سلبی.
ز - جامعه مدنی با قرائت لیبرالیستی بر پایه حقوق فردی و قوانین از بالا شکل میگیرد اما در جامعه مدنی با قرائت سوسیالیستی شهروندمحور است نه فرد خصوصی، لذا به همین دلیل است که در جامعه مدنی با قرائت سوسیالیستی این شهروندان هستند که قوانین را تعیین میکنند، بهبیاندیگر دموکراسی شهروند محور است، در صورتی که لیبرالیسم فرد خصوصیمحور است.
ز - در استراتژی آگاهیبخش اگرچه کار فرهنگی یکی از عرصههای است که کنشگران جنبش پیشگامان در راستای آگاهیبخشی اجتماعی بر آن تکیه میکنند اما هرگز نباید فراموش کنیم که در این صورت کار فرهنگی کنشگران جنبش پیشگامان معطوف به تغییر اجتماعی و تغییر ساختار سیاسی است.
ما میگوییم در چارچوب کار فرهنگی است که کنشگران در پیوند بین کار روشنگری و آگاهیبخشی، مبارزه برای آزادی از سلطه، استبداد و استثمار و استحمار خودشان را تعریف میکنند.
ح – از آنجایی که در تحلیل نهایی، «دموکراسی یک اندیشه است، نه یک روش»، به همین دلیل، «دموکراسی نیاز به آموزش دارد.»
ما میگوییم «برای تحقق دموکراسی سه مؤلفهای، جامعه بزرگ ایران نیازمند به یک تحول فرهنگی دارد و بدون این تحول فرهنگی امکان تکوین دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای از پایین در جامعه بزرگ ایران وجود ندارد» بنابراین، برای دستیابی به تحول فرهنگی در جامعه بزرگ ایران در راستای دستیابی به دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای:
اولاً باید بر آموزش دموکراسی در کادر استراتژی آگاهیبخش و گفتمانسازی تکیه بکنیم.
ثانیاً باید عنایت داشته باشیم که آموزش دموکراسی حتماً باید بهصورت دموکراتیک و در بستر پراکسیس سیاسی اجتماعی صورت بگیرد.
نوزدهم – اگر ما در کشور ایران جامعه مدنی جنبشی فراگیر خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و تکوین یافته از پایین نداشته باشیم، صدها حکومت هم بروند و بیایند نمیتوانند دموکراسی سه مؤلفهای تکوین یافته از پایین توسط شوراها بیاورند. در این رابطه تجربه مصدق نشان داده است که «در جامعه ایران دولت دموکراسی نمیآورد، بلکه تنها جامعه مدنی قوی است که دموکراسی میآورد.»
بیستم – «جامعه دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای، با جامعه سوسیالیستی صرف تفاوت دارد» زیرا «در جامعه سوسیالیستی پس از پایان جنگ طبقاتی تنها یک طبقه غالب میشود و قواعد خودش را قالب مینماید»، اما «در جامعه دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای بهجای طبقه و حزب و گروه خاصی، این همه جامعه است که بر همه حاکمیت میکنند و به نفع همه جامعه هم داوری مینمایند.»
بیست و یکم – در خصوص خودویژگیهای جامعه دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای، باید عنایت داشته باشیم که منهای حاکمیت مستقیم و بیواسطه کل جامعه ایران (بهجای حاکمیت طبقه مشخص یا حزب مشخص و نخبگان) و منهای جنبشی بودن جوهر جامعه مدنی (آن هم بهصورت دینامیک و فراگیر و همگانی و سراسری و خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و تکوین یافته از پایین) و منهای قرارداشتن آزادیهای فردی در کنار آزادیهای اجتماعی (و قربانی نشدن هیچکدام از این آزادیها در پای آزادیهای دیگر) و منهای جایگزین شدن دموکراسی مستقیم و بیواسطه و مشارکتی بر پایه شوراهای دینامیک همگانی و فراگیر همه شهروندان (بهجای دموکراسی صرف نمایندگی و نیابتی) از همه مهمتر اینکه «در دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای، تمامی افراد آن جامعه فارغ از جنسیت و مذهب و فرهنگ و قومیت و غیره دارای حقوق شهروندی برابر میباشند» بهبیاندیگر «تمام افراد جامعه آزاد و دارای حقوق برابر میباشند.»
بیست دوم – دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای (توزیع عادلانه و دموکراتیک و اجتماعی قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت اطلاعات) «تلاشی است برای پیوند دو پایه دموکراسی سه مؤلفهای و سوسیالیسم جامعهمحور سه مؤلفهای» بهبیاندیگر «دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای تلاشی است، برای پیوند دو شعار استراتژیک آزادی و برابری.»
ما میگوییم در خصوص پیوند دو مؤلفه دموکراسی و سوسیالیسم در کادر دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای، «سوسیالیسم محصول و حاصل رادیکالیزه شدن دموکراسی است» بهبیاندیگر «سوسیالیسم حاصل دمکراتیک شدن خود دموکراسی است.»
ما میگوییم «در کادر دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای هم دموکراسی و هم سوسیالیسم باید از پایین توسط جنبشها و شوراهای خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته حاصل بشوند، نه از بالا توسط طبقه مشخص یا حزب مشخص و یا نخبگان جامعه.»
ما میگوییم در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، «آنچنانکه دموکراسی سیاسی بدون دموکراسی اقتصادی امکانپذیر نمیباشد، دموکراسی اقتصادی هم بدون دموکراسی سیاسی امکانپذیر نمیباشد.»
ما میگوییم در مقایسه سوسیال دموکراسی سه مؤلفهای با لیبرال دموکراسی سرمایهداری میتوانیم داوری کنیم که «مهمترین ضعف لیبرال دموکراسی در عرصه سیاسی و اقتصادی و اطلاعات در این است که لیبرال دموکراسی نمیتواند برابری در آزادی و برابری در عرصه اقتصاد و برابری در اطلاعات برای همه شهروندان ایجاد نماید.»
ما میگوییم پاسخ لیبرال دموکراسی به اینکه آیا آزادی برای همه شهروندان است؟ و آیا تولید و ثروت در جامعه برای همه شهروندان است؟ و آیا اطلاعات برای همه شهروندان جامعه است؟ منفی خواهد بود.
ادامه دارد